صفحه 14 از 19 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 131 تا 140 , از مجموع 185

موضوع: ◄*♥*►دهلوی * اشعار * غزلیات◄*♥*►

  1. #131
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    لعل شیرینی چو خندان می‌شود


    لعل شیرینی چو خندان می‌شود
    در جهان شیرینی ارزان می‌شود
    قد او هر گه که جولان می‌کند
    گوییا سرو خرامان می‌شود
    پرتو رویش چو می‌تابد ز دور
    آفتاب از شرم پنهان می‌شود
    قصه‌ی زلفش نمی‌گویم بکس
    زانکه خاطرها پریشان می‌شود
    من نه تنها می‌شوم حیران او
    هر که او را دید حیران می‌شود
    گیه چو می‌گوید که بنوازم ترا
    تا نگه کردی پشیمان می‌شود



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. #132
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    درشهر فتنه‌یی شد می‌دانم از که باشد


    درشهر فتنه‌یی شد می‌دانم از که باشد
    ترکیست صید افگن پنهانم از که باشد
    هر روز اندرین شهر خلقی زدل برایند
    گردیگری نداند من دانم از که باشد
    دردم گذشت از حد معلوم نست تا خود
    سامانم از که خیزد درمانم از که باشد
    چون کرد طره‌ی تو غارت قرار خسرو
    من بعد گر صبوری نتوانم از که باشد؟


    در مجلس وصالت دریا کشند مستان
    چون وقت خسرو آید می در سبو نباشد


    نارسته می توان دید از زیر پوست خطت
    چون نامه یی که کاتب سوی برون بخواند
    ای دل سپاس دار که گردوست جور کرد
    از بخت نامساعد من بود ازو نبود


    سوز دلم بدید و ز دیده نمی نریخت
    این یار خانه سوخته را این قدر نبود
    دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
    معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود
    بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
    ما را ز آشنایی او این گمان نبود
    گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
    وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود
    یارب که دوش غایب من خانه‌ی که بود
    تشویش این چراغ ز پروانه‌ی که بود؟



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  3. #133
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    آنانکه عاشقان ترا طعنه می‌زنند

    آنانکه عاشقان ترا طعنه می‌زنند
    معذور دارشان که رخت را ندیده‌اند
    دست ازتو می‌نشویم و از غم تمام خلق
    دست از من شکسته‌ی بی‌تاب شسته اند


    باز آی تا به بوسه فشانم به پای تو
    کز عشق پای بوس تو جانم به لب رسید


    بالا کشید زلف و دلم کی به من رسد
    کو را به بام برد و ز ته نردبان کشید


    من چون زیم که هیچ گه آن نوبهار حسن
    بویی زبهر من به نسیم سحر نداد


    گفتم چگونه می کشی و زنده می‌کنی
    از یک جواب کشت و جواب دگر نداد
    ای دیده آب خویش نگهدار بعد ازین
    کاتش بده رسید و به خرمن نایستاد
    گویند منگرش مگر از فتنه جان بری
    بسیار خواستم که دل من نایستاد


    چشمم که بود خانه‌ی خیل خیال تو
    عمرت دراز باد که آن خانه آب برد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #134
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    خوبان گمان مبرکه زاولاد آدمند


    خوبان گمان مبرکه زاولاد آدمند
    جانند یا فرشته و یا روح اعظمند
    خوانید روح و امق و مجنون وویس را
    کایشان درون پرده‌ی این راز محرمند
    ای سلسبیل راحت و ای چشمه‌ی حیات
    بر تشنگان سوخته لطفی که درهمند



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #135
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ای همرهان که اگه از آن رفته‌ی منید


    ای همرهان که اگه از آن رفته‌ی منید
    گمره شدم برید برن را هم افگنید
    ای طالبان وصل ز مادور کز فراق
    ما چاک سینه‌ایم و شما چاک دامنید
    ای طالبان عشق یکی دیدنش روید
    دانم که زاهدید اگر توبه نشکنید



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #136
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل در هوایت ای بت عیار جان دهد


    دل در هوایت ای بت عیار جان دهد
    چون بلبلی که دور گلزار جان دهد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #137
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل باز سوی آن بت خو چه می‌دود


    دل باز سوی آن بت خو چه می‌دود
    این خون گرفته باز دران کوچه می‌رود؟
    چون رفت از من آن دل نادان روای صبا
    امشب بران غریب ببین کوچه میرود؟
    گلگشت باغ می کند امروز سرو من
    بنگر که باز بر گل خوشبو چه میرود؟
    جان می رود زمن چو گره می زند به زلف
    مردن مراست از گره او چه می‌رود؟



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #138
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    عمری در آرزوی تو رفتست و می‌رود


    عمری در آرزوی تو رفتست و می‌رود
    صبرم به جستجوی تو رفته است و می‌رود
    رفتی و بوی زلف تو ماند و هزار دل
    دنبال تو به بوی تو رفتست و می‌رود



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #139
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    بازآن سوار مست به نخجیر می‌رود


    بازآن سوار مست به نخجیر می‌رود
    دستم ز کار و کار ز تدبیر می رود
    من بیهشم که می‌دهد از سرو من نشان
    این باد مشک بو که به شبگیر می‌رود
    هر ساعتی که می گذرد قامتش به دل
    گویا که در درونه‌ی من تیر می‌رود
    دیوانه شد دلم ره زلف تو برگرفت
    مسکین به پای خویش به زنجیر می‌رود
    عشقست نه سرسریست که با عشق آدمی
    یا جان برآید آنگه و یا شیر میرود
    گشتم در آب دیده چنان غرق کاین زمان
    کاین باد پای عمر به شتاب میرود
    ما را زطاق ابروی جانان گزیر نیست
    زاهد اگر به گوشه‌ی محراب می‌رود


    بیداریم بکشت وه ای ساربان خموش
    کاین سو زم از افسانه شنیدن نمی‌رود
    می‌بینمش ز دور نیم سیر چون کنم
    چون تشنگی آب ز دیدن نمی‌رود
    خسرو تو لاف زهد به خلوت چه میزنی
    کاین آرزو به گوشه خزیدن نمی‌رود


    کی درد ناکتر بود از حسرت فراق
    جلاد گر به گاه قصاصی استخوان برد
    برعقل خویش تکیه مکن پیش عشق از آنک
    دزدی است کو نخست سرپاسبان برد


    خون ریز گشت مردم چشمت چو ساقیی
    کز دست وی قرابه‌ی می سرنگون شود


    گویند بگسلد چو به غایت رسید عشق
    جانم گسست و عشق به غایت نمی‌رسد
    گمره چنان شدست دلم با دهان تو
    کس از کتاب صبر هدایت نمی‌رسد
    به گذشت دوش زلف و رخت پیش چشم من
    ماهی گذشت و شب به نهایت نمی‌رسد


    ای درج لعل دوست مگر خاتم جمی
    زینسان که دست کس به نگینت نمی‌رسد
    هرگز ترا چنان که تو بی کس نشان نداد
    پای گمان به صد یقینت نمی‌رسید



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #140
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ترکی و خوب روی کسی کاینچنین بود


    ترکی و خوب روی کسی کاینچنین بود
    نبود عجب اگر دل او آهنین بود


    او پرده بر گرفت بگویید باد را
    تا خانمان گل همه زیر و زبر کند


    خونابه می‌خورم ز غم و گریه می کنم
    آری شراب گوهر هرکس برون دهد


    خواهم هزار جان زخدا تا کنم نثار
    در هر قدم که سرو سمن بوی من زند


    به منزلی که گذشتی ز آب دیده‌ام ای جان
    هزار لاله‌ی خونین ز خاک راه براید


    ز تند باد جگرها مرا درونه بلرزد
    گلی که بر سر آن سرو سرفراز براید
    بیاد آن قدو قامت سرشک لعل‌دو چشمم

    بهر زمین که بریزد درخت ناز برآید


    ز بهر دیدن هندستان زلف تو هر شب
    بیا ببین که زسیلاب چشمم آب درآید


    دهند پند که بازآ من آن مجال ندارم
    که هر که رفت به کویت به خانه باز نیاید



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 14 از 19 نخستنخست ... 4101112131415161718 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/