گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
□
گوش من از پی نام تو به هر کوی بماند
چشم من از هوس روی تو هر سوی بماند نه به گلزار گشاید دل من نه در باغ
بسکه در جان من اندیشهی آن روی بماند بامدادان به چمن ناز کنان می گشتی
سرو یکپای ستاده به لب جوی بماند
ماجرای دل خود کام چه پرسی از من ؟
سالها شد که ز من رفت و در آن کوی بماند
پیش محراب دو ابروش که طاقست به حسن
عالمی دست برآورده به یارب نگرید چشمش از هر مژهیی ساخته مشکین قلمی
میدهد فتوی خون همه مذهب نگرید زلف بر مه زده در خانهی دل داهدیش
نشد از دل اثر ماه به عقرب نگرید اوست نوروز من و چون فتدش جعد به پای
راست با روز برابر شدن شب نگرید
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)