هنوز نام تو بردن كمال بى‏ادبى است

حضرت حق در برترين مراتب پاكى و تقدس است و انسان خاكى در پست ترين مقام تعلق و تدنس، و اين پست ترين مقام، بدون واسطه و سبب از مرحله رذالت به اوج عزت و جلالت ترقى نمى‏كند. به همين خاطر، خداى مهربان بسم الله را بين خود و انسان وسيله و واسطه قرار داد تا انسان با اتصال به معنا و مفهوم اين كلام عرشى، و تجلى دادن حقايق آن در جان فرشى، قدم همت بر نردبان رفعت نهد و زمينه جلوه قابليت مشاهده جمال و جلال از روزنه غيب بر او فراهم آيد.

عارفى عاشق و صاحبدلى آگاه گفته: حرف (يا) اشاره به هدايت و شروع حركت و سلوك است، و از (با) تا حرف سين كه رمزى از سر معرفت است بيابانى بيكران و باديه‏اى بى‏پايان است. محو شدن (الف) اسم در بيابان بيكران و باديه بى‏پايان بين (با) و (سين)، اشاره به اين دارد كه سالك اين راه تا انانيت و منيت و خودى و خوديت را در پرتو انوار توحيد محو نكند و در آتش عشق و محبت دوست نسوزاند و جز حال تسليم و بندگى از او باقى نماند، به سر معرفت نرسد و در عرصه نورانى (ميم) مراد راه نيابد.

گروهى از اهل حال برآنند كه (با) اشاره به بر و نيكى او به همگان است و اغلب به عوام از مردم تعلق دارد كه اهل نفوسند، و (سين) عبارت از سر او به خواص است كه ارباب قلوبند، و (ميم) نشانه محبت اوست كه نصيب اخص الخواص است كه اصحاب اسرارند.

در كتاب شريف كافى، توحيد صدوق، معانى الاخبار و تفسير عياشى از حضرت صادق(ع) روايت شده كه هر حرفى از اين حروف سه گانه، اشاره به اسمى از اسمإ حسنى است:
(با) بهاى الهى (سين) سماى الهى است كه به معناى بلندى و رفعت نور اوست، و (ميم) مجد و بزرگوارى حضرت حق است.

جمعى از مجذوبان عاشق گفته‏اند: (با) اشاره به بصير، و (سين) كنايه از سميع، و (ميم) گوياى كلمه محصى يعنى شماره كننده است.

گويا قرائت كننده بسم الله را به اين معانى آگاهى مى‏دهد كه بصيرم؛ پس ظاهر و باطن همه اعمال و كارهايت را مى‏بينم، و سميعم؛ در نتيجه همه گفته ها و دعاهاى تو را مى‏شنوم، و محصيم ؛ نهايتا نفس‏هايت را شماره مى‏كنم. بنابراين، در سايه بصيرتم از ريا و خودنمايى در عمل اجتناب كن تا تو را لباس پاداش ابدى بپوشانم، و در سايه سميعى ام از گفتار بيهوده و باطل بپرهيز تا تو را خلعت فيض و صفا و غفران و اصلاح دهم، و در سايه محصى بودنم، يك نفس غافل مشو تا عوض آن حضور لقايت بخشم.