بنابراين اين صحيفه را بگير و مرا از نگراني فارغ ساز و منتظر بمان تا وقتي خداوند ميان من و آن جماعت آنچه را كه بخواهد, حكم كند. اين صحيفه از من نزد تو امانت است. آن را به دو پسر عمويم محمد و ابراهيم, فرزندان عبدالله بن الحسن ابن الحسن بن علي عليهم السلام, برسان زيرا آن دو پس از من جانشينان من در امر امامت هستند.
صحيفه را از او گرفتم.
هنگامي كه يحيي بن زيد كشته شد, به سوي مدينه رهسپار شدم, و با امام صادق عليه السلام ديدار كردم. ماجراي يحيي را برايش گفتم. امام گريست و گفت: خداوند رحمتش كند و او را به اجدادش ملحق فرمايد! سوگند به خدا من به همان دليل از دادن دعا به او پرهيز مي كردم كه خودش درباره صحيفه ي پدرش نگران بود. اكنون آن صحيفه كجاست؟
گفتم: اينجاست.
آن را گشود و گفت: اين خط عمويم زيد و دعاي جدم علي بن الحسين عليهما السلام است.
سپس به پسرش گفت: اسماعيل, برخيز و دعايي را كه به تو گفته بودم مراقبش باشي, بياور.
اسماعيل برخاست و صحيفه اي را بيرون آورد كه گويا بقيه همان صحيفه اي بود كه يحيي بن زيد به من داده بود. امام آن را بوسيد و بر چشمش نهاد و گفت: اين خط پدرم, و املاء جدم در حضور من است.
گفتم: يا بن رسول الله, اجازه مي دهيد من اين صحيفه را با صحيفه زيد و يحيي مقابله كنم؟
امام اجازه داد و گفت: تو براي اين كار مهم شايسته هستي.
من نگاه كردم و ديدم در آن دو صحيفه, مطالب يكساني است و حتي يك حرف با هم اختلاف ندارند.
آنها هفتاد و پنج باب بودند. يازده باب آن از دستم رفت و گم شد و شصت و چهار باب را نگه داشتم.
منبع:
* صحيفه كامله سجاديه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)