سلام
مطلب داره بیخودی کشدار میشه.
موضوع مورد بحث، مسبوق به این فرض است که شرایط کاملا عادی و طبیعی باشد. اینکه ما برداریم یک جسد را بذاریم یخچال نپوسد چه ربطی به موضوع داشت؟!
جسد فراعنه هم که مومیایی شده نپوسیده؛ اینها را چه کسی گفت که اولیاءالله هستند عزیزم؟ چرا خلط بحث میکنید؟
یکی از آثار اعتقاد و عمل، همین پوسیدن و نپوسیدن جسد است که این هم مثل تمام امور دیگر یکی از سنن الهیّه است و زمامش بدست خداست.
در مورد امامان که بدن مطهّرشان نپوسیده اند هیچ، جای خود، بحث از آن فراتر اینست که بدن برخی بندگان صالح هم نمیپوسد.
و این را ما نمی فرماییم بلکه مشاهده میکنیم.
جریان سالم ماندن جسد محمد بن بابویه در منطقه «ابن بابویه» شهر ری هم مشهور عام و خاص است که در بالا عرض کردم. گویا همه مطالب را نمی خوانید؟
و هر کس هم یک مقدار از سرگرمیهای دنیوی و خواب غفلت، سر بردارد و اندکی به دور و برش نظر کند متوجه این همه نشانه ها خواهد شد.
ندیدن و نیافتن، دلیل بر نبودن و عدم، نیست.
اینکه شما چیزی را نبینید دلیل نمی شود که آن چیز، وجود خارجی ندارد.
این یک مطلب.
منتها یک نکته که نباید از نظر دور داشت اینکه: همیشه نپوسیدن جسد هم باز دلیل بر صالح بودن انسان نیست. زیرا که بدن فرعون زمان حضرت موسی (ع) هم نپوسیده و اکنون در مصر موجود است.
و نپوسیدن او به مومیا هم ربطی ندارد بلکه همانطور که گفته شد زمامش بدست باری تعالی است و همو فرموده که جهت عبرت عالمیان، مانع از پوسیدن بدن او خواهد شد:
در کریمه 93 سوره مبارکه یونس، فرمود که:
وقتی بنی اسرائیل را از دریا، عبور دادیم، فرعون با سپاهیانش در صدد گرفتنشان برآمد و وارد دریا شد. آنگاه که دریا به هم پیوست و نزدیک شد که فرعون غرق شود صدا زد که:
ایمان آوردم به اینکه هیچ خدایی نیست مگر آن خدایی که بنی اسرائیل به او ایمان آوردند، و من تسلیم فرمانش هستم؛
خطاب آمد که: حالا ایمان می آوری؟!! چه سود؟ تو پیش از این، نافرمانی کردی و از مفسدین بودی! امروز نیز بدن تو را نگاه می داریم تا نشانه ای برای آیندگان باشی؛ اما عده کثیری از مردم، از نشانه های ما در غفلتند.
(( فالیوم ننجیک ببدنک لتکون لمن خلفک آیة، و إنّ کثیراً من الناس عن ءایاتنا غافلون)) (ما امروز بدن تو را نگاه می داریم تا نشانه ای برای آیندگان باشی)
مطلب دیگر اینکه: خدای سبحان نشانه های إعجاب انگیز بیشماری دارد که این نپوسیدن جسد، در مقابل آنها چیزی نیست!
آیا خواب سیصد ساله اصحاب کهف که در قرآن شریف، تصریح شده، عجیبتر است یا نپوسیدن جسد؟
آیا قرآن شریف، مانند سایر کتب داستانیست معاذالله؟ یا یک کتاب حق؟
و آیا تلاوت قرآن رأس مبارک سیّدالشهداء سلام الله علیه، بر بالای نیزه، عجیبتر است یا ماجرای أصحاب کهف؟!
ووو
این خواب سیصدساله با کدام توجیه مادّی، قابل حل است؟ آیا آنجا هم نمکزار بود؟ یا یخچال بود؟ یا موم وجود داشت؟!
امّا مطلب اساسی، که باید ابتدا به آن پرداخته شود، شروع از اصول دین است که:
آیا اصلاً خدایی وجود دارد؟ یا نه؟ و آیا پیامبران حقّند؟ یا نه؟
و قرآن شریف، إعجاز است؟ یا نه؟
در یک بحث آزاد همه اینها طرح و حل شود،
پس از فراغ از حلّ این مسائل اصولی و اعتقادی، نوبت یه این مسائل کوچک برسد.
وگرنه اینگونه بحثهای بی ثمر، جز وقت تلف کردن فایده ای ندارد.
و بنده اینجا اعلام می کنم که تا وقتی این بحث آزاد در انجمن گذاشته نشود و آن مسائل اساسی، حل نشود، در هیچ بحثی شرکت نخواهم نمود تا وقت گرانبها را هم تلف کنم.
موفق باشید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)