خطبه 109
از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده در بيان قدرت خداوند[1]
و عظمت مقام او و مسأله رستاخيز است . [2] همه چيز در برابرش خاضعند و
همه چيز به ياری او پابرجااست بي نياز کننده هر مستمند [3] و عزت بخش هر
فرد خوار و ذليل نيروی هر ناتوان و پناهگاه هر مصيبت زده است . [4] هر
کس تکلم کند سخنش را مي شنود و هر کس سکوت کند اسرار درونش را
مي داند هر کس زنده باشد روزيش بر او است [5] و هر کس بميرد بازگشتش
بسوی او است . [ خداوندا ] چشمها تو را نديده تا از تو خبر دهند [6] بلکه
پيش از آنکه مخلوقات از تو سخن گويند بوده ای آفريدگان را به خاطر رفع
وحشت تنهائی نيافريدی [7] و برای منفعت خود آنها را بکار وا نداشتنی .
هيچکس از دست قدرت تو نتواند فرار کند و هر کس را بگيری از حيطه
قدرتت بيرون نرود [8] معصيت گناهکاران از عظمتت نمي کاهد و اطاعت مطيعان
بر ملکت نمي افزايد [9] آنکس که از قضای تو به خشم آيد نمي تواند فرمانت
را برگرداند و هر کس که به فرمانت پشت کند از تو بي نياز نمي گردد .
[10] هر سری نزد تو آشکار و هر پنهانی در پيش تو حاضر است . تو يک وجود
ابدی هستی که زمان برايت مفهوم ندارد [11] تو پايانی هستی که جز بازگشت
به سوی تو راهی نيست وعده گاهی هستی که نجات از حکم تو جز به سوی تو
ممکن نيست . [12] زمام هر جنبده ای به دست تو و بازگشت هر انسانی به سوی
تو است . [13] پروردگارا منزهی چه بزرگ است مقام تو منزهی چه بزرک
است آنچه را که از آفريده هايت مينگريم [14] و چه کوچک است هر بزرگی در
برابر قدرت تو و چه هول انگيز است آنچه از ملکوتت را مشاهده
ميکنيم . [1] و چه کوچک است آنچه ديده ميشود در برابر بخشهائی از قلمرو
حکومتت که از ما پنهان است [2] چه قدر نعمت های دنيايت فراوان و پر
اهميت است و با اين حال چه کوچکند اينها در برابر نعمت های آخرتت
[3] قسمتی از اين خطبه است : فرشتگان والامقام [4] گروهی از فرشتگانی که آنها
را در آسمانهای خود سکونت بخشيده ای و از زمينت بالا برده ای [5] آنها از
همه مخلوقاتت نسبت به تو آگاهترند و بيشتر از تو ميترسند و به تو
نزديکترند [ آنها ] در صلب پدران قرار نگرفته اند [6] و رحم مادران آنها
را در خود جای نداده و از آبی پست خلق نشده اند [7] ناراحتيها و مشکلات
زندگی آنان را متفرق نساخته با اين مقام و قربی که با تو دارند و
منزلتی که نزد تو يافته اند [8] و تمايلاتی که در تو خلاصه کرده اند و طاعتهای
فراوانی که برای تو انجام ميدهند [9] و با اينکه از فرمان تو کمتر غفلت
ميورزند اگر کنه آنچه از تو بر آنها پوشيده است مشاهده ميکردند اعمال
خويش را حقير ميشمردند [10] و بر خويشتن عيب ميگرفتند و خوب مفهميدند که
حق عبادت تو را انجام نداده اند و آنطور که سزاوار مقام تو است
اطاعتت ننموده اند . [11] بندگان سرکش [12] تو منزهی که هم آفريدگار و هم
معبودی از نعمت های نيکی که به آفريدگان عطا کرده ای اين است که
سرائی آفريدی [ بنام سرای آخرت ] [13] و در آن سفره ای گستردی [ که همه چيز
در آن يافت ميشود ] آشاميدنی و خوردنی همسران و خدمتگزاران [14] کاخهاو
نهرها و کشتزارها و ميوه ها در آن قراردادی سپس کسی را فرستادی تا
مردم را به سوی آن دعوت کند [15] نه دعوت کننده را اجابت کردند و نه در
آنچه ترغيب کرده ای رغبت ورزيدند و نه به آنچه تشويق نمودی مشتاق
شدند [16] به مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا گشتند و در دوستی آن
توافق کردند . [1] هرکس به چيزی [ ديوانه وار ] عشق ورزد نابينايش ميکند
و قلبش را بيمار ميسازد با چشمی معيوب مينگرد [2] و با گوشی غير شنوا
ميشنود خواسته های دل عقلش را نابود ساخته [3] دنيا قلبش را ميميراند و
شيفته آن ميکند او بنده دنيا است [4] و بنده کسی که چيزی از دنيا در دست
دارد دنيا به هر طرف بلغزد او هم مي لغزد و به هر جانب رو کند به
همان سو رو مي نمايد [5] هر چه بيمش دهند از خدا نميترسد و از هيچ واعظی
پند نمي پذيرد [6] در حاليکه ميبيند عده ای ناگهان گرفتار شدند [ و مرگ
آنها را از پای درآورد ] در جائيکه نه فسخ پيمان ممکن است و نه راه
بازگشتی دارد [7] چگونه بلاهائيکه نمي دانستند و انتظار آن را هم نداشتند بر
سر آنها فرود آمد و دنيائی را که جاودانی مي پنداشتند بزودی از آن جدا
شدند . [8] و به آنچه در آخرت به آنها وعده داده بودند رسيدند .
بلاهائی که بر آنها فرود آمده قابل توصيف نيست :
[9] سکرات مرگ و حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم آورد در
سکرات مرگ اعضاء بدنشان سست گرديد [10] و در برابر آن رنگ خود را
باختند سپس کم کم مرگ درآنها نفوذ کرد [11] بين آنها و بين زبانشان جدائی
افکند . او همچنان در ميان خانواده خود با چشم نگاه ميکند و با گوشش
مي شنود [12] در حاليکه عقلش سالم است فکرش باقی است ميانديشد که عمرش
را در چه راه فانی کرده [13] و روزگارش را در چه راهی سپری نموده است به
ياد ثروتهائی که جمع کرده مي افتد همان ثروتی که در جمع آوری آن چشمها
را بهم گذارده [14] و از حلال و حرام و مشکوک گرفته و گناه جمع آوری آنها
همراه او است [15] هنگام جدائی از آنها فرارسيده برای وارث بجای ميماند
از آن متنعم ميشوند و از آن بهره ميگيرند [16] راحتی آن برای ديگری و
سنگينی گناهش بر دوش او است و او در گرو اين اموال است پس او
دست خود را از پشيمانی مي گزد [ و اين ] [17] بخاطر چيزهائی است که به
هنگام مرگ برايش روشن ميگردد [18] او در اين حال نسبت به آنچه در زندگی
به آن علاقه داشت بي اعتنا است . آرزو ميکند که : [1] ای کاش آن کس که
در گذشته بر ثروت او غبطه مي خورد و بر آن حسد مي ورزيد او اين اموال
را جمع کرده بود [2] مرگ همچنان بر اعضاء بدنش چيره مي شود تا آنجا که
گوشش همچون زبانش از کار مي افتد [3] بطوريکه در ميان خانواده اش
نمي تواند با زبانش سخن گويد و با گوشش بشنود پيوسته به صورت آنان
مي نگرد [4] و حرکات زبانشان را مي بيند اما صدای کلام آنان را نمي شنود سپس
چنگال مرگ تمام وجودش را فراميگيرد [5] چشم او نيز همچون گوشش از کار
خواهد افتاد و روح از بدنش خارج مي شود [6] و همچون مرداری بين
خانواده اش مي افتد آنچنانکه از نشستن نزدش وحشت مي کنند و از او دور
مي شوند [7] نه سوگواران را ياری مي کند و نه به آن کس که او را صدا مي زند
پاسخ مي گويد سپس او را به سوی منزلگاهش در درون زمين حمل مي کنند [8] و
به دست عملش مي سپارند و از ديدارش برای هميشه چشم مي پوشند [9] صحنه
قيامت [10] و اين وضع همچنان ادامه مي يابد تا عمر جهان پايان گيرد و
مقدرات به اينها برسد و آخرين مخلوق به نخستين ملحق گردد [ همه
بميرند ] [11] و فرمان خدا درباره تجديد خلقت صادر گردد . در اين هنگام
آسمان را به حرکت آورد و از هم بشکافد [12] و زمين را بلرزش آورد و به
سختی تکان دهد کوهها از جا کنده [13] از هيبت جلال و سطوتش به يکديگر
کوبيده و متلاشی شوند و با خاک يکسان گردند . هر کس را که در زمين به
خاک رفته است بيرون آورد [14] و پس از فرسودگی نوسازی کند و بعد از
پراکندگی آن را جمع نمايد [15] سپس آنها را برای پرسشهائی که از اعمال
مخفی و کارهای پنهانيشان مي خواهد بکند از هم جدا ساخته و دو دسته
مي کند [ سرانجام ] [16] به عده ای نعمت مي بخشد و از ديگری انتقام مي گيرد
اما فرمانبرداران را در جوار رحمت خويش قرار مي دهد [17] و در سرای
جاودانيش آنان را مخلد مي سازد : سرائی که اقامت کنندگانش هرگز کوچ
نمي کنند و احوالشان تغيير نمي پذيرد [1] خوف و ترس به آنان روی نياورد
بيماريها در وجود آنان رخنه نکند [2] خطرات به آنان عارض نشود و سفری در
پيش ندارند تا از منزلی به منزل ديگر به اجبار کوچ کنند . [3] و اما
گناهکاران را در بدترين منزلگاه جای دهد و دست آنها را با غل و زنجير
به گردنشان مي بندد آن چنان که سرشان را با پاها بهم نزديک کند
[4] جامه هائی از موادی که زود آتش ميگيرد و لباسهائی از قطعه های آتش بر
آنها بپوشانند : در عذابی که حرارت آن بسيار شديد است [5] و درش به روی
آنها بسته است در آتشی که بخروشد و زبانه کشد [6] شعله اش ساطع است و
صدايش هراس انگيز آنها که در آنند از آن خارج نگردند و برای آزادی
اسيرانش غرامت پذيرفته نمي شود [7] و زنجيرهايشان گسسته نمي گردد مدتی
برای اين خانه تعيين نشده تا پايان پذيرد و نه سرآمدی تا تمام گردد
[8] قسمتی از اين خطبه درباره پيامبر ( ص ) است زهد پيامبر ( ص ) او
دنيا را بس حقير مي شمرد [9] و در چشم ديگران آن را کوچک جلوه مي داد آن
را خوار مي دانست و در پيش ديگران خوارش مي شمرد آگاه بود که خداوند
برای احترام او با اختيار دنيا را از وی گرفت [10] و آن را به غير او به
خاطر کوچکيش گشاده ساخت او با قلب و روح خود از دنيا اعراض نمود
و ياد آن را در دل خود ميرانيد [11] دوست مي داشت که زينتهای آن از پيش
چشمش پنهان باشد تا از آن لباس فاخری تهيه نکند [12] يا اقامت در آن را
آرزو ننمايد در تبليغ احکام از ناحيه پروردگار برای قطع عذر آنان اصرار
ورزيد امت خويش را برای بيم از عذاب خدا نصيحت کرد . [13] مردم را بسوی
بهشت دعوت نمود و بشارت داد و از آتش سوزان جهنم برحذر مي داشت .
[14] خاندان پيامبران ( ص ) [15] ما شجره نبوتيم جايگاه رسالت و مرکز رفت و
آمد فرشتگان . [1] معادن دانش و چشمه سارهای حکمتها ياور و دوستار ما
رحمت حق را منتظر است [2] و اعداء و دشمنان ما در انتظار مجازاتند .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)