از جمادی ثانی آمد روز بیست
هیچ روزی بهتر از این روز نیست
طاهره تنها درون خانه بود
منتظر بر کودکی دردانه بود
ناگهان دردی درون خویش دید
حالتی زیبا در او آمد پدید
خوابهای صادقه نور و عطور
یک ستون از آسمان سبز و قطور
بوی یاس و نور آمد از اثاث
مجمعی روحانی از خیرالاثاث
بوی جنّت میرسیدش بر مشام
آمد آن نوزاد در آغوش مام
دختری اسپید همچون برگ یاس
نوگلی بشکفته اندر بین ناس
خنده آمد بر لبان طاهره
او نوازش کرد روی باهره
جملگی شادان آن افلاکیان
هم چنین پرخنده جمع خاکیان
خانه احمد پر از نور و سرور
گشت آنجا مملو از غلمان و حور
پنجمین فرزند، احمد را رسید
داد آن بنت اسد او را نوید
در میان شرک و کفر و زندقه
لحظهای احمد بشد بیدغدغه
خوابهای طاهره تعبیر شد
خیر بر عالم از او تقدیر شد
خنده آمد بر لبان احمدی
گفت: فاطم باشد او از هر بدی
آمد الهامی محمّد را به یاد
فاطمه نام گل اندامش نهاد
بر خدیجه زندگی چون شهد شد
کوثر احمد درون مهد شد
مهد او پر بود از گلهای یاس
عطر افشان بود اندام و لباس
بر گرفته از:
کتاب مثنوی ریحانه الرسول (شعر زندگانی فاطمه الزهرا البتول)،
سرودهای از محسن سید اسماعیلی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)