صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 101 تا 110 , از مجموع 152

موضوع: دیوان اشعارعراقی

  1. #101
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر که او دعوی مستی می‌کند

    آشکارا بت‌پرستی می‌کند

    هستی آن را می‌سزد کز نیستی

    هر نفس صدگونه هستی می‌کند


    هر که از خاک درش رفعت نیافت

    لاجرم سر سوی پستی می‌کند


    دل که خورد از جام عشقش جرعه‌ای

    بی‌خبر شد، شور و مستی می‌کند


    دل چو خواهم باختن در پای او

    جان ز شوقش پیش دستی می‌کند


    چند گویی کو جفا تا کی کند؟

    ای عراقی، تا تو هستی می‌کند


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #102
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به خرابات شدم دوش مرا بار نبود

    می‌زدم نعره و فریاد ز من کس نشنود

    یا نبد هیچ کس از باده‌فروشان بیدار

    یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود


    چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت

    رندی از غرفه برون کرد سر و رخ بنمود


    گفت: خیر است، درین وقت تو دیوانه شدی

    نغز پرداختی آخر تو نگویی که چه بود؟


    گفتمش: در بگشا، گفت: برو، هرزه مگوی

    تا درین وقت ز بهر چو تویی در که گشود؟


    این نه مسجد که به هر لحظه درش، بگشایند

    تا تو اندر دوی، اندر صف پیش آیی زود


    این خرابات مغان است و درو زنده‌دلان

    شاهد و شمع و شراب و غزل و رود و سرود


    زر و سر را نبود هیچ درین بقعه محل

    سودشان جمله زیان است و زیانشان همه سود


    سر کوشان عرفات است و سراشان کعبه

    عاشقان همچو خلیلند و رقیبان نمرود


    ای عراقی، چه زنی حلقه برین در شب و روز؟

    زین همه آتش خود هیچ نبینی جز دود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #103
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هر که در بند زلف یار بود

    در جهانش کجا قرار بود؟

    وانکه چیند گلی ز باغ رخش

    در دلش بس که خار خار بود


    وانکه یاد لبش کند روزی

    تا قیامت در آن خمار بود


    کارهایی که چشم یار کند

    نه زیاری روزگار بود


    فتنه‌هایی که زلفش انگیزد

    همه خود نقش آن نگار بود


    از فلک آنکه هر شبی شنوی

    ناله‌ی بیدلان زار بود


    نفس عاقشان او باشد

    آن کزو چرخ را مدار بود


    یک شبی با خیال او گفتم:

    چند مسکین در انتظار بود؟


    روی بنما، که جان نثار کنم

    گفت: جان را چه اعتبار بود؟


    تا تو در بند خویشتن مانی

    کی تو را نزد دوست بار بود؟


    نبود عاشق آنکه جوید کام

    عشق را با غرض چه کار بود؟


    عاشق آن است کو نخواهد هیچ

    ور همه خود وصال یار بود


    ای عراقی، تو اختیار مکن

    کانکه به بود اختیار بود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #104
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا کی از ما یار ما پنهان بود؟

    چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

    تا کی از وصلش نصیب بخت ما

    محنت و درد دل و هجران بود؟


    این چنین کز یار دور افتاده‌ام

    گر بگرید دیده، جای آن بود


    چون دل ما خون شد از هجران او

    چشم ما شاید که خون افشان بود


    از فراقش دل ز جان آمد به جان

    خود گرانی یار مرگ جان بود


    بر امیدی زنده‌ام، ورنه که را

    طاقت آن هجر بی‌پایان بود؟


    پیچ بر پیچ است بی او کار ما

    کار ما تا کی چنین پیچان بود؟


    محنت آباد دل پر درد ما

    تا کی از هجران او ویران بود؟


    درد ما را نیست درمان در جهان

    درد ما را روی او درمان بود


    چون دل ما از سر جان برنخاست

    لاجرم پیوسته سرگردان بود


    چون عراقی هر که دور از یار ماند

    چشم او گریان، دلش بریان بود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #105
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای خوشا دل کاندر او از عشق تو جانی بود

    شادمانی جانی که او را چون تو جانانی بود

    خرم آن خانه که باشد چون تو مهمانی در او

    مقبل آن کشور که او را چون تو سلطانی بود


    زنده چو نباشد دلی کز عشق تو بویی نیافت؟

    کی بمیرد عاشقی کو را چو تو جانی بود؟


    هر که رویت دید و دل را در سر زلفت نبست

    در حقیقت آدمی نبود که حیوانی بود


    در همه عمر ار برآرم بی غم تو یک نفس

    زان نفس بر جان من هر لحظه تاوانی بود


    آفتاب روی تو گر بر جهان تابد دمی

    در جهان هر ذره‌ای خورشید تابانی بود


    در همه عالم ندیدم جز جمال روی تو

    گر کسی دعوی کند کو دید، بهتانی بود


    گنج حسنی و نپندارم که گنجی در جهان

    و آنچنان گنجی عجب در کنج ویرانی بود


    آتش رخسار خوبت گر بسوزاند مرا

    اندر آن آتش مرا هر سو گلستانی بود


    روزی آخر از وصال تو به کام دل رسم

    این شب هجر تو را گر هیچ پایانی بود


    عاشقان را جز سر زلف تو دست‌آویز نیست

    چه خلاص آن را که دست‌آویز ثعبانی بود؟


    چون عراقی در غزل یاد لب تو می‌کند

    هر نفس کز جان برآرد شکر افشانی بود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #106
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    وه! که کارم ز دست می‌برود

    روزگارم ز دست می‌برود

    خود ندارم من از جهان چیزی

    وآنچه دارم ز دست می‌برود


    یک دمی دارم از جهان و آن نیز

    چون برآرم ز دست می‌برود


    بر زمانه چه دل نهم؟ که روان

    همچو یارم ز دست می‌برود


    در خزان ار دلی به دست آرم

    در بهارم ز دست می‌برود


    از پی صید دل چه دام نهم؟

    که شکارم ز دست می‌برود


    چه کنم پیش یار جان افشان؟

    که نثارم ز دست می‌برود


    نیست جز آب دیده در دستم

    زان نگارم ز دست می‌برود


    طالعم بین که: در چنین غم‌ها

    غمگسارم ز دست می‌برود


    بخت بنگر که: پای بر دم مار

    یار غارم ز دست می‌برود


    دستگیرا، نظر به کارم کن

    بین که کارم ز دست می‌برود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #107
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اندرین ره هر که او یکتا شود

    گنج معنی در دلش پیدا شود

    جز جمال خود نبیند در جهان

    اندرین ره هر که او بینا شود


    قطره کز دریا برون آید همی

    چون سوی دریا شود دریا شود


    گر صفات خود کند یکباره محو

    در مقامات بقا یکتا شود


    هر که دل بر نیستی خود نهاد

    در حریم هستی، او تنها شود


    از مسما هر که یابد بهره‌ای

    فارغ و آسوده از اسما شود


    ور کند گم صورت هستی خویش

    صورت او جملگی معنی شود


    ور نهنگ لاخورش زو طعمه ساخت

    زنده‌ی جاوید در الا شود


    صورتت چون شد حجاب راه تو

    محو کن، تا سیرتت زیبا شود


    گر از این منزل برون رفتی، یقین

    دانکه منزلگاهت او ادنی شود


    ما به جانان زنده‌ایم، از جان بری

    تا ابد هرگز کسی چون ما شود؟


    هر که آنجا مقصد و مقصود یافت

    در دو عالم والی والا شود


    هر که را دل رازدار عشق شد

    کی دلش مایل سوی صحرا شود؟


    هم به بالا در رسد بی‌عقل و دین

    گر عراقی محو اندر لا شود


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #108
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرا، گرچه ز غم جان می‌برآید

    غم عشقت ز جانم خوشتر آید

    درین تیمار گر یک دم غم تو

    نپرسد حال من، جانم برآید


    مرا شادی گهی باشد درین غم

    که اندوه توام از در در آید


    مرا یک ذره اندوه تو خوشتر

    که یک عالم پر از سیم و زر آید


    اگرچه هر کسی از غم گریزد

    مرا چون جان ، غم تو درخور آید


    مرا در سینه تاب انده تو

    بسی خوشتر ز آب کوثر آید


    چو سر در پای اندوه تو افکند

    عراقی در دو عالم بر سر آید


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  11. #109
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زان پیش که دل ز جان برآید

    جان از تن ناتوان برآید

    بنمای جمال، تا دهم جان

    کان سود بر این زیان برآید


    ای کاش به جان برآمدی کار

    این کار کجا به جان برآید؟


    کارم نه چنان فتاد مشکل

    کان بی‌تو به این و آن برآید


    هم از در تو گشایدم کار

    کامم همه زان دهان برآید


    بر درگهت آمدم به کاری

    کان بر تو به رایگان برآید


    نایافته جانم از تو بویی

    مگذار که ناگهان برآید


    بنواز به لطف جانم، آن دم

    کز کالبدم روان برآید


    کام دل خسته‌ی عراقی

    از لطف تو بی‌گمان برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. #110
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آخر این تیره شب هجر به پایان آید

    آخر این درد مرا نوبت درمان آید

    چند گردم چو فلک گرد جهان سرگردان؟

    آخر این گردش ما نیز به پایان آید


    آخر این بخت من از خواب درآید سحری

    روز آخر نظرم بر رخ جانان آید


    یافتم صحبت آن یار، مگر روزی چند

    این همه سنگ محن بر سر ما زان آید


    تا بود گوی دلم در خم چوگان هوس

    کی مرا گوی غرض در خم چوگان آید؟


    یوسف گم شده را گرچه نیابم به جهان

    لاجرم سینه‌ی من کلبه‌ی احزان آید


    بلبل‌آسا همه شب تا به سحر ناله زنم

    بو که بویی به مشامم ز گلستان آید


    او چه خواهد؟ که همی با وطن آید، لیکن

    تا خود از درگه تقدیر چه فرمان آید


    به عراق ار نرسد باز عراقی چه عجب!

    که نه هر خار و خسی لایق بستان آید


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  13. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 11 از 16 نخستنخست ... 789101112131415 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/