خطبه 91
[1] اين خطبه که به خطبه اشباح معروف است از خطبه های درخشان آنحضرت
مي باشد مسعده بن صدقه از امام صادق ( ع ) نقل ميکند اميرمؤمنان ( ع )
اين خطبه را بر منبر کوفه به اين جهت ايراد کرد که شخصی از امام
خواست خدا را آنچنان برايش توصيف کند که گويا او را با چشم مي بيند
تا بر معرفتش افزوده گردد امام ( ع ) از اين سخن غضبناک شد و اعلام
کرد همه حاضر شوند مسجد پر از جمعيت شد امام عليه السلام بر منبر قرار
گرفت در حالی که غضبناک بود و رنگش متغير پس از ستايش خداوند و
درود بر پيامبر اسلام چنين فرمود : [2] ستايش مخصوص خداوندی است که بخل
و جمود بر دارائيش نمي افزايد و سخاوت و بخشش فقيرش نمي سازد [3] اما هر
بخشنده ای غير از او دارائيش نقصان مي يابد و جز او هر کس دست عطای
خويش از بخشش بازدارد مذموم شمرده مي شود [4] اوست بخشنده انواع
نعمتها و بهره ها و مخلوقات همه جيره خوار اويند . [5] روزی همه را تضمين
کرده و قوت آنها را معين ساخته راه و رسم روشن را به علاقه مندان [6] و
خواستاران آنچه نزد او است نشان داده چنان نيست که سخاوتش در آنجا
که از وی بخواهند بيشتر از آنجا که از او نخواهند باشد . [7] او اول است
اما اولی که قبل ندارد او آخری است که [8] بعد برای او متصور نيست
[ازلی و ابدی است ] . مردمکهای چشم را از مشاهده ذاتش بازداشته [9] زمان
بر او نمي گذرد تا حالش دگرگون شود در مکانی نيست [10] که انتقال برای او
تصور بتوان کرد . اگر آنچه از درون سينه سوزان معادن کوهها بيرون
مي ريزد [11] و يا آنچه از لبان پر از خنده صدفهای دريا خارج مي شود از
نقره های خالص و طلاهای ناب [12] درها و مرجانها همه را ببخشد در جود و
سخايش کمترين اثری نخواهد گذاشت [13] و وسعت نعمتهايش را پايان نخواهد
داد آنقدر از نعمتهای ذخيره دارد که هر چه مردم درخواست کنند تمام
نمي شود . [1] چون او سخاوتمندی است که درخواست سائلان چيزی از او کم
نمي کند و اصرار و الحاح اصرارکنندگان وی را به بخل وانمي دارد . [2] صفات
خدا در قرآن [3] ای پرسش کننده ای که از صفات خدا سؤال کردی درست بنگر
آنچه را که قرآن از صفات او بيان مي کند به آن اقتدا کن [4] و از نور
هدايتش بهره گير شيطان تو را به مشقت فراگرفتن بيش از آنچه در
کتاب خدا بر تو واجب است [5] و در سنت پيامبر ( ص ) و ائمه هدی
آمده است نيفکند [6] چيزی را که از صفات او نمي دانی به خدا واگذار چه اين
منتها حق خداوند برتوست .[7] آگاه باش راسخان در علم آنهايند که
خداوند آنها را با اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنها پوشيده است [8] و
تفسير آن را نمي دانند از فرورفتن در اسرار نهانی بي نياز ساخته [9] و خدا
آنان را از اين جهت که در برابر آنچه از تفسير آن بي خبرند به عجز و
ناتوانی خويش اعتراف دارند ستوده است [10] و ترک بحث و تعمق در آنچه
خداوند به عهده آنان نگذاشته است رسوخ در علم ناميده [ و آنان را از
راسخان در علم خوانده ] [11] . به همين مقدار اکتفا کن و عظمت خدای
سبحان را با مقياس عقل خود اندازه مگير [12] که هلاک خواهی شد . او
قادری است که اگر نيروی اوهام و عقول برای درک اندازه قدرتش به کار
افتد [13] و افکار بلند انديشمندان مبرای از خطر وسوسه ها برای فهم عميق
غيبهای ملکوتش به جولان در آيد [14] و قلب های مملو از عشق مشتاقان برای
پي بردن به کيفيات اوصافش به سختی به کوشش پردازند [15] و عقلها به
گونه ای وصف ناشدنی در بدست آوردن علم ذاتيش از راههای بسيار باريک
گام بردارند [ آری اگر اينها همه بکار افتند ] [16] دست رد به سينه همه
آنها مي گذارد در حاليکه در تاريکيهای غيب برای خلاص خود به خداوند
سبحان پناه مي برند [ و هيچيک قادر به درک کنه ذاتش نخواهند بود . ]
[1] و چون که با رنج و تلاش مايوس شده اند بازمي گردند و اعتراف مي کنند که
کنه معرفتش را بدست نتوانند آورد [2] و با فکر و عقل نارسای بشر او را
نتوان درک کرد و اندازه جلال و عزتش در قلب انديشمندان خطور نکند.
[3] خداوندی که موجودات را از عدم به وجود آورد بدون اينکه از نقشه
قبلی ديگری اقتباس کند، و يا در آفرينش از آفريننده ای قبل از خود سرمشق
گرفته باشد.[4] و آن قدر از ملکوت قدرت خود و شگفتيهای آثار حکمتش را
[5] که با زبان گويا گواهی به وجود آفريدگار توانا مي دهند ، به ما نشان
داده [6] که ما را بي اختيار به معرفت و شناسائيش دعوت مي کند
آثار صنع و نشانه های حکمتش در آفريده های بديعش هويدا است [7] آنچه
آفريده حجت و دليلی بر وجود او هستند هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند
[8] ولی دليل گويا بر تدبير ذات پاک او مي باشند و گواهی آنها بر
آفريدگار همواره ادامه دارد . [9] [ خداوندا ] شهادت مي دهم آن کس که تو
را به مخلوقاتت تشبيه مي کند و برای تو همانند آنها اعضای مختلف و
مفاصل به هم پيوسته [10] که به فرمان حکمت در لابلای عضلات پنهان گشته قائل
مي شود هرگز در اعماق ضمير خود تو را نشناخته [11] و يقين به اين حقيقت در
درون جان او قرار نگرفته که : هرگز شبيه و نظيری برای تو نيست . و
گويا بيزاری پيروان [ گمراه را در قيامت ] از رهبران خود را
نشنيده اند [12] که مي گويند : به خدا سوگند ما در گمراهی آشکار بوديم که
شما را با پروردگار جهانيان مساوی ميشمرديم [13] دروغ گفتند آنان که از
تو عدول کردند و تو را به بتهای خود تشبيه نمودند [14] و با اوهام و
خيالات خود لباس صفات مخلوقين را به تو پوشاندند . يا همچون اجسام
در عالم پندار خويش تو را تجزيه کردند [15] و هر يک با سليقه شخصی خود به
مخلوقاتی که قوای گوناگون دارد مقايسه ات کردند . [16] گواهی مي دهم آنان که
تو را با چيزی از مخلوق مساوی بشمردند از تو روی برتافته اند [17] و آنکس
که از تو روی برتابد به گفته آيات محکماتت و شهادت دلائل روشنت
کافر است 000 [1] تو همان خدای نامحدودی هستی که در مسير وزش افکار [2] در
کيفيت خاصی قرار نگيری تا به تصرف آنها آئی و محدود شوی . [3] قسمت
ديگری از اين خطبه آنچه را آفريد بدرستی اندازه گيری نمود و به خوبی
تدبير کرد [4] و در مسير خويش قرار داد نه از حد و منزلت آن تجاوز کرد و
نه قبل از رسيدن به قدرت کوتاهی نمود . [5] و آنها نيز در برابر فرمان او
سرپيچی نکردند [6] چگونه ممکن است سرپيچی کنند در حاليکه همه از اراده او
سرچشمه مي گيرند . موجودات را بدون احتياج به تفکر و انديشه و بدون
غريزه ای که در درون پنهان داشته باشد ايجاد کرد [7] او بدون تجربه از
پيش آمدهای گذشته و بدون شريکی که در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش
کند موجودات را آفريد . [8] با فرمانش خلقت آنها را کامل کرد سر بر
فرمان او نهادند و دعوتش را اجابت کردند [9] و در برابرش سستی نکردند
آفريده ای نبوده که در اطاعت امرش سستی و درنگ نمايد .[10] موجودات را
بدون هيچگونه کژی برپا داشت و راه و رسمی که بايد بپيمايند معين
ساخت با قدرتش بين اشياء متضاد الفت ايجاد نمود [11] و وسائل ارتباط
آنان را فراهم ساخت موجودات را به اجناس مختلفی از نظر حدود اندازه
غرائز و اشکال و هيک ت تقسيم نمود [12] مخلوقات را آفريد و در آفرينش
آنها حکمت به خرج داد و آنها را آنسان که مي خواست ابداع نمود .
[13] قسمتی ديگر در توصيف آسمان است . [14] پستی و بلندی و فاصله های وسيع
[آسمانها] را بدون اينکه به چيزی تکيه داشته باشند نظام بخشيد
[1] و فاصله ها و شکافهای آن را به هم پيوند داد 000 آسمانها را با پيوندهای
خاصی به يکديگر مربوط ساخت [2] و مشکل بالا و پائين رفتن فرشتگان را برای
بردن اعمال مخلوقات آسان نمود . و در حالی که به صورت دود و بخار
بود به آن فرمان داد [3] پس رابطه های آنها را بر قرار ساخت [ و با نيروی
جاذبه هر کدام يکديگر را جذب کردند ] سپس [ آسمانها ] را از هم جدا
نمود [ و با نيروی گريز از مرکز ] بين آنها فاصله انداخت [4] و بر هر
راهی از آنها نگهبانی از شهابها گماشت [5] و با دست قدرتش آنها را از
حرکات ناموزون در ميان فضا نگاه داشت . [6] به آنها دستور داد که در
برابر فرمانش تسليم باشند خورشيد را نشان روشني بخش روز در تمام ايام
[7] و ماه را نوری کمرنگ برای [ زدودن شدت تيرگی ] شبها قرار داد . و آن
دو را در مجرای خودشان به جريان انداخت [8] و مراحلی را که بايد بپيمايند
اندازه گيری نمود تا ميان شب و روز تفاوت حاصل شود [9] و با رفت و آمد
آنها شماره سالها و حساب آن را بتوان فهميد . سپس در جو آسمان فلکش
را آفريد [10] و آنچه زينت بخش آن بودند از ستارگان مخفی و کم نور و اقمار
و ستارگان پرفروغ در آن جايگزين ساخت [11] و آنان را که استراق سمع کردند
با شهابهای ثاقب تيرباران نمود . [12] ستارگان ثوابت و سيارات هبوطکننده
و صعودکننده سعد و نحس همه را به امر و اراده خود مسخر ساخت .
[13] قمست ديگری از اين خطبه که در توصيف فرشتگان است . [14] سپس خداوند
سبحان برای سکونت بخشيدن در آسمانها و آبادساختن بالاترين قسمت از
ملکوت خويش [15] مخلوقاتی بديع يعنی فرشتگان را آفريد که تمام صحنه های
آسمان را پر کنند [16] و فاصله جو آن را از آنها مالامال ساخت هم اکنون
صدای تسبيح آنها فاصله ها را پر کرده [17] و در بارگاه قدس و در درون
پرده های حجاب [1] و صحنه های مجد و عظمت پروردگار طنين انداز است 000 و
در ماورای آنها زلزله هائی است که گوشها را کر ميکند [2] و شعاعهای
خيره کننده نور چشمها را از ديدن بازمي دارد و از روی ناچاری به توقف
وامي دارد . [3] آنها را به صورتهای مختلف و اندازه های گوناگون آفريد [4] و
بال و پرهائی برای آنها قرار داد . آنها که همواره تسبيح جلال و عزت
او مي گويند هيچگاه از اسرار شگفت انگيزی که در مخلوقات است به خود
نسبت نمي دهند [ گر چه خود واسطه در خلق باشند ] [5] و هرگز ادعا نمي کنند
که مي توانند چيزی را که آفرينش آن مخصوص ذات او است بيافرينند
[6] بلکه بندگان گراميند که در سخن بر او پيشی نمي گيرند و به فرمانش
عمل مي کنند [7] آنان را امين وحی خود ساخته و برای رساندن ودائع امر و
نهيش به پيامبران آنها را روانه داشته [8] و از ترديد در شبهات مصونيت
بخشيده است و هيچکدام از آنها از راه رضای حق منحرف نمي شوند . [9] آنها
را از ياری خويش بهره مند ساخته و قلبشان را با تواضع و خشوع و سکينه
و وقار آگاه نموده است [10] طرق آسانی برای عبادت خويش به روی آنها
گشوده است چراغهای روشنی برای نشانه های توحيدش نصب نموده [11] و
سنگيني های گناهان [ مردم ] هرگز آنان را در کار خود دلسرد نکرد رفت و
آمد شب و روز آنان را بسوی مرگ کوچ نداده [12] تيرهای شک و ترديد در
ايمان پرعزم آنان خللی ايجاد نکرده و گمانها بر پايگاه يقين آنها راه
نيافته اند [13] و آتش کينه بين آنها افروخته نشده است . حيرت و سرگردانی
[ در فهم و کنه او ] آنان را آن مقدار ايمان که در دل دارند [14] و آنچه از
هيبت و جلالش در درون نهفته اند جدا نساخته است . وسوسه ها در آنها
راه نيافته تا شک و ترديد بر آنها مسلط شود 000 گروهی از آنان در
آفرينش ابرهای پر آب [1] و در آفرينش کوههای عظيم و مرتفع و خلقت
ظلمت و تاريکی دست در کارند . [2] و گروهی ديگر قدمهايشان تا قعر زمين
پائين رفته [3] و همچون پرچمهای سفيدی دل هوا را شکافته و در زير آن
بادهائی است [4] که به نرمی حرکت مي کند و در حدود معينی نگاهش مي دارد .
[5] اشتغال به عبادت او آنان را از کار ديگر بازداشته و حقيقت ايمان
ميان آنها و معرفت حق ارتباط ايجاد کرده [6] يقين به حق آنها را مشتاق وی
گردانيده و علاقه ای به غير از آنچه نزد پروردگار است ندارند . [7] شيرينی
معرفتش را چشيده و از جام محبتش سيراب شده اند . [8] ترس و خوف او در
اعماق جانشان راه يافته [9] از کثرت اطاعت و عبادت قامتشان خم شده و
رغبت فراوان به او تضرع آنها را از بين نبرده است . [10] مقام برجسته
آنان طوق خشوع را از گردنشان بيرون نياورده [11] عجب آنها را فرانگرفته که
اعمال گذشته خود را بشمارند [12] و خضوع و خشوع در برابر ذات باعظمتش
سهمی برای بزرگ شمردن خود باقی نگذارده است . [13] گذشت زمان آنان را از
انجام وظيفه خسته نکرده و از رغبتشان نکاسته است [14] تا از اميد آن به
درگاه پروردگار خود عدول کنند . مناجاتهای طولانی زبان آنان را کند
نکرده [15] و اشتغال به غير خداوند آنها را تحت تسلط خود نياورده . تا
ندای بلند آنان را به تضرع و خشوع کوتاه سازد . [16] در مقام عبادت دوش
به دوش هم ايستاده اند [17] راحت طلبی آنها را به تقصير در دستوراتش
وانداشته کودنی و غفلتها بر تلاش و کوشش و عزم راسخ آنان تسلط
نمي يابد . [18] فريب شهوت همتهای آنان را تيرباران نمي کند 000
[1] آنها آفريننده و صاحب عرش را ذخيره روز بينوائی خود قرار داده [2] و به
هنگام رونمودن خلق به مخلوق رغبت خود را متوجه خالق ساخته اند هيچگاه
عبادتش را پايان نمي دهند [3] و علاقه خود را از لزوم طاعتش بازنمي گردانند
مگر خواسته هائی از قلوب [4] که از رجاء و خوف او انقطاع نپذيرفته است .
عوامل ترس آنها از مسک وليت قطع نگرديده [5] تا در جديت خود سستی به خرج
دهند طمعها به آنان شبيخون نزده تا کوشش [ در امور دنيا را ] بر
جديت در کار آخرت مقدم دارند . [6] اعمال گذشته خود را بزرگ نشمرده اند
اگر بزرگ بشمرند اميد بيش از حد خوف آنها را از بين مي برد [7] و در
مورد پروردگار خويش به خاطر وسوسه های شيطانی اختلاف نکرده اند . بدی
برخوردها آنان را از هم جدا نساخته [8] کينه های حسادت آنها را از هم دور
ننموده عوامل شک و ترديد آنان را پراکنده نگردانيده [9] و افکار گوناگون
آنان را تقسيم ننموده است . آنان پايبند ايمانند [10] و طوق ايمان در
گردنشان هيچگاه اين طوق را به سبب شک و ترديد و سستی از گردن
برنمي دارند . [11] در تمام آسمانها به اندازه جای پوستينی نتوان يافت جز
اينکه فرشته ای به سجده افتاده يا موجودی تلاشگر و سريع مشغول کار است
[12] طاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگارشان مي افزايد
و عزت پروردگار به قلبشان عظمت بيشتری مي بخشد . [13] قسمتی ديگر از اين
خطبه در توصيف زمين و گسترش آن [ خشکيهای ] [14] زمين را بر روی امواج
پرهيجان و درياهای مملو از آب قرار داد [15] قسمتهای بالای امواج را متلاطم
ساخت و آنها که به هم مي خوردند سخت به حرکت در آورد [16] تا رويه ای از
کف همانند کفهای دهان شتر هنگام مستی بر روی آنها پديد آمد سپس
قسمتهای سرکش آب بر اثر سنگينی خضوع نموده [17] هيجان آنها براثر تماس
با سينه زمين فرو نشست 000 [1] زيرا زمين با پشت بر آن مي غلطيد [2] و آن همه
سر و صدا که در اثر امواج پيدا شده بود ساکن و آرام شد [3] و همچون اسب
افسارشده اسير و رام گرديد . و خشکيهای زمين در دل امواج گسترده شد [4] و
آب را از کبر و غرور و خودبينی و نشاط بي حد بازداشت و از شدت
حرکتش کاست . [5] و بعد از آن همه حرکت ساکن شد و پس از آن همه جست و
خيز متکبرانه به جای خويش ايستاد . [6] هنگامی که هيجان آب در اطراف
زمين فرو نشست و کوههای سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل نمود
[7] چشمه های آب از بينی کوهها جاری ساخت [ و آب ] آنها را در پهن
دشت و گودالها و رودخانه ها جاری نمود . [8] حرکات زمين را با صخره های
عظيم و قله کوههای بلند و محکم تعديل کرد [9] و زمين به خاطر نفوذ کوهها
در سطح آن [10] و فرورفتن ريشه های آن در بينی آن و سوارشدن بر گردن دشتها و
صحراها از لرزش و اضطراب بازايستاد .[11] بين زمين و جو فاصله افکند و
نسيم هوا را برای ساکنان آن آماده ساخت تمام نيازمنديها و وسائل
زندگی را برای اهل زمين استخراج کرد . [12] سپس هيچکدام از بلنديهای زمين
را که آب چشمه ها به آن نمي رسد [13] و جدولهای نهرها به آن راه ندارد بحال
خود وانگذاشت بلکه ابرهائی را آفريد تا قسمتهای مرده آن را احيا
سازند و گياهان آن را برويانند . [14] قطعه های پراکنده ابرها را به هم
پيوست تا سخت به حرکت آمدند 000 [1] و برق در اطرافش درخشيدن گرفت
ولی از درخشندگی ابرهای سفيد کوه پيکر و متراکمش کاسته نشد [2] آنها را
پي درپی فرستاد آنچنان که زمين را احاطه کردند و بادها شير آن را از
پستانش دوشيدند [3] و به شدت به زمين فروريختند ابرها سينه بر زمين
سائيدند [4] و آنچه بردوش داشتند پاشيدند و بوسيله آن در بخشهای بي گناه
زمين گياهانی رويانيد [5] و در دامن کوهها سبزه ها به وجود آورد . پس
زمين به وسيله باغهای زيبای خود همگان را به سرور و شادی دعوت مي کند
[6] و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشيده در شگفتی فرومي برد و از
زينت و زيوری که از گلوبند گلهای گوناگون بافته بيننده را به وجد
مي آورد [7] و فراورده های نباتی را توشه و غذای انسانها و روزی حيوانات
قرار داد . در گوشه و کنار آن دره های عميق آفريد [8] و راهها و نشانه ها
برای آنان که بخواهند در جاده های وسيعش قدم بردارند تعيين کرد .
هنگامی که زمين را آماده سکونت نمود و فرمان خويش را
جاری ساخت آدم ( ع ) را از ميان مخلوقاتش برگزيد [9] و او را نخستين
برترين مخلوق خويش قرار داد وی را در بهشت خود جای داد و خوراکهای
گوارا در اختيارش نهاد و از آنچه ممنوعش کرده بود وی را بيم داد
[10] آگاهش ساخت که اقدام بر آن نافرمانی خواهد بود و منزلت و مقام او
را به خطر مي افکند . [11] ولی آدم مرتکب آنچه نهی شده بود گرديد و علم
خداوند در مورد او به وقوع پيوست . پس از توبه او را از بهشت به
زمين فرستاد تا با نسل خود زمين را آباد سازد [12] و بدين وسيله حجت را بر
بندگان تمام کرد پس از مرگ آدم زمين را از حجت خالی نگذاشت [13] و ميان
فرزندان آدم و شناسائی خود پيوندی برقرار کرد [14] قرن به قرن حجتها و
دليلها را بر زبان پيامبران برگزيده و حاملان رسالت خويش برای آنها
اقامه نمود [15] تا اينکه بوسيله پيامبر ما محمد ( ص ) حجتش تمام گرديد
[1] 000 و بيان احکام و انذار و بشارت و بيم او به سرمنزل آخر رسيد .
روزيها را مقدر و اندازه گيری کرد : گاهی کم و گاهی زياد [2] و به تنگی و
وسعت بطور عادلانه تقسيم فرمود تا هر که را بخواهد به وسعت روزی و يا
تنگی آن بيازمايد [3] و با آن شکر و صبر غنی و فقير را مورد
آزمايش قرار دهد . [4] سپس روزی وسيع را با فقر و بيچارگی در آميخت و
تندرستی را با حوادث دردناک توام نمود [5] دوران شادی و سرور را با غصه
و اندوه مقرون ساخت سرآمد زندگی را آفريد و آن را گاهی طولانی و گاهی
کوتاه قرار داد [6] آن را مقدم و يا مؤخر داشت و برای مرگ اسبابی فراهم
ساخت و با مرگ رشته های زندگی را در هم پيچيد [7] و پيوندهای مختلف را
از هم گسست [ و همه اينها اسباب و عواملی است برای آزمون انسانها ]
خداوند از اسرار پنهانی مردم آگاه است و هم از
نجوای آنان که آهسته سخن مي گويند [8] و از آنچه در افکار بواسطه گمان خطور
مي کند و از تصميمائی که با يقين مي پيوندد [9] و از شعاعهای خيانت آميز چشم
که از لابلای پلکها خارج مي گردد . و از آنچه در مخفيگاههای دلها قرار
دارد [10] و از همانها که در پشت پرده های ظلمانی غيبت پنهان است و از
آنچه پرده های گوش مخفيانه مي شنود . [11] و از اندرون لانه های تابستانی
مورچگان و خانه های زمستانی حشرات . [12] از آهنگ اندوهبار زنان غمديده و
صدای آهسته قدمها . [13] و از جايگاه پرورش ميوه در درون پرده های شکوفه ها
[14] و از مخفيگاه غارهای حيوانات وحشی در دل کوهها و اعماق دره ها [15] از
نهانگاه پشه ها بين ساقه ها و پوست درختان و از محل پيوستگی برگها به
شاخها[16] و از آنجا که نطفه ها از اصلاب حرکت کرده [17] و در درون رحمها به هم
مي آميزند . از آنچه پرده ابر را به وجود مي آورد و به هم مي پيوندد [18] و از
قطرات درهائی که ابرهای متراکم مي بارند و از آنچه گردبادها با دامن
خويش از روی زمين برمي دارند و بارانها با سيلاب خود آن را فرو
مي نشانند و محو مي کنند . [1] از ريشه های گياهان زمين که در ميان تلهای شن
و ماسه پنهان شده است . از لانه های پرندگانی که [2] در قله بلند کوهها
قرار دارند و از نغمه های مرغان در آشيانه های تاريک [3] و از لؤلؤهائی که
در دل صدفها پنهان است و امواج درياها آنها را در دامن خويش پرورش
داده اند . [4] از آنچه تاريکی شب آن را فراگرفته و يا خورشيد به آن نور
افشانده است [5] و آنچه ظلمتها و امواج نور پي درپی آن را در برمي گيرند .
[6] از اثر هر گامی و احساس هر حرکتی و آهنگ هر سخنی و جنبش هر لبی [7] و
مکان هر انسانی و وزن هر ذره ای و ناله هر صاحب اندوه و غمی . [8] و آنچه
از ميوه بر شاخه درختان قرار دارد و برگهائی که روی زمين ريخته . و از
قرارگاه نطفه [9] و يا جمع شدن خون و مضغه و يا پرورش دهنده انسان و نطفه .
[ آری از همه آنچه برشمردم او به خوبی آگاه است ] و در اين آگاهی
هيچگونه مشقتی برايش وجود ندارد [10] و در حفظ و نگاهداری آنچه از
مخلوقات به وجود آورده ناراحتی برای او نيامده [11] و در بکارانداختن
امور و تدبير مخلوقات سستی و ملالتی بر او عارض نشده [12] بلکه علمش در
آنها نفوذ يافته و شمارش آنان را احصاء کرده و عدالتش همه آنها را
شامل شده [13] و با کوتاهی آنها در آنچه شايسته مقام او است باز از فضل
خود محرومشان نساخته است [14] دعاء [15] بار خدايا تو دارای اوصاف جميل و
صفات کمال بي منتهائی . اگر بتو اميد داريم چون تو بهترين مايه اميدی
[16] . پروردگارا به من فصاحت و منطق و زبان گويا داده ای غير از تو را با
آن مدح نمي گويم و بجز تو بر ديگری ثنا نمي خوانم [17] و آن را در راه آنان
که آرزو را قطع مي کنند و مورد اعتماد نيستند بکار نمي بندم در پرتو
ايمان زبانم را از مديحه سرائی انسانها و ثناگوئی بر مخلوق بازداشته ای
[1] . خداوندا هر ثناخوانی از سوی کسيکه ثنايش مي گويد پاداشی دارد [2] من
بتو اميدوارم که راهنمايم به سوی ذخاير رحمت و گنجهای آمرزشت گردی .
[3] کردگارا اين است وضع آنکس که تو را در توحيد خاص خودت يکتا
بشمارد [4] و غير از تو را مستحق اين ستايش و مدحها نداند . [5] من بتو نيازی
دارم که جز فضل تو نمي تواند آنرا جبران کند : و اين فقر و پريشانی را
جز احسان وجود تو نتواند رفع نمايد [6] پس در اين مقام رضای خويشتن را به
ما عطا کن و دست نياز ما را از دامن غير خود کوتاه گردان انک
علی کل شي ء قدير تو بر هر چيز توانائی .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)