صفحه 16 از 19 نخستنخست ... 61213141516171819 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 185

موضوع: ◄*♥*►دهلوی * اشعار * غزلیات◄*♥*►

  1. #151
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    جوان و پیر که در بند مال و فرزندند


    جوان و پیر که در بند مال و فرزندند
    نه عاقلند که طفلان ناخردمندند
    بخانه‌یی که ره جان نمی‌توان بستن
    چه ابلهند کسانی که دل همی بندند
    به سبزه زار فلک طرفه باغبانانند
    که هر نهال که شاندند باز برکندند
    جمال صحبت هم صحبتان غنیمت دان
    که می‌روند نه ز انسانکه باز پیوندند
    بسا ز توشه ز بهر مسافران وجود
    که میهمان عزیزند وروز کی چندند
    ترا به از عمل خیر نیست فرزندی
    که دشمنند ترا زادگان نه فرزندند
    مجوی دینی اگر اهل معینی خسرو
    که از همای به مردار میل نپسندند


    ز گریه من نتوانم نوشت نامه به دوست
    و گر جواب رسد نیز من نیارم خواند



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #152
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد


    چوکارهای جهانست جمله بی بنیاد
    حکیم دروی ننهاد کارها بنیاد
    مشو مقیم درآبادی خراب جهان
    چو کس مقیم نماند درین خراب آباد
    مبر ز باد غرور ار بلندیی داری
    که خس بلند شد از باد لیک باز افتاد
    چو هست بنده‌ی خلق آدمی ز بهر طمع
    خوشاکسی که ازین بندگی بود آزاد
    چنان بزی که نمیری اگر توانی زیست
    چو هر که هست به عالم برای مردن زاد
    از آن خویش مدان خسروا که عاریت است
    متاع عمر که دادند باز خواهی داد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #153
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل ز تو بی‌غم نتوانیم کرد


    دل ز تو بی‌غم نتوانیم کرد
    درد ترا کم نتوانیم کرد


    باد بویش به بوستان آورد
    غنچه از شوق پیرهن بدرید


    چون لبت را به گاز پاره کنم
    لب نباشد نبات پاره بود


    خضر پیش لبت به آب حیات
    لب چه باشد که دست هم نزند


    بیا ای جهان بر سر من بگرد
    که این شربتی زیر آن پای بود


    خطت کز لبانت برآورد سر
    برآورد از جان عشاق دود


    به بازی مزن تیغ بر جان من
    که کس تیغ بردوستان ناز خود


    سر زلف کاید همی برلبش
    نمک سوی هندوستان می‌برد


    بهانه می طلبند اهل دل که جان بدهند
    بپوش روی و گرنه در انجمن مگذر


    همه بر دیگران قسمت مکن غم
    ازان چیزی برای من نگهدار


    صبوری با غمش می گفت در دل
    که من رفتم تو جای من نگهدار
    گر درد سریت هست از عشق
    بارد بساز و ترک سر گیر



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #154
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ای لعل لبت چو بر شکر شیر


    ای لعل لبت چو بر شکر شیر
    شکر ز لب تو چاشنی گیر
    از زلف بریدنت دل من
    دیوانه شد و برید زنجیر



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #155
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ای شمع رخ تو مطلع نور


    ای شمع رخ تو مطلع نور
    زین حسن و جمال چشم بددور
    با پرتو عارض توخورشید
    چون شمع درآفتاب بی نور
    رخسار تو در جهان فروزی
    ماننده‌ی آفتاب مشهور
    از روی تو شام صبح گردد
    ور زلف تو صبح شام دیجور
    انگیخته شام را ز خورشید
    آمیخته مشک را ز کافور
    از دست غم ت در زمانه
    یک خانه‌ی دل نماند معمور
    خاطر نرود به گلستانی
    آن را که جمال تست منظور
    خسرو که همیشه بردر تست
    ازدرگه خود مکن ورا دور


    در چشمه‌ی خورشید اگر آبی ندیدستی گهی
    خیزند چون از خواب خوش روشنتن خوبان نگر



    خفته بهشت نرگست ور بگشاییش دمی
    شهر تمام کو به کو پر ز بلا شود مگر


    جان من از صبر می پرسی دل ما را مپرس
    زانکه این معنی ندارد در گمان او گذر



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #156
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    خوش بود باده‌ی گلرنگ در ایام بهار


    خوش بود باده‌ی گلرنگ در ایام بهار
    خاصه در سیایه‌ی گلهای تر اندام بهار
    بغنیمت شمر ایدوست اگر یافته‌ای
    روی زیبا و می روشن و ایام بهار



    گر ز در ماندگی عشق ترا دردی هست
    هم بدان درد قناعت کن و درمان بگذار


    دل آسوده دگر حال پریشان دگر است
    شهرآباد دگر باشد و ویرانه دگر



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #157
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ای باد صبح‌دم خبر آشنا بیار


    ای باد صبح‌دم خبر آشنا بیار
    بوی نهفته زان صنم دلربا بیار
    ما تا که یابم از دل گم گشته آگهی
    یک تار مو ازآن سر زلف دو تا بیار


    چون در شکار برسرآهو گذر کنی
    چشمت بست دست به تیر و کمان مبر



    سر پا بوس تو تنها نه دل راست
    که مشتاق است جان ناتوان نیز


    پرسی که چگونه‌ای ؟ چگویم ؟
    کز مرده برون نیاید آواز
    گویند مرا برو ازین کوی
    دل گم کردم کجا روم باز ؟



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #158
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز


    تن پیر گشت و آرزوی دل جوان هنوز
    دل خون شد و حدیث بتان برزبان هنوز
    عالم تمام پر ز شهیدان کشته گشت
    ترک مرا خدنگ بلا در کمان هنوز



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #159
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل ز تن بردی و درجانی هنوز


    دل ز تن بردی و درجانی هنوز
    دردها دادی و درمانی هنوز
    هر دو عالم قیمت خود گفته‌ای
    نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
    ملک دل کردی خراب از تیغ و باز
    اندرین ویرانه سلطانی هنوز



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #160
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    مست من چون باده نوشی جرعه برمن بریز


    مست من چون باده نوشی جرعه برمن بریز
    درد جام خود برین رسوای تر دامن بریز
    تیرگی عیش مشتاقان ترا چون رو شنست
    بردل تاریک خسرو و باده‌ی روشن بریز


    از ما چه احتراز نمودی که در جهان
    هرگز نکرد شمع ز پروانه احتراز


    به راه کعبه که از هر طرف کمین گاهی است
    اگر ز خویش گذشتی قدم منه بهراس


    رو ای صبا و ز بهر مسافران فراق
    ازان دو لب سخنی چند یادگاری پرس



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 16 از 19 نخستنخست ... 61213141516171819 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/