صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 152

موضوع: دیوان اشعارعراقی

  1. #111
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید

    که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید

    نسیم خوش مگر از باغ جلوه می‌دهد گل را

    که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار می‌آید


    بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان

    که از گلزار و گل امروز بوی یار می‌آید


    گل از شادی همی خندد، من از غم زار می‌گریم

    که از گلشن مرا یاد از رخ دلدار می‌آید


    ز بستان هیچ در چشمم نمی‌آید، مگر آبی

    که در چشمم ز یاد او دمی صدبار می‌آید


    اگر گلزار می‌آید کسی را خوش، مرا باری

    نسیم کوی او خوشتر ز صد گلزار می‌آید


    مرا چه از گل و گلزار؟ کاندر دست امیدم

    ز گلزار وصال یار زخم خار می‌آید


    عراقی خسته دل هردم ز سویی می‌خورد زخمی

    همه زخم بلا گویی برین افگار می‌آید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #112
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گهی درد تو درمان می‌نماید

    گهی وصل تو هجران می‌نماید

    دلی کو یافت از وصل تو درمان

    همه دشوارش آسان می‌نماید


    مرا گه گه به دردی یاد می‌کن

    که دردت مرهم جان می‌نماید


    بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،

    که جانم بس پریشان می‌نماید


    مرا جور و جفا و رنج و محنت

    غمت هردم دگرسان می‌نماید


    ز جان سیر آمدم بی‌روی خوبت

    جهان بر من چو زندان می‌نماید


    عراقی خود ندارد چشم، ورنه

    رخت خورشید تابان می‌نماید


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #113
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا درد تو درمان می‌نماید

    غم تو مرهم جان می‌نماید

    مرا، کز جام عشقت مست باشم

    وصال و هجر یکسان می‌نماید


    چو من تن در بلای عشق دادم

    همه دشوارم آسان می‌نماید


    به جان من غم تو، شادمان باد،

    هر آن لطفی که بتوان می‌نماید


    اگر یک لحظه ننماید مرا سوز

    دگر لحظه دو چندان می‌نماید


    دلم با اینهمه انده، ز شادی

    بهار و باغ و بستان می‌نماید


    خیالت آشکارا می‌برد دل

    اگر روی تو پنهان می‌نماید


    لب لعل تو جانم می‌نوازد

    بنفشه آب حیوان می‌نماید


    ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت؟

    که زلفش بس پریشان می‌نماید


    به دوران تو زان تنگ است دل‌ها

    که حسن تو فراوان می‌نماید


    چو ذره در هوای مهر رویت

    عراقی نیک حیران می‌نماید


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #114
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای باد صبا، به کوی آن یار

    گر بر گذری ز بنده یاد آر

    ور هیچ مجال گفت یابی

    پیغام من شکسته بگزار


    با یار بگوی کان شکسته

    این خسته جگر، غریب و غم‌خوار


    چون از تو ندید چاره‌ی خویش

    بیچاره بماند بی‌تو ناچار


    خورشید رخت ندید روزی

    بی‌نور بماند در شب تار


    نی این شب تیره دید روشن

    نی خفته عدو، نه بخت بیدار


    می‌کرد شبی به روز کاخر

    روزی بشود که به شود کار


    کارش چو به جان رسید می‌گفت:

    کای کرده به تیغ هجرم افگار


    ای کرده به کام دشمنانم

    با یار چنین، چنین کند یار؟


    آخر نظری به حال من کن

    بنگر که: چگونه بی‌توام زار؟


    یک بارگیم مکن فراموش

    یاد آر ز من شکسته، یاد آر


    مزار ز من، که هیچ هیچم

    از هیچ، کسی نگیرد آزار


    من نیک بدم، تو نیکویی کن

    ای نیک، بدم، به نیک بردار


    بگذار که بگذرم به کویت

    یکدم ز سگان کویم انگار


    بگذاشتم این حدیث، کز من

    دارند سگان کوی تو عار


    پندار که مشت خاک باشم

    زیر قدم سگ درت خوار


    القصه به جانم از عراقی

    مگذار، کزو نماند آثار


    بالجمله تو باشی و تو گویی

    او کم کند از میانه گفتار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #115
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دل در گره زلف تو بستیم دگر بار

    وز هر دو جهان مهر گسستیم دگربار

    جام دو جهان پر ز می عشق تو دیدیم

    خوردیم می و جام شکستیم دگربار


    شاید که دگر نعره‌ی مستانه برآریم

    کز جام می عشق تو مستیم دگربار


    المنة لله که پس از محنت بسیار

    با تو نفسی خوش بنشستیم دگربار


    چون طره‌ی تو شیفته‌ی روی تو گشتیم

    هیهات! که خورشید پرستیم دگربار


    ما ترک مراد دل خودکام گرفتیم

    تا هرچه کند دوست خوشستیم دگربار


    با عشق تو ما راه خرابات گرفتیم

    از صومعه و زهد برستیم دگربار


    در بندگی زلف چلیپات بماندیم

    زنار هم از زلف تو بستیم دگربار


    تا راز دل ما نکند فاش عراقی

    اینک دهن از گفت ببستیم دگربار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #116
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دل در گره زلف تو بستیم دگربار

    در دام سر زلف تو شستیم دگربار

    از نرگس مخمور تو مخمور بماندیم

    وز جام می لعل تو مستیم دگربار


    از باده‌ی عشق تو یکی جرعه چشیدیم

    صد توبه به یک جرعه شکستیم دگربار


    ما قبله‌ی خود روی چو خورشید تو کردیم

    هیهات! که خورشید پرستیم دگربار


    دل در گره زلف تو بستیم و برآنیم

    جویای سر زلف چو شستیم دگربار


    کان جان که نسیم سر زلف تو به ما داد

    هم با سر زلف تو فرستیم دگربار


    از پیشگه وصل چو برخاست عراقی

    با تو دمکی خوش بنشستیم دگربار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #117
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رخ سوی خرابات نهادیم دگربار

    در دام خرابات فتادیم دگربار

    از بهر یکی جرعه دو صد توبه شکستیم

    در دیر مغان روزه گشادیم دگربار


    در کنج خرابات یکی مغ‌بچه دیدیم

    در پیش رخش سر بنهادیم دگربار


    آن دل که به صد حیله ز خوبان بربودیم

    در دست یکی مغ‌بچه دادیم دگربار


    یک بار ندیدیم رخش وز غم عشقش

    صدبار بمردیم و بزادیم دگربار


    دیدیم که بی‌عشق رخش زندگیی نیست

    بی‌عشق رخش زنده مبادیم دگربار


    غم بر دل ما تاختن آورد ز عشقش

    با این همه غم، بین که چه شادیم دگربار


    شد در سر سودای رخش دین و دل ما

    بنگر، دل و دین داده به بادیم دگربار


    عشقش به زیان برد صلاح و ورع ما

    اینک همه در عین فسادیم دگربار


    با نیستی خود همه با قیمت و قدریم

    با هستی خود جمله کسادیم دگربار


    تا هست عراقی همه هستیم مریدش

    چون نیست شود، جمله مرادیم دگربار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #118
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نظر ز حال من ناتوان دریغ مدار

    نظاره‌ی رخت از عاشقان دریغ مدار

    اگر سزای جمال تو نیست دیده رواست

    خیال روی تو باری ز جان دریغ مدار


    به پرسش من رنجور اگر نمی‌آیی

    عنایتی ز من ناتوان دریغ مدار


    ز خوان وصل تو چون قانعم به دیداری

    تو نیز این قدر از میهمان دریغ مدار


    به من، که گرد درت چون سگان همی گردم

    نواله گر ندهی، استخوان دریغ مدار


    چو دوستان را بر تخت وصل بنشانی

    ز من، که خاک توام، آستان دریغ مدار


    چو با ندیمان جام شراب نوش کنی

    نصیب جرعه‌ای از خاکیان دریغ مدار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #119
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غلام روی توام، ای غلام، باده بیار

    که فارغ آمدم از ننگ و نام، باده بیار

    کرشمه‌های خوش تو شراب ناب من است

    درآ به مجلس و پیش از طعام باده بیار


    به غمزه‌ای چو مرا مست می‌توانی کرد

    چه حاجت است صراحی و جام؟ باده بیار


    به مستی از لب تو وام کرده‌ام بوسی

    گر آمدی به تقاضای وام، باده بیار


    مگر که مرغ طرب درفتد به دام مرا

    شده است تن همه دیده چو دام، باده بیار


    کجاست دانه‌ی مرغان؟ که طوطی روحم

    فتاد از پی دانه به دام، باده بیار


    نظام بزم طرب از می است، مجلس ما

    چو می نگیرد بی می نظام، باده بیار


    عنان ربود ز من توسن طرب، ساقی

    مگر زبون شود این بدلگام، باده بیار


    ز انتظار چو ساغر دلم پر از خون شد

    مدار منتظرم بر دوام، باده بیار


    اگر چه روز فروشد، صبوح فوت مکن

    که آفتاب برآید ز جام، باده بیار


    درین مقام که خونم حلال می‌داری

    مدار خون صراحی حرام، باده بیار


    به وقت شام، بیا تا قضای صبح کنیم

    اگر چه صبح خوش آید، به شام باده بیار


    نمی‌پزد تف غم آرزوی خام مرا

    برای پختن سودای خام باده بیار


    منم کنون و یکی نیم جان رسیده به لب

    همی دهم به تو، بستان تمام، باده بیار


    به مستی از لب تو می‌توان ستد بوسی

    مگر رسم ز لب تو به کام، باده بیار


    مرا ز دست عراقی خلاص ده نفسی

    غلام روی توام، ای غلام، باده بیار


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #120
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر

    نظر چون می‌کنم باری بدان رخسار اولی‌تر

    تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را

    تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولی‌تر


    بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین

    چو عاشق می‌شوم باری، بدان رخسار اولی‌تر


    ز رویش هرچه بگشایم نقاب روی او اولی

    ز زلفش هر چه بر بندم، مرا زنار اولی‌تر


    کسی کاهل مناجات است او را کنج مسجد به

    مرا، کاهل خراباتم، در خمار اولی‌تر


    فریب غمزه‌ی ساقی چو بستاند مرا از من

    لبش با جان من در کار و من بی‌کار اولی‌تر


    چو زان می درکشم جامی، جهان را جرعه‌ای بخشم

    جهان از جرعه‌ی من مست و من هشیار اولی‌تر


    به یک ساغر در آشامم همه دریای مستی را

    چو ساغر می‌کشم، باری، قلندروار اولی‌تر


    خرد گفتا: به پیران سر چه گردی گرد میخانه؟

    ازین رندی و قلاشی شوی بیزار اولی‌تر


    نهان از چشم خود ساقی مرا گفتا: فلان، می خور

    که عاشق در همه حالی چو من می‌خوار اولی‌تر


    عراقی را به خود بگذار و بی‌خود در خرابات آی

    که این جا یک خراباتی ز صد دین‌دار اولی‌تر

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/