فصل 3
پری وارد آشپزخانه شد. میترا و خواهرش هم به آنجا رفتند و روی صندلی آشپزخانه نشستند.میترا با خنده گفت :« پری جان ،از من نرنج .تو عین دختر من هستی .» . با همان خنده چندش اور گفت :« چی شد یکدفعه جنی شدی و رفتی ،حالا من یک حرفی زدم ،تو نباید این طور با بزرگتر از خودت رفتار کنی .مگر چی گفتن عزیز من؟»
پری مشغول خیس کردن برنج شد و توجهی به او نکرد.میترا هر حربه ای بلد بود به کار برد ،ولی بی نتیجه ماند . با ناراحتی از جا بلند شد و مچ دست پری را با خشونت گرفت . توی صورتش نگاه کرد . با غضب گفت :« صد تا مثل تو عنتر بوزینه توی خانه من کلفتی می کنند . بد ترکیب بهت یاد ندادن وقتی بزرگتر از خودت حرف می زند باید جواب بدهی ؟»
همان موقع صادق وارد آشپزخانه شد و این صحنه را دیدو به طرف آن دو رفت و با خشونت گفت:« خانم ، شما از جان این بنده خدا چه می خواهید ؟»
میترا خندید و با قیافه دوستانه و مهربانی گفت :« چی شده پسرم، صادق جان ، داشتم با پری جون دلبندم که مثل فرزندانم دوستش دارم کمی حرف می زدم.»
پری مچ دستش را خلاص کرد و پشت صادق پناه گرفت .اما صادق که تحت تاثیر صحنه قرار گرفته بود برای دفاع از پری با عصبانیت گفت :« از این به بعد هر غلطی بکنی جوابت را میدهم ، بیچاره ات می کنم بی شرف دروغگوی کثافت .»
زن ابروانش را گره کرد و با عصبانیت گفت:« تو غلط می کنی بی پدرو مادر .»
« میترا خانم ، احترامت را نگه دار و گرنه ممکن است واکنش بدی به خرج بدم .»
زن به طرف او رفت و با لحنی تحریک کننده گفت:« مثلاً چه غلطی می خواهی بکنی؟»
صادق دستش را گرفت و او را کشان کشان به طرف اتاق برد. در واقع همان کاری را کرد که زن می خواست. با نیرنگ خودش را به زمین پرت می کرد و به مبلها می زد تا آثار جرم را بر بدن خود به جا بگذارد. با فریاد و فغان و در حالی که نفس نفس می زد خودش را به زمین انداخت و گفت :« آی بی انصاف ها یک پیرزن بی دفاع را این طوری نزنید ،رحم کنید.»محسنی در اتاق کارش را باز کرد و بیرون آمد .صحنه را که دید پرسید :«صادق جان چی شده ؟»
صادق که نفس نفس می زد گفت : « بی همه چیز خیال کرده من هم مثل شما هستم .هر چه دلش می خواهد بار همه می کند.»
میترا دست خواهر دیوانه اش را گرفت و مانند مار خزید و از خانه بیرون رفت تا به کلانتری برود و شکایت کند و تامین جانی بگیرد.
مامور امد و صادق و پری و محسنی را با خود برد. میترا به پزشک قانونی هم رفت .پس از معاینه دکتر نتیجه را نوشت و در پاکتی مهر شده به دادگاه فرستاد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)