آنچه به من رسید
با رفتنش تمامی غم ها به من رسید
درد دو ماه فاطمه یکجا به من رسید
اول قرار بود که باهم سفر کنیم
رفتن به او رسید و تمنا به من رسید
بی او شکست خورده ی تاریخ می شدم
با فاطمه، ولایت عظمی به من رسید
آخر نشد طبیب برایش بیاورم
حسرت ز درد ام ابیها به من رسید
او رو سپید شد که بلا را به جان خرید
خجلت ز روی حضرت طاها به من رسید
یادم نمی رود که چگونه تلاش کرد
در زیر تازیانه ی اعدا به من رسید
در طول زندگانی از خود گذشته اش
یا به خدا و یا به نبی یا به من رسید
تقسیم کار خانه به نفع علی نبود
وای از دلم که شستن زهرا به من رسید
از بس غریب بودم و بی کس به وقت دفن
تسلیت از خدای تعالی به من رسید
اهل مدینه راحت و آرام خفته اند
بیداری همیشه ی شبها به من رسید
هرچند آستین به دهان ناله می زدند
اما صدای زینب کبری به من رسید
نه اینکه دست خویش کشیدم به زخم او
زخمش ز بسکه بود هویدا به من رسید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)