آهسته گفت : "خدا نگهدار
"
در را بست و رفت
... !!
آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را
به گردن "خدا" می اندازند
!!!
آهسته گفت : "خدا نگهدار
"
در را بست و رفت
... !!
آدمها چه راحت ، مسئولیت خودشان را
به گردن "خدا" می اندازند
!!!
پا
مــےرفت
مــےرفت
مــےرفت …
غافل از دلــے كـــ ِ جـــا ماندهِ بود!
خدایا دستم به آسمانت نمی رسد
اما
تو که دستت به زمینت می رسد
بلندم کن!!
هر شب در رؤیایـــــ من ...
قدمــــ می نهی !
بیدار که می شوم ...
چشم من از تو خالیستـــــ !
و نگاهمــــ ... درد می گیرد ازین بیداری ...
میدانی چه چیز تلخم میکند؟
این که بفهمی !
نفهمیدنت ...
هوایت
دستان سنگینی داشت ....!!
وقتی به سرم زد
فهمیدم....
نمیگذاشتم به آسانی دلم را ببری
اگر میدانستم بعد از تو..
زندگی چقدر دل میخواهد....
...دیوانه ام عاشقم ، یا ...
مي ترسم
ميــــــــــــــــــ ترســـــــــم
ميـــــــ ترســــــــــم
از اينكه
وقتي ، جايي
من و تو
خيلي دور از هم
شب و روز در آغوش غريبه
بي قرار هم باشيم...
تو برای من از عشق میگوئی ..
من از تو برای عشق ..
دستت را خوانده ام دیگر
بیا ...
تمام ِ ورق هایم مال ِ تو
" آس ِ" دلم را پس بده !
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)