خطبه 83
[2] خطبه درخشان يکی از خطبه هائی است که امام ( ع ) ايراد فرموده
است از خطبه های شگفت انگيزی است که به نام خطبه غراء ناميده
شده است . صفات خدا:[3] ستايش مخصوص خداوندی است که علو مرتبه اش
بخاطر قدرت او است و نزديکيش به مخلوقات به واسطه عطا و بخشش او
[4] هم او است بخشنده تمام نعمتها و دفع کننده تمام شدائد و بلاها او را
مي ستايم در برابر عواطف کريمانه [5] و نعمتهای وسيع و گسترده اش به او
ايمان مي آورم چون مبدء هستی و ظاهر و آشکار است و از او هدايت
مي طلبم چون راهنما و نزديک است [6] از او ياری مي جويم چون توانا و پيروز
است بر او توکل مي کنم چون تنها ياور و کفايت کننده است . [7] گواهی
مي دهم که محمد ( ص ) بنده و فرستاده اوست [8] او را فرستاده تا
فرمانهايش را اجرا کند و به مردم اتمام حجت نمايد و آنها را در
برابر اعمال بد بيم دهد . [9] توصيه به پرهيزکاری [10] ای بندگان خدا شما را
به ترس از خدائی که برای بيداری شما مثلها زده [ و پندها داده ]
سفارش مي کنم [11] خداوندی که اجل و سرآمد زندگی شما را معين کرده و
لباسهای فاخر را بر شما پوشانده زندگی پر وسعت به شما بخشيده [12] و با
حساب دقيق خود به شما احاطه دارد در برابر کارهای نيک پاداش برای
شما قرار داده و با نعمتهای گسترده و بخششهای وسيع گرامی داشته
[1] و به وسيله پيامبران و دستورات رسا و روشن از مخالفت فرمانش بيم داده
است . [2] تعداد شما را به خوبی مي داند و چند صباحی توقف در اين سرای
آزمايش و عبرت برايتان مقرر داشته [3] در اين دنيا آزمايش مي شويد و در
برابر اعمالتان محاسبه مي گرديد . [4] دگرگونيهای دنيا [5] [ آری ] آب اين
جهان هميشه تيره و همواره با گل و لای توام بوده است منظره ای دلفريب
[6] و سرانجامی خطرناک دارد فريبنده و دل انگيز است اما دوامی ندارد نوری
است در حال غروب سايه ای است زوال پذير [7] و ستونی است مشرف بر سقوط و
هنگامی که نفرت کنندگان به آن دل بستند و بيگانگان از آن به آن
اطمينان پيدا کردند آنها را بر زمين مي کوبد [8] و با دامهای خود آنها را
گرفتار مي سازد و تيرهای خود را بسوی آنان پرتاب مي کند .[9] طناب مرگ
به گردن انسان مي افکند و بسوی گوری تنگ [10] و جايگاهی وحشتناک که از
آنجا محل خويش را در بهشت و دوزخ مي بيند و پاداش اعمال خود را
مشاهده مي کند مي کشاند . [11] همچنان آيندگان به دنبال گذشتگان گام مي نهند
نه مرگ از نابودی مردم دست مي کشد [12] و نه مردم از گناه . و همچنان تا
پايان زندگی [13] و سرمنزل فنا و نيستی آزادانه پيش مي روند . [14] تا
آنجا که امور پي درپی بگذرد و زمانها سپری گردد و رستاخيز برپاشود [15] در
آن زمان آنها را از بيغوله های گور و لانه های پرندگان و جايگاه درندگان
[16] و ميدانهای جنگ بيرون مي آورد باشتاب بسوی فرمان پروردگار روی
مي آورند [17] به صورت دستجات خاموش و صفوف ايستاده حاضر مي شوند گر چه
جمع آنها بسيار است ولی از ديدگاه علم نافذ پروردگار مخفی نمي مانند .
و به خوبی صدای [ فرشتگان ] به گوش آنها مي رسد [1] لباس نياز و خضوع به
تن پوشيده اند [2] درهای حيله و فريب بسته شده آرزوها قطع گرديده دلها
ساکن [3] صداها [ از اوج خويش افتاده ] آهسته از گلو بيرون آيد عرق از
گونه ها سرازير اضطراب و وحشت آنها را فراگرفته است [4] بانگی رعدآسا
گوشها را به لرزه آورد و به سوی پيشگاه عدالت [5] برای دريافت کيفر و
پاداش و بهره مندشدن از ثواب فراخوانده مي شوند .[6] بندگانی که با دست
توانای او آفريده شده اند و بي اراده خويش به وجود آمده و پرورش
يافته اند [ و مالک خود نيستد ] در چنگال مرگ قرار گرفته [7] و در گهواره
گور آرميده از هم متلاشی مي شوند و به تنهائی سر از لحد برمي آورند [8] و
برای درک پاداش قدم به صحنه قيامت مي گذارند به دقت سرشماری شده و
به حسابشان رسيدگی می گردد اين چند روزه به خاطر اين مهلت يافته اند
که در جستجوی راه صحيح برآيند [9] و راه نجات به آنها ارائه شده اين چند
روز عمر [ نه بخاطر اين است که سرکشی کنند بلکه برای آن است ] که
رضايت خدا را جلب نمايند [10] طلمت و تاريکيهای شک و ترديد از آنها
کنار زده شده آنها را آزاد گذارده اند تا برای مسابقه [ در قيامت ]
خود را آماده سازند آنها را آزاد گذارده اند تا فکر و انديشه خود را
برای يافتن حق به کار برند [11] و در کسب نور الهی در مدت زندگی تلاش و
کوشش کنند . [12] چه مثلهای صائب و رسائی و چه
اندرزهائی دلنشين ولی به شرط آنکه با قلبهای پاک مواجه گردد [13] و در
گوشهای شنوائی فرو رود و به راي هائی جازم و عقلهای کاملی دست يابد .
[14] تقوا پيشه کنيد تقوای کسی که چون بشنود احساس مسک وليت کند و چون
گناه کند اعتراف نمايد و چون احساس مسک وليت نمايد قيام به عمل کند
[15] و چون بيمناک گردد به طاعت حق مبادرت ورزد و [ چون به مرگ و لقای
پروردگار ] يقين کند نيکی نمايد و هرگاه درس عبرت به او دهند عبرت
پذيرد . و هرگاه او را برحذر دارند قبول کند [16] و اگر منعش کردند از
نافرمانی بازايستد [ دعوت خدا ] را پاسخ گويد و بسوی او بازگردد و
چون بازگردد توبه کند 000 و چون تصميم به پيروی از پيامبران گيرد
دنبال آنان گام بردارد [1] چون نشانش دهند ببيند و بسرعت به سوی حق
حرکت کند و از نافرمانيها فرار نمايد ذخيره ای بدست آورد [2] و باطن
خويش را پاکيزه و آخرت خود را آباد سازد زاد و توشه ای برای روز
حرکت [3] و هنگام حاجت و سرمنزل نياز تهيه کند همه اينها را پيش از خود
به منزلگاه جاويدانی بفرستد . [4] ای بندگان خدا از نافرمانی او بپرهيزيد
به خاطر هدفی که شما را برای آن آفريده و آنچنانکه به شما هشدار داده
از مخالفتش برحذر باشيد [5] تا استحقاق آن چه را به شما وعده داده پيدا
کنيد که وعده او مسلم و تهديد او وحشتناک است .[6] يادآوری نعمتهای
گوناگون [7] خداوند برای شما گوشهائی آفريده که آنچه را مي شنويد حفظ کنيد
و چشمهائی که در تاريکی حقايق را ببينيد و هر عضوی را به نوبه خود
اعضائی داد [9] که در ترکيب بندی و دوام متناسب و هم آهنگ با يکديگرند
با بدنهائی که با ساختمان موزون خود قائم و برقرارند [10] و با دلهائی که
آماده پذيرش مواهب او هستند از نعمت های او برخوردار بوده و موجبات
امتنان وی آشکار است . [11] با وسائلی که تندرستی شما را حفظ مي کند
عمرهائی برايتان مقدر فرموده ولی مقدار آن از شما پنهان است : [12] و از
آثار گذشتگان برايتان عبرتها ذخيره کرده لذتهائی که از دنيا بردند و
موهبتهائی که قبل از گلوگيرشدن به مرگ از آن بهره مند مي گرديدند .
[13] سرانجام دست نيرومند مرگ گريبان آنها را گرفت و بين آنها و آمالشان
جدائی افکند و با فرارسيدن اجل به سرعت آنها را از آرزوها بريد [14] آنها
به هنگام تندرستی چيزی برای خود نيندوختند و در نخستين زمان زندگی
عبرت نگرفتند [15] آيا کسی که جوان است جز پيری انتظار دارد ؟ [16] و افرادی
که برخوردار از نعمت تندرستی هستند جز حوادث بيماری را چشم براه
مي باشند ؟ [17] و آيا کسيکه باقی است جز فنا را منتظر است ؟ با اينکه
هنگام فراق و جدائی [18] و لرزه اضطراب و ناراحتی مصيبت نزديک شده که حتی
فروبردن آب دهان برای او مشکل شود 000 [1] و از فرزندان و بستگان ياری
جويد [2] آيا آنها مي توانند مرگ را از او دفع کنند ؟ و يا ناله های آنان
و فريادشان برای او سودی دارد ؟ [ نه ] او به سرزمين مردگان سپرده
مي شود [3] و در تنگنای قبر تنها مي ماند حشرات پوستش را از هم مي شکافند [4] و
سختيهای گور او را مي پوساند و از پای در مي آورد تندبادهای سخت آثار
او را نابود مي کند [5] و گذشت شب و روز نشانه های او را از ميان مي برد
اجساد پس از طراوت و تازگی تغيير مي پذيرند [6] و استخوانها بعد از
توانائی پوسيده مي گردند ارواح گروگان مسک وليت اعمال خويشند [7] و در آنجا
به اسرار نهانی يقين حاصل مي کنند نه بر اعمال صالحشان چيزی افزوده
مي شود و نه از اعمال زشتشان مي توانند توبه کنند . [8] آيا شما فرزندان و
پدران و برادران و بستگان همان مردم نيستيد [9] که گام جای گام آنها
نهاديد ؟ و در همان جاده ای قدم مي نهيد که آنها نهادند و روش آنان
را دنبال مي کنيد ؟ [10] دلها از بهره گرفتن سخت شده و از رشد معنوی
بازمانده و در غير طريق حق راه پيمائی مي کنند [11] گويا آنها مقصود نيستند
و گويا آنها نجات و رستگاری را در تحصيل دنيا مي دانند
[12] آگاه باشيد عبور شما از صراط خواهد بود گذرگاهی که عبور از آن خطرناک
است معبری که قدم در آن لرزان مي شود [13] و بارها مي لغزد . ای بندگان خدا
از خدا بترسيد همچون ترس صاحب عقلی که فکر قلبش را مشغول ساخته [14] و
ترس بدنش را خسته کرده شب زنده داری خواب او را هم از چشمش ربوده
[15] اميد به رحمت خدا او را به تشنگی روزه روزهای گرم واداشته زهد در
دنيا خواهشهای نفس را از او گرفته [16] به سرعت زبانش به ذکر خدا مي گردد
برای ايمنی در قيامت ترس از مسک وليت را پيش فرستاده [17] از راههای
ديگر جز راه حق چشم پوشيده در بهترين و راست ترين راهی سير مي کند که
آن راه مطلوب خدا است . [1] فريب آنچه انسان را مغرور مي کند و از راه
منصرف مي سازد نخورده امور مشتبه او را نابينا نساخته [2] مژده بهشت و
زندگي کردن در آسايش [3] و نعمت در بهترين جايگاه و ايمن ترين روزها او
را خشنود ساخته است . از گذرگاه زودگذر دنيا با پسنديده ترين طرز
گذشته [4] توشه سعادت آخرت را پيش فرستاده و از ترس آن روز به عمل صالح
مبادرت ورزيده ايام زندگی با سرعت مشغول بندگی بوده [5] در طلب خشنودی
پروردگار رغبت و ميل کامل داشته از آنچه بايد فرار کند برکنار بوده
امروز رعايت فردای خويش را نموده آينده خويش را ديده است . [6] بهشت
برين شايسته ترين پاداش نيکوکاران و دوزخ مناسب ترين کيفر بدکاران
است [7] خدا برای انتقام گرفتن و ياري کردن کافی است و قرآن برای
بازخواست کردن و داوري خواستن کفايت مي نمايد . [8] توصيه به تقوا [9] توصيه
مي کنم شما را به تقوا و پرهيز از خدائی که با انذار خود راه عذر را بر
شما مسدود ساخته و با دليل روشن حجت را تمام کرده [10] و شما را
برحذرداشته از دشمنی که مخفيانه در سينه های شما راه مي يابد و آهسته در
گوشها مي دمد [11] گمراه و پست مي سازد نويد مي دهد و انسان را به خواهش
وامي دارد گناهان و جرائم زشت را نيکو جلوه مي دهد [12] و گناهان بزرگ را
سبک مي شمرد و به تدريج پيروان خود را فريب داده و در سعادت را به
روی گروگان خود مي بندد [13] [ در سرای آخرت ] آنچه را که آراسته انکار
مي کند و آنچه آسان جلوه داده بزرگ مي شمارد و از آنچه آنها را ايمن
کرده سخت مي ترساند 000 [14] قسمتی از اين خطبه که درباره چگونگی آفرينش
انسان است . [15] مگر اين همان نطفه و خون نيم بند نيست که [16] خداوند او را
در تاريکيهای رحم و غلافهای تودرتوی [ شکم مادر ] آفريد تا [ بصورت ]
جنين در آمد سپس کودکی شيرخوار شد [17] کم کم بزرگتر گرديد تا نوجوانی [
خوش منظر ] گرديد : و به او فکری حافظ و زبانی گويا بخشيد [18] تا درک کند
و عبرت گيرد و از بديها بپرهيزد تا به حد کمال رسيد و بر پای خود
ايستاد 000 [1] آغاز به تکبر کرد رو گردانيد و بي پروا در بيراهه گام نهاد
هوا و هوس را از اعماق وجود خود بيرون مي کشد [2] و برای به دست آوردن
خواسته های دل و لذت بي حساب در دنيا خود را به رنج مي افکند [3] هرگز
نمي پندارد مصيبتی برايش پيش مي آيد . پرهيز و خشوعی ندارد در حال
فتنه و فريب به سر مي برد [4] و در دل بدبختيها کمی زندگی کرده در حالی که
در برابر آنچه از دست داده بدل و عوضی به دست نياورده [5] و وظائف واجب
خود را ترک نموده . هنوز کوشش او در راه هوا و هوس و بدست آوردن
آرزوهايش پايان نپذيرفته [6] که نارا حتيهای مرگ به او نزديک مي شود
روزها متحير و شبها در درون دردها و بيماريها [7] تا به صبح بيدار است در
ميان برادری غمخوار و پدری مهربان افتاده [8] و صدای [ همسرش ] به گريه
بلند است . [ و همسر يا مادرش ] در کمال اضطراب و ناراحتی به سينه
مي کوبد [9] اما او در حالت بيهوشی و سکرات مرگ و غم و اندوه بسيار و
ناله دردناک و جان دادن و با حالت انتظاری رنج آور دست به گريبان
است [ و سرانجام جان مي سپارد ] [10] سپس او را مايوسانه در کفن مي پيچند و
در حالی که آرام و تسليم است [11] برمي دارند و بر روی چوبهای تابوت
مي افکنند خسته و کوفته و لاغر به سفر آخرت که در پيش دارد مي رود
[12] دوستان و فرزندان و جمع برادران او را به دوش مي کشند و تا سرمنزل
غربت [13] و خانه ای که هرگز از او نمي توان ديدن کرد و در وحشت و تنهائی
بايد در آن بسر برد او را پيش مي برند [ و در درون قبرش مي گذارند ] .
اما هنگامی که تشييع کنندگان و ناله سردهندگان برگردند [14] وی را در حفره
گور مي نشانند . او از ترس و تحير در سک وال و لغزش در امتحان آهسته
سخن مي گويد [15] و بزرگترين بلا در آنجا آب سوزان آتش دوزخ [16] و برافروختگی
شعله ها و نعره های آتش است نه لحظه ای مجازات او آرام مي گيرد که
استراحت کند [17] و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که
مانع کيفر او شود نه مرگی است که او را از اينهمه ناراحتی برهاند 000
[1] و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد ميان مجازاتهای گوناگون و
کيفرهای کشنده گرفتار است از چنين سرنوشتی به خدا پناه مي بريم [2] ای
بندگان خدا کجا هستند آنان که در طول عمر از نعمت برخوردار بودند ؟
کجايند آنها که تعليم يافتند و درک کردند اما مهلتشان دادند ولی آنها
به لهو و لعب پرداختند [3] و آنها را از آفات به دور داشتند اما آنان
فراموش کردند ؟ زمانی طولانی به آنها مهلت و عطايای نيکو داده شد و
آنها را از کيفر دردناک برحذر داشتند [4] و به نعمتهای بزرگ وعده دادند
و از گناهانی که انسان را در ورطه هلاکت مي افکند و از عيبهائی که
باعث خشم خدا مي شود برحذر داشتند [ ولی آنها از تمام اين امور پند
نگرفتند ] . [5] ای دارندگان چشمها گوشها سلامت و متاع دنيا هيچ راه
گريز [6] يا خلاص پناهگاه و يا فرار يا بازگشتی هست ؟ يا نه ؟ به کجا رو
کرده [7] و به کدام سو مي رويد ؟ و به چه چيز مغرور مي شويد ؟ تنها بهره هر
کدام شما از زمين [8] به اندازه طول و عرض قامت شما است در حالی که
گونه ها بر خاک سائيده مي شود . [9] هم اکنون ای بندگان خدا تا ريسمانهای
مرگ بر گلوی شما نيفتاده و روح شما برای به دست آوردن کمالات آزاد
است [10] و جسدها راحت و در وضعی قرار داريد که مي توانيد با کمک يکديگر
مشکلات را حل کنيد و هنوز مهلتی داريد [11] و جای تصميم و توبه و بازگشت
از گناه باقی مانده [ از فرصت استفاده کنيد ] : [12] پيش از آنکه در شدت
تنگنای وحشت و ترس و اضمحلال و نابودی قرار گيريد [13] و پيش از آنکه
مرگی که در انتظار شما است شما را فراگيرد و دست قدرت و توانای
عزيز مقتدر شما را اخذ کند [ آری پيش از همه اينها فرصت را غنيمت
شماريد ] . [14] شريف رضی مي گويد : در خبر است هنگامی که امام ( ع ) اين
خطبه را ايراد فرمود : بدنها به لرزه اشکها سرازير و دلها ترسان شد و
جمعی از مردم اين خطبه را غراء ناميده اند .