در این تاپیک به بحث در مورد آثار این خواننده خوب کشورمون خواهیم پرداخت.
مجددا از دوستان و کاربران گرامی می خواهم که قوانین انجمن رو رعایت فرمایند و از قرار دادن لینک آلبوم خودداری فرمایند
در این تاپیک به بحث در مورد آثار این خواننده خوب کشورمون خواهیم پرداخت.
مجددا از دوستان و کاربران گرامی می خواهم که قوانین انجمن رو رعایت فرمایند و از قرار دادن لینک آلبوم خودداری فرمایند
بنیامین بهادری خوانندهٔ ایرانی موسیقی پاپ در ۱۸ شهریور ۱۳۶۱ در تهران متولد شد. از کودکی علاقه بسیاری به فراگیری موسیقی داشت. ۱۶ ساله بود که به شعر و موسیقی روی آورد در سن ۱۹ سالگی به فراگیری گیتار پرداخت و سپس به صورت حرفهای آهنگ سازی را شروع کرد در این مدت در چند آهنگ و ترانه با خوانندگان دیگر موسیقی پاپ همکاری داشت و یک آلبوم به نام گلهای رنگین کمان برای کودکان ساخته و سرانجام با آلبوم ۸۵ خوانندگی را بصورت حرفهای آغاز کرد.
آلبوم ۸۵
اولین اثر رسمی بنیامین آلبوم ۸۵ نام داشت. این آلبوم که به صورت اتفاقی توسط تنظیم کنندهٔ آلبوم لو رفت، با ترانه دنیا دیگه مثل تو نداره که با نام خاطرهها در آلبوم قرار داشت، شروع میشد. شاعر ترانههای این آلبوم سید فرید احمدی و تنظیم اثر عهده نیما وارسته بود.
آلبوم 88
دومین اثر بنیامین بهادری که پس از کش و قوسهای فراوان و بعد از بیش از ۱۰ بار به تعویق افتادن بالاخره در ۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ منتشر شد. بر طبق روال آلبوم قبلی نام این آلبوم هم ۸۸ گذاشته شد و در همان روزهای اول توجه همگان را به خود جلب کرد. بنیامین ۸۸ در عرض یک هفته توانست به فروش ۵۰۰٬۰۰۰ نسخهای دست پیدا کند که در نوع خود و در ایران که اکثر مخاطبان آهنگها را از اینترنت دانلود میکنند، یک فروش قابل توجه است.در مصاحبهٔ منتشر شده از بنیامین در اردیبهشت ۱۳۸۹، علیرغم اینکه وی آلبوم ۸۸ را یک آلبوم کاملاً حرفهای قلمداد میکند، اما آلبوم ۸۵ را به مراتب موفقتر و بهتر ارزیابی کرده است. این آلبوم ۱۷ قطعه دارد و انتشار آن به طور همزمان در ایران و آمریکا انجام شد. انتشار آن را دو شرکت هنری به نامهای آوای نکیسا(توزیعکننده در ایران) و ترانه شرقی(توزیع کننده در آمریکا) بر عهده داشتند. شاعر ترانههای این آلبوم سید فرید احمدی و تنظیم بر عهده پیام شمس بود. آهنگسازی این آلبوم نیز توسط بنیامین صورت گرفته است.
کنسرت در آمریکا
بنیامین از ۱ مه ۲۰۱۰ (۱۱ شهریور ۱۳۸۹) به مدت دو ماه و نیم در کشورهای آمریکا و کانادا به اجرای کنسرت پرداخت که اولین نوبت برگزاری کنسرت وی در شهر لسآنجلس بود. شهرهای بعدی که میبایست بنیامین در آنها به اجرای کنسرت میپرداخت عبارت بودند از:واشنگتن، نیویورک، دالاس، سندیگو، شیکاگو و بعد از ۳ هفته استراحت، در شهرهای تورنتو، مونترال و ونکوور.در این تور به دلیل هزینهٔ بالای اعزام و اسکان نوازنده در آمریکا و همچنین مشکلات احتمالی روادید برای گروه همراه، از اعزام نوازندهٔ ایرانی خودداری شد و در عوض از نوازندگان آمریکایی کمک گرفته شد.اجرای این کنسرت با مخالفتهایی از جانب چندین شبکه تلوزیونی فارسی زبان لسآنجلس و گروههای اوپوزوسیون مقیم آمریکا همراه شد. با این وجود در تالار لسآنجلس و با حضور ۶۰۰۰ ایرانی، اولین اجرای بنیامین انجام شد. در مقابل سالن اجرای کنسرت نیز عدهای از مخالفان اجرای کنسرت اقدام به دادن شعار و اغتشاش کردند که با واکنش پلیس لس آنجلس مواجه شدند. همچنین در برنامهای از کانال یک از اینکه بنیامین در داخل ایران در مدح امام زمان میخواند و در خارج نیز اقدام به اجرای کنسرت همراه با استقبال ایرانیان مقیم انجام میدهد، انتقاد شده است.
اجرای دو کنسرت پیشبینی شدهٔ بنیامین در کانادا به دلیل مخالفتهای گروههای اوپوزوسیون حکومت جمهوری اسلامی ایران لغو شد. تبلیغات منفی گسترده موجب تحریم کنسرت اول شد و کمتر از یک سوم صندلیهای سالن با حضور تماشگران پر شد. سالن دومین کنسرت بنیامین، محل تجمع ایرانیانی بود با لباسهای سبزرنگ و پرچمهایی با شعار خاص در سالن حضور داشتند. محسن رجبپور، مدیر برنامههای بنیامین بهادری با بررسی فضای ایجاد شده، ترجیح به دستور لغو کنسرت داد.
نميگويد «من»؛ ميگويد «ما». هرجا حرف آلبوم و كار و موسيقي ميشود، از گفتن «من» پرهيز ميكند. وقتي بحث را به «وفادار» بودنش ميكشيم، طفره ميرود و وقتي حرف «اعتمادبهنفس» ميشود، سراغ توضيحات حرفهاي ميرود. با تمام اين اوصاف و با اينكه خودش ميگويد هنوز حس نميكند بزرگ شده اما بايد بدانيم بنيامين بهادري، بزرگ شده است. الان 29 ساله است و شهريور سال آينده پا به دهه چهارم زندگياش ميگذارد. بنيامين سال 90، با كنسرتهايش دل هوادارهايش را برد تا براي سومين آلبوم آقاي گزيدهكار، تا سال 91 صبر كنند. خودش ميگويد بهار 91 آلبوم جديدش (يا به قول خودش جديدمان) در بازار خواهد بود. اما قولي نميدهد تا حرفش دوتا نشود. بخش عمدهاي از كارهاي آلبومش (يا به قول خودش آلبومشان) را انجام داده (دادهاند) و به اين ترتيب ميشود مطمئن شد كه اين آلبوم دير و زود دارد اما سوختوسوز ندارد. با او در بحبوحه شب عيد، قرار گفتوگو گذاشتيم. نتيجه يكي دو ساعتي گپ دوستانه همين است كه ميخوانيد. اين گفتوگو با حس و حالهاي بنيامين شروع شد و با خوشبختي به اتمام رسيد. خوشبختانه.
- شما وقتي آلبوم و كنسرت داريد، همه از شما با خبرند. وقتي كاري نداري، به يكباره بيخبر محو ميشويد. شما چرا اين جوري هستید؟
يك روزي كسي من را نميشناخت. علت خبرساز شدن من آهنگهايم بودهاند. قطعاتي بودهاند كه مردم ميشنيدند و با آنها ارتباط برقرار ميكردند. پس هميشه اين امكان وجود دارد و با تمركز روي كار، خبرسازي خودبهخود رخ ميدهد. وقتي براي خبرسازي بر پايه كاري كه مردم تو را با آن ميشناسند، پيش بروي، خبرسازي سالميخواهي داشت. من نميگويم كه هميشه اين مسير را داشتهام. اما سعيام، اين بوده است. من پايه خبرسازيام را روي چيزي گذاشتهام كه مردم من را با آن ميشناسند. يعني موزيك، آهنگهايم، قطعاتم و چيزهايي از اين دست. اين خبرسازي سالم است و پشتوانه هم دارد و ميتواني پشتش بايستي. به اين ترتيب جريان خبريات در يك كارنامه مرتب، آرام آرام و با سر و شكلي سالم، كامل ميشود. در خبرسازي غير از اين مسير، اتفاقي كه ميافتد، حاشيهسازي است. همين حاشيهها كمكم از تو وقت ميگيرند و تمركزت را از اثري كهداري خلق ميكني و مردم اصلا تو را با آن ميشناسند، دور ميكنند. ما هميشه سعي كردهايم، اين اتفاق براي ما نيفتد. ترجيحمان، خبرسازي براساس چيزي است كه مردم ما را با آن ميشناسند.
- من فكر ميكنم، بخشي از اين ماجرا به اعتماد بالاي بنيامين به خودش برميگردد كه نيازي به جنجالسازي و با هر روشي روي صدر اخبار بودن، نميبيند. آدم پراعتمادبهنفسي هستيد؟
من هميشه خودم را در موضعي كه سال 84 داشتم، ميبينم. يعني شرايطي كه كسي بنيامين را نميشناخت. هميشه تصور من از بنيامين همان آدمي است كه ميخواهد تازه كارش را شروع كند. براي من هر روز اول است. پس من استرسي ندارم و نميخواهم با خبر زندگي كنم. به نظرم آدم با اثر زندگي كند بهتر است تا با خبر؛ وقتي تمركزت را روي اثرت بگذاري، مخاطب را راضي ميكني و وقتي مخاطبت، اثرت را بپسندد، خودبه خود خبرسازي هم به دنبالش خواهد آمد. براي من هميشه دايره «اول اثر بعدا خبر» مهم بوده است. البته ما سعيمان را كردهايم. شايد هميشه هم اين اتفاق نيفتاده است. وقتي به اثرت اطمينان داشته باشي، نيازي، به وجود آوردن خبر نداري. اثرت خود به خود، خبر را به همراه خواهد داشت.
- بخشي از اين ماجرا به اين برنميگردد كه دوست داريد همه چيز تحت كنترل خودتان باشد؟
بله؛ ببينيد من در آلبوم خودم، حق وتو دارم و ميتوانم روحيه خودم و سطح كمالگرايي را كه مد نظر است، رعايت كنم. نميگويم اين اتفاق افتاده است. اما حداقل ميدانم چيزهايي كه تا امروز ياد گرفتهام، ميتوانم پياده كنم. در آلبومهاي گروهي اين اتفاق نميافتد چون بخش عمدهاي از فضا و همه كنترل دست تو نيست. ولي بعد از انتشار آلبوم سومم، تصميم دارم كه من پيشنهاد يك كار گروهي را به همكارانم بدهم. نه اينكه همه كارها را من بسازم. اما در گروه توليدكننده قرار داشته باشم و بخشي از كنترل كار دست خودم باشد. ميخواهم ما بشويم پايه يك آلبوم گروهي و دوستان خواننده ديگر كمكمان كنند.
- كمي راجع به اين ايده آلبوم گروهي، توضيح ميدهيد.
چند وقتي هست كه اين ايده توي ذهنم بوده و چند روزي است كه به شكل يك ايده منسجم شكل گرفته است. در ذهنم است كه چند نفر با هم كمپيني شويم كه با دموكراسي، همگي دور ميز بنشينيم و ايده بدهيم و به فضا و ادبيات مشترك برسيم تا بتوانيم در نهايت خروجيمان با آنچه در ايده و طراحي اوليه بوده، اختلاف كمي داشته باشد.
- خواننده هايي براي اين آلبوم گروهي توي ذهنتان هستند؟
بله؛ چند نفرشان توي ذهنم هستند. اما فعلا نميگويم. چون هنوز هيچ حرف قطعي ميانمان زده نشده است. اين ايده، درحالحاضر آلبومي است كه چند تا خواننده دارد و در بهار اين ايده پخته خواهد شد. بعد از انتشار آلبوم سوم، اين آلبوم وارد پيشتوليد خواهد شد. اگر بتوانيم همه موافقتها را جلب كنيم كه مهمترين آن موافقت محسن رجبپور است كه قبول كند چنين پروژهاي را مديريت كند. مديريت محسن رجبپور، واقعا حرف ندارد. به غيراز من و عليرضا قرباني و گروه آريان و... كه مستقيما با او كار ميكنيم، تقريبا خوانندههاي ديگر هم شيوههاي مديريتي او را پذيرفتهاند. همين يك امتياز براي چنين آلبومي است. از طرف ديگر مدير پروژههاي من هم هست و چه بهتر كه مديريت اين كار هم با او باشد. ما هفته به هفته شيوههايمان رشد ميكند تا كاري متولد شود. هنوز به اين مرحله نرسيدهايم. من براي چنين آلبومي، چندتا ايده دارم كه تا حالا اجرا نشده است. نه به اين دليل كه به فكر كسي نرسيده، به اين دليل كه در اجرا سخت است. بلافاصله موضوع را بعد از آلبوم سوم و البته موافقت محسن رجبپور با تیم همراهم مطرح میکنم و جوانب مختلف را میسنجیم و متعاقبا اطلاعرسانی میشود.
- فارغ از اين بحث، اگر قرار باشد قطعهاي دو صدائه بخوانيد، فكر ميكنيد خوانندهاي كه نگاه و فضا و جنس صدايش به شما نزديك باشد كه بتوانيد همكاري كنيد، چه كسي است؟
آن خواننده درحالحاضر در ايران زندگي نميكند و فعاليتهايش در حيطه موسيقي پاپ داخل كشور نيست و من نميدانم كه اصلا بتوانيم روزي با هم همكاري كنيم يا نه.
- شما آدم وفاداري هستيد. درست است؟
(ميخندد) معمولا. بله.
- در اين سالهايي كه فعاليت ميكنيد، كمتر ديدهايم كه با آدمهايي كه با آنها كار ميكنيد، قطع ارتباط كنيد. تيم شما تقريبا ثابت است. چرا؟
همه چيز ما بر اساس ادبيات مشتركي است كه با هم داريم. خارج از اينكه انتخاب من و انتخاب آنها، معمولا انتخاب حساب شدهاي است. وقتي كسي قرار است به گروه اضافه شود، همه ما با هم صحبت ميكنيم، آن فرد را تست ميكنيم و... تا ببينيم چقدر نسبت به گروه منعطف است، چقدر كار بلد است و چقدر آدم حسابي است. وقتي كار موفقي با عدهاي آدم داري، يعني ادبيات مشتركي بين شما شكل گرفته و همين موفقيت را به وجود آورده است و تبديل به شيريني ميشود كه بين شما تقسيم ميشود و به اين ترتيب براي كار بعدي، نصف راه را رفتهايم، چون حداقل ميتوانيم با هم حرف بزنيم. وقتي مدام آدمها را جابهجا ميكني، يعني از ابتدا انتخابهايتان بيبرنامه و گيج بوده است.
- به نظر ميرسد آدم قدرشناسي هستيد.
من درباره اين بخش خودم نميتوانم حرف بزنم. چون درست نيست كه آدمها درباره صفات خودشان حرف بزنند. وقتي با اين تعاريف بخواهي درباره خودت حرف بزني خود به خود خيلي از نقاط روشنت را هم از دست ميدهي. به همين خاطر ترجيح ميدهم درباره خودم حرف نزنم. اين حدس شما درباره من است كه البته من هم نميخواهم آن را رد كنم و تا حدودي موافقم و فكر ميكنم آدم باوفا و قدرشناسي هستم. ولي خيلي نبايد درباره وفاداري و اينكه چقدر ميتوانم از آدمهايي كه با من كار ميكنند، حمايت معنوي كنم حرف بزنم. من فكر ميكنم اين پروسه دوطرفه و حتي چند طرفه است. ممكن است كسي در كار خللي وارد كند. به همين خاطر من در كار با كسي رودربايستي ندارم. اگر از كار كسي راضي نباشم خيلي راحت از كنارش رد ميشوم با اينكه دوستيام با او سرجايش است.
- برويم سراغ آلبوم بعديتان. اينكه كي قرار است وارد بازار شود و ما بايد منتظر چه باشيم.
ما تصميم داريم در بهار آلبوم را به بازار بدهيم. البته ما هميشه زماني را براي انتشار آلبوم اعلام ميكنيم. اما اغلب اوقات اين زمان عقب ميافتد و تقصير گروه هم نيست. اين را توجه كنيد كه من الان دارم از گروهم ميگويم نه اينكه بخواهم از بنيامين دفاع كنم. در هر صورت ما دنبال بهترين زمان براي انتشار آلبوم هستيم. خيلي از برندهاي معروف دنيا بودهاند كه زماني را اعلام كردهاند و بنا به هر دليلي نتوانستهاند در آن زمان به قولشان وفا كنند و توضيح دادهاند و عذرخواهي كردهاند. من هم عذرخواهي كردم كه نتوانستم قبل از عيد آلبوم را بدهم. الان ميگويم كه اين موضوع به دلايل مختلفي ربط دارد. ميخواهم از مردم خواهش كنم كه اگر آدمي را دوست دارند و کارش برايشان جذاب است اين بدقوليها را ببخشند. اما درباره اين سوالتان كه مردم بايد منتظر چه باشند ميگويم كه ما در اين آلبوم سراغ ادبياتي رفتيم كه متفاوت است. ما اين بار سعي كرديم از هميشه منسجمتر باشيم و ادبياتي مهربان و صميمي را در نظر گرفتيم تا با آن به يك نقطه مشترك برسيم كه هر موقع آن را بشنويم حالمان خوب شود. ما تصميم گرفتيم بعد از عيد آلبوم را به بازار بدهيم و همين طور هفته به هفته داريم كار به آلبوم اضافه ميكنيم. لحظههاي آخر كه كارها را جا به جا ميكني خيلي شيرين است. من اين را قبلا تجربه كردهام و مزهاش همچنان زير زبانم است. با يك جابه جايي كوچك در وقت اضافه ميتواني گل طلايي بزني.
- آلبوم جديدتان چند قطعه دارد؟
حدود 10 قطعه حالا ممكن است يكي دوتا بيشتر يا كمتر باشد. نيما وارسته و فرشاد فارسيان تنظيمكنندهاند كه هر كدام تخصصهاي مجزايي دارند كه خيلي راحت هم با هم كنار آمدند. نكته جذاب ماجرا هم همين است اينكه دوتا آدم با گرايشهاي متفاوت اينقدر خوب با هم هماهنگ شدند. به حدي كه ما از همكاري اين دو نفر مستند تهيه كرديم و بخشي از آن هم چند ماه پيش منتشر شد. علي منصوري رهبر اركستر است و در استودیو و تولید آلبوم هم به ما كمك ميكند. فرید احمدی، ترانهها و من هم ملودیها (آهنگ) را با هم ساختیم که در این روزهای آخر هم حتی ادامه دارد.
- اسم آلبوم مشخص شده؟
نه هنوز مشخص نشده است. اسم آلبوم از آن لحظه هايي است كه ميگويم. بايد منتظر ماند تا همه كارها تمام شود و دوباره قطعهها را شنيد و بعد برايش اسم انتخاب كرد. يك هفته قبل از انتشار هم ميتوان به آن نتيجه رسيد. هر آدمي كه در گروه كار ميكند به نسبتي كه كار انجام ميدهد براي انتخاب اسم حق راي دارد.
- شما گفتيد اين لحظهها در توليد يك آلبوم برايتان شيرين است. پس چرا لحظه هاي شيرين را براي خودتان اينقدر كم به وجود ميآوريد؟ بعد از اين همه سال شما تازه داريد آلبوم سومتان را به بازار ميدهيد؟
آلبوم 85، آلبوم موفقي بود و اين را با جرات ميگويم. چون آن فقط براي من نبوده آلبوم مردم هم بوده. آن آلبوم همهچيزش به همه چيزش ميآمد. شعر، ملودي، تنظيم و تازگي آن دست به دست هم ميداد تا قطعاتي توليد شود كه به دل مردم بنشيند. در آن سال نيما وارسته از ما جدا شد و ما مشكل تنظيمكننده داشتيم. الان خيلي راحت دربارهاش حرف ميزنم اين را با قاطعيت ميگويم چون وقتي تو يك سري نقاط ضعفت برطرف نشده باشد نميتواني دربارهاش حرف بزني ولي چون حالا آن نقاط ضعف براي من برطرف شده ميتوانم به راحتي بگويم كه در آن سالها بحران تنظيمكننده داشتم. اگر هم اشتباهاتي پيش آمده تقصير من بوده شايد اگر نگاهم را عوض ميكردم و مهربانيام را گسترش ميدادم ميتوانستم جلوي آن اختلال را بگيرم.
آلبوم88 را با پيام شمس جمع كردم و اگرچه آلبوم قابل دفاع و شنيدني بود اما در بعضي از قطعات يك اختلافي بين حس شعر و ملودی با تنظیم وجود داشت. يعني ممكن است نمرهاش 90 بوده ولي 100 نبوده چون در آلبوم 85 نمره 100 داشتم. 3سال اختلافي كه بين اين دو آلبوم (85 و 88) وجود داشت از همه طرف به من تحميل شد و بعد از آن هم اين بحران تنظيمكننده به من فشار آورد. سال 89 با فرشاد فارسيان آشنا شديم كه يك نابغه موزيك الکترونیک است اما باز هم احساس كردم اين حسي كه دارد كافي نيست. بعد نيما وارسته اضافه شد و مشكلي كه سالها به من فشار ميآورد در عرض چند روز همانديشي حل شد. اين يك تيم قوي است كه بدون قرارداد و قانون نوشتهاي دور هم جمع شدهاند و فكر نميكنم كه هر مشكلي خيلي راحت ما را از هم جدا کند. حالا در اين لحظه بايد اتفاقي حتي به مراتب شيرينتر از آلبوم 85 بيفتد.
- سال 90 سال آشتي شما با همه آدمها بوده؟ با محسن يگانه هم در همين سال آشتي كرديد.
من در نشريهاي گفتوگويي داشتم كه به من پيشنهاد داده بودند بيا راجع به 70 نفر از چهرههاي مشهور و موثر نظرت را بگو. من هميشه دنبال چيزهاي متفاوت و خاص هستم حتي اگر ريسكش بالا باشد. از اين موضوع استقبال كردم و نظراتم را درباره آدمها گفتم و ياد ندارم كه به كسي توهين كرده باشم. اما الان كه چند سال از اين موضوع گذشته ميخواهم دربارهاش حرف بزنم. من درباره آدمهايي كه بعدا معترض شدند حرف بدي نزده بودم. مثلا درباره محسن يگانه از صدا و حسش تعريف كرده بودم و بنا به چيزي كه خودش گفته بود كه آهنگي را كاور كرده در آن مصاحبه گفتم كه آهنگهاي خودش هم چيزي كم از اين آهنگ كاوري ندارد كه بخواهد مستمسك آنها شود. معني اين حرفم را امسال ديديد كه چقدر آدمها به خاطر اين موضوعهاي پيشپا افتاده از دست هم عصباني شدند و بينشان كدورت ايجاد شد. سه سال پيش اين موضوع را خيلي دوستانه گفتم چون حس محسن را خيلي دوست دارم، ملودي و لحن خواندنش را واقعا دوست دارم و او را از خودمان میدانم. دقيقا يادم نيست كه آن زمان چه گفتم ولي با اين محتوا بود كه براي آدمي كه اينقدر بااستعداد است حيف است كه همان يك آهنگ را هم كاور كند. در واقع من يك جوري نظراتم را با همه درميان گذاشتم مثل همين محسن يگانه كه نميدانم براي چه ناراحت شده؟ حس ميكنم كه كسي او را شارژ كرد كه ناراحت شد. يكي دو سالي در اين باره سكوت كردم تا همه چيز براي همه رو شد. تا رسيديم به امسال كه ديدم كنسرتي خيريه قرار است برگزار شود كه رضا صادقي و محسن يگانه هستند. قهر و دعوا به هر دليلي اتفاق ميافتد و به همان ميزان دوستي و محبت هم ميتواند به هر دليلي ايجاد شود. اين را هم بگويم كه من هيچ وقت تا آن روز با محسنگانه روبهرو نشده بودم و او را نديده بودم.
جمله من راجع به او چيز بدي نبود. چون من كار او را خيلي دوست داشتم و دارم و احساس ميكنم كه چيز بدي به او نگفتم. فكر ميكنم نكتهاي گفتم كه دلسوزانه بود كه همين حالا در سال 90 نتيجهاش را ديد. چون وقتي توداري يك كار خوب ميكني و صادقانه ميگويي من يك ترانه را كاور كردم اين ذهنيت را ايجاد ميكني كه هركسي درباره هر قطعه تو نظر بدهد و برود دنبال اين بگردد كه تو باز هم كاور كردي يا نه؟ در صورتي كه محسن يگانه نياز به اين كارها ندارد. برای بار چندم میگویم که حسش و ملوديهاي خودش فوقالعاده است.
من در خيريه شب اول كنسرت محسن يگانه رفتم ميخواستيم جرياني كه در ذهن مخاطب به اشتباه جا افتاده را به سمت روشن هدايت كنيم. شب اول كه به كنسرتش رفتم او هم خيلي استقبال كرد. شب دوم به شيوه ما ايرانيها بازديد مرا پس داد و خيلي هم كار خوبي كرد و فضايي ايجاد شد كه هنگام اجراي قطعه الهه ناز من به او ميكروفن را تعارف كردم و او هم روي سن آمد و حتي قطعه سكوتش را هم اجرا كرد. مردم هم استقبال كردند و من شب بعد هم به كنسرت رضا صادقي رفتم كه رضا هم به من خيلي لطف داشت. همانجا به مردم گفت آهنگ «وايسا دنيا» را اگر روزي من نبودم (كه خدا نكند ما باشيم و او نباشد) تنها بنيامين ميتواند بخواند. شكل تعارف اين حرف هم برايم خيلي شيرين بود.
در همان گفتوگو و نظرخواهی آدمهاي ديگري هم مكدر شدند كه خيلي برايم جدی نبودند. براي من محسن يگانه مهم بود. و اینکه از نوع واکنشی که به آن مطلب نشان داده بود، فهمیدم احتمالا موضوع را جور دیگری متوجه شده. او كسي بود كه واقعا دلم ميخواست به او بگويم سوء تفاهمي پيش آمده و تو جزو افرادي هستي كه من دوستت دارم. مسئله اين بود كه دست اندر كاران آن نشريه هم پاي مصاحبهاي كه كردند، نايستادند و تبعاتش را هم نپذيرفتند. اما من پذيرفتم و حتي جواب سوالاتي را كه آنها بايد ميدادند، به گردن گرفتم.
- بنيامين در اين چند سالي كه كار كرده است احساس كرده كه بزرگ شده؟
نه هنوز حس نكردم. نگاهم تغيير كرده و اطلاعاتم هر چه ميگذرد كاملتر ميشود و اين كاملا طبيعي است. شايد آنها كه مرا با وقفههاي طولاني ميبينند چنين حسي داشته باشند اما من چون هر روز با خودم از خواب بيدار ميشوم (ميخندد) اين تغييرات و بزرگ شدنها را خيلي كم حس ميكنم.
- به دليل اينكه درگير آلبومتان بودهايد، به كارهاي ديگر نپرداختهايد؟ مثلا فيلم ديدن و...
من از آن دسته افرادي نيستم كه در مدت مشخصي درگير آلبومم باشم بعد از آن فارغ شوم و به زندگيام برسم. من هميشه به كارم فكر ميكنم و شبانهروزم در اختيار اثري است كه قرار است توليد شود. فيلم هم چندتايي را ديده ام.
فيلم «طلا و مس» و «جدايي نادر از سيمين» را ديدم كه جفتشان خوش ساخت و تاثيرگذار بودند. چون مسائل را خيلي دقيق و درست بازتاب ميدهند. خيلي خوب است كه در سينما فيلمهايي ساخته ميشود كه ديگر نميشود از آنها گافهاي تكراري و معمولي گرفت. البته من بحث تخصصي بلد نيستم و اينها صرفا نظرات شخصي است.
در سينماي جهان هم فيلم موزيكالي به نام «وانس» (onec) را ديدم كه خيلي دوست داشتم. امسال فيلم درست حسابي نديدم البته اخيرا «بيوتيفول» با بازي خاوير باردم را ديدم که آن را هم دوست داشتم.
- بهترين هاي براي شما در سال 90 چه فيلم ها و موسيقي ها و كساني بودند؟
در كل بهترين فيلمم «جدايي...» بود. من اين فيلم را قبل از اينكه اسكار بگيرد در ليست بهترينهايم قرار داده بودم. بازي شهاب در جدايي را با اينكه نقش دو است خيلي دوست داشتم. خيلي تاثيرگذار بود. به نظر من بهترين بازي فيلم بازي شهاب حسيني بود. شهاب حسيني را تا حالا از نزديك نديدهام اما خيلي دوستش دارم. از آن دسته آدمهايي است كه در گروه ماست. چه خودش بداند چه نداند. احتمالا اگر ببينمش و چند کلمه با هم حرف بزنیم، بيشتر دوستش خواهم داشت. بازي ليلا حاتمي را هم در جدايي دوست داشتم و از نظر من اين دو بهترين بازيگران امسال هستند. به خاطر اينكه در كارشان اضافهكاري ندارند و خودنمايي نميكنند اما خودشان هستند و اين به نظر من نكته بسيار مهمي است. اينكه خودت باشي و از تعاريف خودت كوتاه نيايي ولي در عين حال اضافهكاري هم نكني.
در موسيقي فكر ميكنم بهترين و آخرين كار خوبي كه شنيدم كار محسن يگانه بود و سهراب پاكزاد در آلبوم «زير بارون».
- شما هم قطعا تا حالا پيشنهاد بازي داشته ايد. درست است؟
بله؛ به طور متوسط در اين سالهايي كه گذشته فيلمنامه بسياري از فيلمهايي كه توليد شدهاند در خانه من هم هست. اين را به حساب نشان دادن اينكه خيلي پيشنهاد دارم، نگذاريد.
- و چرا بازيگري را تا امروز تجربه نكرده ايد؟
هر پيشنهادي را كه در هر حوزهاي ميشود نبايد قبول كرد آن هم به اين عنوان كه حالا اين را هم تجربه كنم. من الان در موسيقي تمركز دارم و گروهمان با گرايش موسيقي شكل گرفته است اگرچه ما يك وقتهايي كار تصوير هم ميكنيم ولي گرايشمان موسيقي است. هر وقت همه چيز آماده بشود و به قول معروف همه چيز دست به دست هم بدهد، چراكه نه، حتما. من هيچ اختلافي بين سينما، موسيقي و ديگر هنرها نميبينم. همه اينها يك نوع بيان هستند. حالا هنرمند در هر ژانري كه ميرود بايد مسائل و استانداردهاي آن را بپذيرد. آنجا است كه من بعضي وقتها نميتوانم در يك كاري وارد شوم چون با خودم فكر ميكنم اگر من بخواهم وارد اين كار با اين تعاريف و استانداردها شوم زمان معيني لازم دارد و بنابراين من كلي زمانم را از دست ميدهم.
- در آلبوم سوم هم تم اصلي آلبوم شما باز عشق است؟
اين يك نوع نگاه و ديد است. من كار كودك هم ساختم كه باز زيرساختش عاشقانه بوده. كار مذهبي هم ساختم كه زيرساختش عاشقانه بوده است. شايد بعدا هم شما از من كارهاي اجتماعي بشنويد كه باز زير مجموعهاش عشق و مهرباني باشد. اين نگاه ميگويد كه تو فقط درست و تميز نگاه كن. اگر اسم اين را ميگذاريد عشق، بله عشق است. آدم ممكن است عاشقانه هم زندگي بكند ولي در زندگي روزمرهاش هم خيلي كارهاي مختلف بكند كه مسائل مختلف اجتماعي، فرهنگي، سياسي و... در آن دخالت داشته باشند. البته اين را هم بگويم. روابط آدمها يك چيز است حتي روابط عاشقانه، اما عشق چيزي فراتر از رابطه عاشقانه است كه در همه مسائل اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و... دخيل است. عشق يك نگاه مهربان است. ما با عشق مقداري مسائلمان را نرمتر و راحتتر حل ميكنيم و از خود گذشتگي بيشتري به خرج ميدهيم كه بقيه راه هم باز شود. روزي كه «دنيا ديگه مثل تو نداره» را ارائه داديم، آلبومها و قطعاتي بودند كه مدام در حال ناله و نفرين توهين بودند. بله؛ خيانت هم وجود دارد، بدي هم وجود دارد. ولي وقتي اينقدر چيزهاي خوب ديگر هم براي حرف زدن هست، چرا از آنها نگوييم؟ البته اين عاشقانه خواندن هم به مثبت نگري بيچون و چرا تعبير نشود. اين به زاويه دوربين ما ربط دارد. ما از انواع و اقسام حسهايي كه خواستگاهش عموما تكبر و غرور آدمهاست، فاصله گرفتيم. ديگر اسمش را هر چه دوست داريد بگذاريد.
- كمي راجع به كارگاه بيانتان صحبت كنيد. اصلا چه شد كه اين كارگاه را تشكيل داديد؟ راجع به چه چيزي قرار بود صحبت كنيد؟ هنرجوها قرار بود چه ياد بگيرند؟
عيد سال 90 من در كيش كنسرت داشتم تعدادي از دوستهاي خيلي هنرمندمان كه اساسا از اساتيد سينما هستند، به كنسرت كيش ما آماده بودند. از حواشي كنسرت و گفتوگوهايي كه داشتيم من را به عنوان كسي كه شيوه بيان خودش را دارد به خانم نگار اسكندرفر، مدير موسسه كارنامه، معرفي كردند. ايشان جلسهاي گذاشتند و اين پيشنهاد را به همين راحتي مطرح كردند و گفتند به عهده خودتان كه چه ميخواهيد بكنيد
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)