از در درآمدى و من از خود به در شدم"
از ديدنت، به جان تو، كلى پكر شدم!
باز آمدى كه ناله برآرى ز دخل و خرج
از دست شكوههاى تو، من خون جگر شدم!
مىگفت روز پيش، "حسن" با پدر كه: من
مغبون ز گفتههاى شما، اى پدر، شدم!
من اهل ازدواج نبودم ز ابتدا
خواندى به گوشم آنقدر آخر كه خر شدم!
من خانهاى مصادرهاى داشتم، دريغ!
صاحب زمين بيامد و من دربدر شدم
گفتم: به قرض، تر نشود شصت پاى من
در منجلاب قرض، فرو تا كمر شدم!
شد با ظهور "نظم نوين" وضع من خراب
بد بود حال و روزم و از بد، بتر شدم!
دنيا به مثل دوره عصر حجر شده است،
يا بنده مثل آدم عصر حجر شدم؟!
بر من مگير اگر پس از اين شعر آبدار
چون استكان كنار سماور، دمر شدم!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)