اصل تاثیر
نکته مهمى که باید در اینجا بیان شود، این است که محور امر به معروف و نهى از منکر، تأثیر است؛ یعنى اصل این است که خلافکار از چه طریقى از کردار خود دست برمى‏دارد؛ براى مثال:
اگر با اشاره اثر دارد، اشاره واجب مى‏شود.
اگر فریاد اثر دارد، فریاد واجب است.
اگر تهدید اثر دارد، تهدید واجب است.
اگر تذکرهاى مکرر اثر دارد، تکرار واجب است.
اگر ناله و طومار و تقاضاى دسته جمعى اثر دارد، این قبیل کارها واجب است.
اگر سخن ما اثر ندارد، ولى تذکر شخص دیگرى اثر دارد، باید آن شخص را وادار به گفتن کنیم.
محور کار در این واجب آن است که خداوند معصیت نشود این کار مقدس منحصر و محدود به راه خاصى نیست؛ ولى :
اگر تذکر در زمان خاصى اثر دارد، باید هشدار ما در همان زمان باشد.
اگر تذکر در فضا و مکان خاصى اثر دارد - براى مثال در قالب تفریح، اردو و مهمانى آمادگى حرف شنوى بیشتر است - باید آن شرایط را فراهم کرد.
اگر تأثیر کلام و مبارزه با منکرات زمانى است که حکومت و قدرت داشته باشیم،باید سراغ به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت رفت.
آنچه اسلام از ما خواسته، محو باطل و احقاق حق و منع از منکرات و سفارش به معروف‏هاست؛ ولى در شیوه و راه انجام آن تعبدى نیست؛ یعنى انحصارى در اینکه: به چه نحو باشد؛ در چه زمان باشد؟ با چه وسیله باشد؟ از طرف چه کسى باشد؟ به چه شکل باشد؟ و ... نیست.
اسلام پاسخ همه اینها را به عقل واگذار کرده و محور و راهنماى عقل را بهترین، بیشترین و سریعترین تأثیر دانسته است.
دیدگاه آیت الله شهید صدر
ایشان آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر و شرایط آن را به شرح زیر
بررسى فرموده است :
گاهى مراد ما از امر و نهى، تذکرات و موعظه فرد به فرد و درباره کارهاى شخصى یا جزئى است؛ نظیر کسى که غیبت مى‏کند و شما او را از این منکر نهى مى‏کنید. در این امر و نهى، شرط احتمال اثر و نبود خطر جانى قابل قبول است.
اما گاهى مراد از امر به معروف و نهى از منکر جلوگیرى قاطع از بدعت‏ها، انحرافات فکرى و عملى و سیاسى جامعه، مفسدین فى الارض و احقاق حق و حذف باطل از جامعه و تغییر نظام رژیم فاسد است. در این موارد، شرط احساس امنیت در کار نیست و اگر جانها و مالها فدا شود تا قانون خدا عمل شود، ارزش دارد.(84)
بنابراین، گاهى باید مثل امام حسین (ع) براى امر به معروف، خود را فدا کرد تا مردم خط نبوى را از خط اموى باز شناسند.
آرى! براى حفظ ارزشها اگر حتى افراد نابود شوند؛ جایز است. حضرت على(ع) در نامه‏اى که به عثمان بن حنیف نوشته است، او را به خاطر حضور در سفره‏اى که اغنیا گرد آن حضور داشته اند، ولى خبرى از فقرا نبوده، بشدت مورد انتقاد قرار داده است؛ چنان که قرنهاست آبروى عثمان به خاطر این نامه از بین رفته است؛ ولى حضرت على (ع) خط را حفظ کرد راه على راه زهد، نه راه رفاه و لذت و خوشگذرانى با اغنیا، و توجه به محرومین است. و حفظ ارزشها مهمتر از حفظ افراد است و فرد باید فداى مکتب شود؛ نه مکتب فداى فرد.
انجام امر به معروف و نهى از منکر، حتى اگر اثر نکرد.
بزرگان، شرط وجوب امر به معروف را احتمال تأثیر فرموده‏اند. یعنى اگر اثر نکرد، واجب نیست.
ما ضمن احترام به این اصل کلى، به چند نکته دیگر نیز توجه مى کنیم :
1 ) ممکن است فعلاً اثر نکند؛ ولى به خاطر اهمیت کار، باید بعضى اشخاص تا مرز شهادت پیش بروند و حرف حق را بزنند.
امام حسین (ع) فرمود: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منکر به کربلا مى‏روم. در آن وقت، امام شهید شد و یزید و لشکرش؛ تحت تأثیر قرار نگرفتند؛ ولى در فطرت عمومى مردم و تاریخ، ناحق بودن بنى امیه و عصمت و مظلومیت اهل بیت پیامبر اکرم (ص) نقش بست.
در قرآن هم به جملاتى برخورد مى‏کنیم که نشان مى‏دهند گاهى باید براى عدالت و معروف شهید شد.
وَ یقْتُلُونَ النَّبیین
وَ یقْتُلُونَ اْلاَنْبیاء
وَ یقْتُلُونَ الَّذینَ یأمُ‏رُونَ بِالْقِسْط
به هر حال، گرچه براى عموم مردم شرط وجوب، تأثیر امر به معروف است؛ اما براى انبیا و اولیا و علما گاهى فریاد زدن لازم است و آنها باید تا مرز شهادت پیش روند تا خط توسط طاغوت‏ها و از طریق بدعت ها و انحرافات محو نشود.
2 ) فضاسازى یک ارزش است؛ براى مثال، هر کسى که به تنهایى مشغول نماز مى شود، مستحب است که اذان بگوید و در اذان، فریاد «حى على الصلوة» سردهد. در اینجا مى‏بینیم که گفتن و فریاد این جمله یک ارزش است؛ هر چند که شنونده‏اى وجود نداشته باشد تا براى برپایى نماز بشتابد. حفظ قانون و جلوگیرى از محو آن، یک ارزش است.
لذا اسلام به زنانى که در هر ماه چند روزى نماز برایشان واجب نیست، دستور مى‏دهد که در هنگام نماز، رو به قبله بنشینند و ذکر خدا بگویند تا رسم نماز خوانى آنان حفظ شود.
اسلام به زائران خانه خدا که براى اولین بار به حج مى‏روند، فرموده است: در روز عید قربان، سرخود را بتراشید.
سپس به کسانى که سرشان مو ندارد، سفارش مى‏کند: تیغى روى سر خود بکشید تا فرم قانونى آن مراعات شود.(85)
حتى اگر در چهارراه و یا خیابان ماشینى نباشد، لازم است در هنگام چراغ قرمز بایستیم تا به قانون عمل کرده باشیم.
این نمونه ها به ما مى‏گویند که اگر همه سکوت کنند و بگویند: امر به معروف اثرى ندارد، کم کم معروف در جامعه کمرنگ و گناهکار هر روز جسورتر و مسلمانان بیشتر عقب نشینى مى‏کنند. در این موارد به هر نحو باید امر و نهى در کار باشد؛ گرچه اثر نکند.
3 ) ممکن است امر و نهى در افراد اثر نکند؛ ولى با نهى از منکر لذت گناه را از کام گناهکار مى‏گیریم و نمى گذاریم که او لااقل با خیال راحت گناه کند. این ایجاد دلهره با نهى از منکر، عرصه را بر گناهکار تنگ مى‏کند و این خود یک ارزش است. اسلام به ما سفارش کرده است که به گناهکار با قیافه هاى گرفته و عبوس نگاه کنید تا او خود را نزد شما منفور ببیند. بنابراین، ممکن است دست از خلاف برندارد، امّا کام گناهکار را تلخ کردن لازم است.
4 ) نهى از منکر نشانه آزادى است؛ و اگر بخاطر تأثیر نکردن آن نهى، همه ساکت شویم، با دست خودمان جامعه را به محیط خفقان، وحشت و مرگ آفرین تبدیل کرده‏ایم. بنابراین، براى حفظ و دفاع از آزادى باید فریاد زد؛ گرچه در آن زمان کسى گوش ندهد.
5 ) نهى از منکر و امر به معروف؛ گامى به سوى خودسازى است؛ زیرا: تلقین به خود است؛ اعلام موجودیت است؛ نشانه بیدارى، شناخت و تعهد است. آرى گفتن، حداقل این آثار را در خود انسان دارد؛ گرچه گناهکار در آن زمان عکس‏العملى از خود نشان ندهد.
6 ) با آنکه ممکن است سخن امروز من در شنونده اثر نکند؛ ولى پاداش اخروى من همچنان ثابت است. یکى از برکات ایمان به خدا و معاد همین است که هرگز انسان خود را بازنده نمى پندارد.
اگر براى رضاى خداوند به سوى مسجد رفتید، پاداش جماعت خواهید داشت؛ هر چند که مسجد بسته باشد. انسان مخلص با خدا معامله مى‏کند و گفتن براى خدا پاداش فراوانى دارد؛ خواه طرف گوش دهد و یا ندهد. قرآن، بهترین مردم را کسى مى‏داند که به حق دعوت کند.(86) گرچه همیشه این دعوت ها مؤثر نباشند. آرى! اگر شاگرد درس استاد را فرا نگرفت، حقوق معلم لطمه‏اى نمى‏بیند.
7 ) اثر فورى لازم نیست؛ گاهى امر به معروف و نهى از منکر شما اثر فورى ندارد؛ ولى مطمئن باشید که در آینده اثر دارد؛ زیرا گاهى حالات انسان طورى است که حال حق شنوى ندارد، ولى تذکر شما در زمان دیگر کار خودش را روى فکر او خواهد کرد.
8 ) تمرین جرأت؛ امر و نهى کردن، حفظ روحیه جرأت است. اگر به دلیل آنکه اثر ندارد، امر و نهى نکنید، کم کم جرأت فریاد زدن و گفتن در شما کم مى‏شود.
9 ) تسکین وجدان؛ فریاد بر سر گناهکار، سبب آرامش وجدان ایمانى خود انسان مى‏شود. کسى که فریاد مى‏زند، هرگز در وجدان، خود را محکوم به ترس و سکوت و سازش و بى تفاوتى نمى کند.
10 ) راه قرآن و انبیا است؛ راستى، که از انبیا بهتر نیستیم. آن بزرگواران معصوم بارها با استدلال و معجزه و بهترین اخلاق نهى از منکر مى‏کردند؛ ولى اکثر مردم گوش نمى‏دادند. به قول قرآن کریم :
وَ اِذا ذُکرُوا لایذکرون ؛ هرگاه تذکرى به آنان داده مى‏شد، متذکر نمى شدند.
اتَیناهُ ایاتِنا کلّها فَاَبى ؛ ما همه معجزات خود را به فرعون نشان دادیم، ولى زیر بار نرفت.
وَ اِن یرَوْا کلّ ایةٍ یعْرَضُوا وَ یقُولُوا سِحْر ؛ اگر هر معجزه‏اى ببینند، اعراض مى‏کنند. و مى‏گویند سحر است.
11 ) عذر براى ما و اتمام حجت بر گناهکار؛ امر به معروف و نهى از منکر اتمام حجت بر گناهکار است تا نگوید: کسى به من تذکر نداد. و عذرى است براى مؤمن تا به او گفته نشود: چرا فریاد نزدى. قرآن مى‏فرماید : گفتن، یا سبب تذکر است و یا وسیله عذر (عذراً او نذراً) احتمال اثر شرط وجوب است؛ یعنى اگر احتمال اثر نمى‏دهى، واجب نیست؛ نه آنکه ممنوع است. تا آنجا که خداوند منع نکرده است مى‏توان پیش رفت؛ ولى اگر کار به جایى رسید که دیگر از طرف خداوند فرمان توقف آمد، تکلیف عوض مى‏شود؛ نظیر آیاتى که مى‏فرماید:
- از آنان اعراض کن که فایده‏اى ندارد.(87)
- نداى تو به گوش افراد کر نمى رسد.(88)
- گروهى مثل مرده‏هاى قبورند که تو نمى توانى حرفى به آنان بشنوانى.(89)
- آنان را رها کن.(90)