کاریزما (یا جَذَبه) همیشه یک موضوع جذاب و بحث بر انگیز بوده است. وقتی به کسی بگویید که «می خواهم کاریزما را به تو یاد بدهم» بلافاصله سینه جلو خواهد داد و به شما خواهد گفت: «ولی من فکر میکردم این چیزی است که یا داری، یا نداری!» بعضیها آن را یک ویژگی غیرمنصفانه میدانند، دیگران مشتاق آموختنش هستند، ولی بدون شک همه مسحور آن هستند. و حق هم دارند که باشند. آدمهای کاریزماتیک دنیا را تحت تأثیر قرار میدهند، آنها پروژهها، یا کمپانیها، یا امپراطوریهای جدیدی را بنا میکنند.
در ادامه مطلب با نارنجی همراه باشید تا ببینم کاریزما چه فایده ای دارد و چگونه می توان آن را آموخت.
کاریزما چه سودی برای شما دارد؟
تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود: اگر در آن لحظهای که وارد یک اتاق میشوید، دیگران بلافاصله متوجهتان شوند، مایل به شنیدن حرفهای شما، و مشتاق گرفتن تأییدتان باشند. این یک سبک زندگی افراد کاریزماتیک است. کاریزما باعث میشود دیگران دوستتان داشته باشند، به شما اعتماد کنند، و بخواهند که تحت رهبریتان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین میکند: شما یک رهبر هستید یا یک دنبالهرو. ایدههاتان فراگیر میشوند یا خیر. و اینکه پروژههای شما به خوبی اجرا خواهند شد یا نه.
چه شما خوش تان بیاید یا نیاید، این کاریزما است که میتواند دنیا را به جلو ببرد. میتواند افراد را به انجام آنچه که شما از ایشان میخواهید وادار کند. و البته، داشتن کاریزما در حیطه شغلی هم بسیار حیاتی است. چه برای یک شغل جدید ثبت نام کرده باشید، و چه بخواهید در سازمانتان پیشرفت کنید، کاریزما برای نیل به هدف کمکتان میکند. مطالعات و تحقیقات مختلف نشان دادهاند که افراد کاریزماتیک نمرات شغلی بالاتری میگیرند و از دید مافوقها و زیردستان، آدمهای مؤثرتری هستند.
اگر شما رهبر یک گروه هستید یا میخواهید باشید، کاریزما اهمیت زیادی دارد. زیرا به شما یک مزیت رقابتی، برای جذب و حفظ نخبهها میدهد. تحقیقات نشان داده که افرادِ زیر نظر یک رهبر کاریزماتیک، بهتر عمل میکنند، کارشان را مؤثرتر از کار دیگران تلقی میکنند، و نسبت به کسانی که زیردست یک مدیر اثرگذار ولی فاقد کاریزما هستند، اعتماد بیشتری به مافوق خود دارند.
رابرت هاوس (پروفسور دانشکده تجارت وارتو) میگوید که کاریزمای رهبر «باعث میشود زیردستانش هدف او را بسیار جدی بگیرند، از خودگذشتگیهای مهمی انجام دهند، و بالاتر و فراتر از ندای وظیفهشان عمل کنند.» آن چیزی که باعث میشود یک فروشنده، پنج برابرِ همکارانش فروش کند، کاریزما است. این کاریزما است که تفاوت میان نوآورانی که سرمایهگذاران را پشت در منتظر نگاه میدارند و دیگرانی که برای یک وام به بانک التماس میکنند را مشخص میکند.
کاریزما سحر و جادو نیست، مجموعهای از رفتارهای یادگرفتنی است
بر خلاف نظر عموم مردم، هیچکس به طور مادرزادی کاریزماتیک نیست. اگر کاریزما یک ویژگی ذاتی بود، آدمهای کاریزماتیک همیشه مسحورکننده بودند، ولی اینطور نیست. حتی برای یک فوقستاره هم، کاریزما میتواند یک لحظه حضور داشته باشد و لحظهای بعد خیر. برخی از این افراد می توانند کاریزمای خودشان را به سادگیِ فشردن یک دکمه خاموش کنند و کاملاً از رادار محو شوند. برای روشن کردن آن نیز کافی است تغییراتی را در زبان بدن خود (Body Language) ایجاد کند.
در سالهای اخیر یک تحقیق گسترده انجام شده که نشان میدهد کاریزما نتیجهٔ رفتارهای خاص غیرشفاهی است، و نه منتج از کیفیتهای ذاتی یا جادویی افراد. به همین خاطر است که سطوح کاریزما در نوسانند: حضور آن بستگی دارد به این که آیا فرد مورد نظر، آن رفتارهای خاص را از خود بروز میدهد یا خیر.
آیا هرگز برای شما پیش آمده که کاملاً احساس اطمینان قلب داشته باشید و در یک وضعیت خاص، به اصطلاح «خدایی کنید؟» حالتی که افراد پیرامونتان (حتی اگر برای یک لحظه) کاملاً تحت تأثیر شما قرار گرفته باشند. ما لزوماً این لحظات را به عنوان کاریزما در نظر نمیگیریم و خودمان را هم برخوردار از آن نمیپنداریم. زیرا یک پیش فرض اشتباه داریم: «افراد کاریزماتیک در تمام لحظات و در تمام روزهای زندگیشان، مثل آهنربا جذبکنندهاند.» خیر، نیستند! لطفاً بیدار شوید.
یکی از دلایلِ اینکه کاریزما به اشتباه پدیدهای ذاتی پنداشته میشود، این است که مثل خیلی از مهارتهای اجتماعیِ دیگر، رفتارهای کاریزماتیک هم به طور کلی در سالهای ابتدایی زندگی فرد، آموخته میشوند. در حقیقت، افراد معمولاً متوجه نیستند که دارند آن را میآموزند. بلکه فقط: رفتارهای جدید را امتحان میکنند، نتایج را میبینند، و سپس آنها را بهبود میبخشند. در نتیجه، این رفتارها حالت غریزی به خود میگیرند.
آدمهای کاریزماتیک بیشماری را میتواند نام برد که برای به دست آوردن این ویژگی مهم، سخت کار کردهاند و قدم به قدم آن را افزایش دادهاند. ولی از آنجا که ما در اوج جذبهٔ فردیشان آنها را شناختهایم، سخت است که باور کنیم این فوقستارهها همیشه به این خوبی نبودهاند. مدیر اجرایی اسبق اپل، استیو جابز، به عنوان یکی از کاریزماتیکترین مدیران اجرایی دهه اخیر شناخته میشود، و البته که او از ابتدا اینگونه نبود. در حقیقت، اگر نخستین جلسات معرفی محصولِ او را دوباره تماشا کنید، خواهید دید که خجالتی و بیدستوپا روی صحنه میآمد. و حالات رفتاریش، از «بیش از حد نمایشی» تا «کاملاً غیرجذاب» در نوسان بود. ولی او به مرور و در طول سالها کاریزمای خودش را افزایش داد، و میتوانید این پیشرفت تدریجی را در حضورهای بعدیاش به وضوح ببینید.
کاریزما توسط جامعهشناسان، روانشناسان، و محققان علوم رفتاری و فرآیندشناختی، زیر ذرهبین مطالعه و تحقیق قرار گرفته و به روشهای علمی گوناگون (از تجربههای آزمایشگاهی و مرحله به مرحله گرفته تا پژوهشهای زمینهیابی جغرافیایی و تحلیلهای تفسیری) بررسی شده است. موضوع این مطالعات، رئیسجهورها، رهبران نظامی، دانشجویان و دانشآموزان، و مدیران تجاری -از سطوح پایین گرفته تا مدیران عامل- بودهاند. به لطف چنین تحقیقاتی، اکنون میدانیم که کاریزما در واقع مجموعهای از رفتارها است.
رفتار کاریزماتیک چگونه است؟
وقتی که برای اولین بار کسی را ملاقات میکنیم، به طور غریزی بررسی میکنیم تا ببینیم که آیا او یک دوست بالقوه است یا یک دشمن، و اینکه آیا قدرت و قصد ابراز دوستی یا دشمنی خود را دارد یا خیر. قدرت و قصد، چیزهایی هستند که ما در دیگران ارزیابی میکنیم: «آیا میتواند کوهها را برای من جا به جا کند؟ آیا اصلاً برایش مهم هست که چنین کند؟» اصلاً برای پاسخ دادن به پرسش نخست است که سعی میکنیم بفهمیم او چقدر ما را دوست دارد. به طور مشابه، وقتی یک آدم کاریزماتیک را ملاقات میکنیم، این حس به ما دست میدهد که او قدرت زیادی دارد و ما را هم بسیار دوست میدارد.
معادلهای که کاریزما را برای شما به ارمغان میآورد، بسیار ساده است. تمام کاری که باید بکنید این است که اقتدار و اشتیاق زیادی در رفتارتان داشته باشید، زیرا رفتار کاریزماتیک متشکل از این دو مبحث است. «مبارزه یا فرار؟» مسئلهای از جنس اقتدار است. «دوست یا دشمن؟» نیز مسئلهای از جنس اشتیاق است.
اما یک بُعد مهم دیگر وجود دارد که زمینهساز این دو کیفیت است: حضور فردی. وقتی مردم تجربهٔ دیدن رفتار یک فرد کاریزماتیک را توصیف میکنند، چه آن فرد کالین پاول باشد یا دالایی لاما، آنها اغلب به حضور فوقالعادهٔ او اشاره میکنند. در بحث آموزش مدیران اجرایی، «حضور داشتن» مهمترین جنبه کاریزمای فردی است. زیرا آنها میخواهند حضور اجرایی یا مدیریتی خود را تقویت کنند. و این خواسته درستی است: «حضور شما» زیربنای اصلی کاریزمای شما است، زیربنایی که همه چیز بر روی آن سوار خواهد شد. وقتی شما با یکی از بزرگان کاریزماتیک دنیا هستید، نه تنها قدرت و تعهد مشتاقانه او را احساس میکنید، بلکه این حس را نیز دارید که او کاملاً در اتاق با شما است و به معنای واقعی کلمه «حضور» دارد.
جادوی کاربردی
بله، گفته شد که کاریزما یک ویژگی جادویی نیست، ولی دیگران را جادو میکند! بالا بردن کاریزمای فردی نیازمند تلاش زیادی است. تلاشی که گاهی سخت، ناخوشایند، و یا حتی ترسناک است. ولی نتیجه آن هم فوقالعاده است؛ هم از نظر تعریفی که شما از خودتان دارید و هم از نظر تعریفی که دیگران از شما در سر دارند. این تلاش شامل مدیریتِ اکوسیستم ذهنی شما، درک و مراقبت از نیازهایتان، و همینطور آشنایی با رفتارهایی است که شما را نزد دیگران فردی کاریزماتیک جلوه میدهد (و نحوه هدایت این رفتارها).
پرورش کاریزما، جادویی کاربردی است: شناختی بیهمتا متشکل از چندین دانش گوناگون، که به شما نشان میدهد «کاریزما به راستی چیست و چگونه کار میکند». دنیا بدل به آزمایشگاه فردی شما خواهد شد، و هر بار که یک نفر را ملاقات میکنید، فرصت آزمودن اندوختههایتان را به دست خواهید آورد. میآموزید که چگونه اثرگذارتر، مجابکننده، و امیدبخشتر شوید. و خواهید آموخت که چگونه کاریزمای خود را به اطراف بگسترانید، طوری که وقتی وارد اتاق میشوید، مردم بگویند: «وآو، این دیگر کیست؟» آیا هنوز هم فکر میکنید که از کاریزما بینیازید، یا توان پرورش آن را در خود ندارید؟
بر گرفته از منتخب کتاب «افسانه کاریزما: چگونه استادِ هنرِ جذبهٔ فردی شویم» [The Charisma Myth] نوشته اولیویا فاکس کابان [Olivia Fox Cabane]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)