شب و سکوت و گریه فریاد قلب بیمار
اینجا دلی شکسته قلبی همیشه بی یار
هق هق ، گلوی خسته یک استکان چایی
دستی میان صورت ، سیگار پشت سیگار
نور چراغ آبی ، صد کاغذ مچاله
شعری که خط زدم باز نفرین به دست و خودکار
یک قاب عکس خالی ، یک شیشه شکسته
یاد تو و صدایت مشتی میان دیوار
یک آرزوی ساده اما عبث گمانم
افسوس دیدن تو حتی برای یکبار
صد اغتشاش فکری پرسش میان پرسش
آخر چرا چگونه تکرار حرف و تکرار
آخر چه کرده بودم ، بر من چرا جفا شد
صدها سوال مبهم باز انفجار افکار
در دادگاه عشقت محکوم و بی دفاعم
حکم جدایی از تو اجرا شود به ناچار
رفتی همیشه جایت خالی ست در وجودم
تا زنده ام نشینم بر آرزوی دیدار ...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)