داستان آشنايي شهاب حسيني و همسرش بسيار بامزه است: «22 ساله بودم كه با بچههاي تئاتر دانشگاه تهران كار ميكردم؛ جواني سرگشته از طبقه متوسط جامعه كه به امكانات تفريحي متمولانه دسترسي نداشت. تا قبل از اينكه همسرم را ببينم، قصد ازدواج نداشتم تا اينكه روزگار ما را در برابر هم قرار داد. به او پيشنهاد آشنايي دادم اما همسرم هيچ اعتقادي به اينگونه دوستيها و آشناييها نداشت و گفت: اگر كسي واقعا عاشق است و تمايل قلبي براي رسيدن به دختر مورد علاقهاش دارد، بايد در اين راه صادقانه گام بردارد و بنابراين موضوع را با خانوادهام در ميان گذاشتم و مصمم به ازدواج شدم. ديگر تكه دوم زندگيام را پيدا كرده بودم. بعد از صحبتهاي اوليه و رسم و رسومي كه در اين رهگذر طي ميشود، بعد از 4-3 ماه نامزدي، عقد كرديم اما شرايط برگزاري جشن عروسي را نداشتم، از طرفي مايل بودم استقلال در زندگي را با برگزاري جشن توسط خودم آغاز كنم؛ به همين دليل 3 سال طول كشيد تا ما به جشن عروسي برسيم. ما هم مثل زن و شوهرهاي ديگر در مواردي توافق نداشتيم؛ در گذرگاههايي به بنبست برخورديم و در جاهايي به «مو» ميرسيديم اما در انتهاي هر ماجرا وقتي ميايستاديم و به همديگر نگاه ميكرديم، احساس ميكرديم واقعا يكديگر را دوست داريم.» امروز «شهاب حسيني» يا همان «حجت» فيلم اصغر فرهادي، صاحب 2 پسر به نامهاي «محمد امين» و «امير علي» است و در كنار همسرش، در كافهاي كه در لواسان در اطراف تهران افتتاح كردهاند، زندگي آرام و لذتبخشي دارند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)