صفحه 8 از 19 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 185

موضوع: ◄*♥*►دهلوی * اشعار * غزلیات◄*♥*►

  1. #71
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تن پاکت که زیر پیرهن است


    تن پاکت که زیر پیرهن است
    وحده لاشریک له چه تن است
    هست پیراهنت چو قطره‌ی آب
    که تنگ گشته برگل و سمن است
    با خودم کش درون پیراهن
    که تو جانی و جان من بدن است
    تازیم در غم تو جامه درم
    وز پس مرگ نوبت کفن است
    دل بسی برده‌ای نکو بشناس
    آنکه خسته تر است ازان من است
    اندرا و میان جان بنشین
    که تو جانی و جان ترا بدن است



    گفته‌ای ترک تو نخواهم گفت
    ترک من گوچه جای این سخن است



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #72
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    روی نیکوی تو ز مه کم نیست


    روی نیکوی تو ز مه کم نیست
    جز ترا نیکویی مسلم نیست
    دهنت ذره و کم از ذره است
    رخ ز خورشید ذره‌یی کم نیست
    گر جهانی غم است در دل من
    چون تو اندر دل منی غم نیست
    تازه کن جان خسرو از غم خویش
    کین جراحت سزای مرهم نیست



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  4. #73
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    سرو را با قد تو هستی نیست


    سرو را با قد تو هستی نیست
    میلش الا به سوی پستی نیست
    در دهان و میانت می بینم
    نیستی هست لیک هستی نیست
    گاه‌گاهم قبله بودی روی
    تا تو در پیش من نشستی نیست



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  5. #74
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    تر کن من دی سخن به ره می گفت


    تر کن من دی سخن به ره می گفت
    هر که رویش بدید مه می گفت
    او همی رفت وخلق در عقبش
    وحده لا شرک له می گفت
    دل خطش را زوال جان می‌خواند
    نیم شب را زوالگه می گفت
    گفتمش تیر میزنی بردل
    خنده می زد به ناز و نه می گفت
    خسرو از دور هم‌چو مدهوشان
    نظری می فکند دوه می گفت



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  6. #75
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    گل ز رخساره‌ی تو بی آبست


    گل ز رخساره‌ی تو بی آبست
    مه زنظاره‌ی تو بی تابست
    مژه‌های کژ دلاویزت
    کجهای دکان قصا بست
    با خیال تو مردم چشمم
    گاه هم‌خانه گاه هم‌خوابست


    نرخ کردی به بوسه‌یی جانی
    بنده بخرید و رایگان دانست
    دل زهجر تو بس که تنگ آمد
    مرگ را عمر جاودان دانست



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  7. #76
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    دل من به جانانی آویختست


    دل من به جانانی آویختست
    چو دزدی کز ایوانی آویختست
    فدا باد جانها بدان زلف کش
    بهر تار مو جانی آویختست
    چه زنار کفر است هر موی او
    که در هر یک ایمانی آویختست
    بتان رامزن سنگ ای پارسا
    به هر بت مسلمانی آویختست


    سر اندازیم به که رانی ز در
    که سر بی در دوست درد سر است
    زهی طعن جاوید خورشید را
    که گویند معشوق نیلوفر است
    مگس قند و پروانه آتش گزید
    هوس دیگر و عاشقی دیگر است


    در نیک کوش کت بد و نیک اربه طینتست
    کز خاک راست راست براید گیاه کج


    به سازی سوی من به شوخی دل زمن بستد
    بدو گفتم چه خواهی کرد گفتا کار می آید
    چو رفتم بردرش بسیار دربان گفت کاین مسکین
    گرفتار است گویی کاینطرف بسیار می آید


    کسی تلخی من داند که بیند خنده‌ی شیرین
    کسی خون خوردنم داند که بیند گریه‌ی فرهاد
    مرا تا کی غم هجر تو پامال جفا دارد
    بخواهم داد جان بر باد ازین غم هر چه باداباد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  8. #77
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    ندانم تا چه بادست این که ازگلزار می‌آید؟


    ندانم تا چه بادست این که ازگلزار می‌آید؟
    کزو بوی خوش گیسوی آن دلدار می آید
    بیا ساقی و پیش از مردنم می ده که جان در تن
    باستقبال خواهد شد که بوی یار می آید
    مگر بیدار شد بختم که آن روی که درخوابم
    نبود امید پیش دیده‌ی بیدار می آید


    از آن مهتاب جان افروز کانشب بود مهمانم
    جهان تیره ست بر من چون شب مهتاب می آید
    من اینجا زار می‌سوزم به تاریکی و تنهایی
    وای همسایه‌ی غافل ترا چون خواب می آید ؟
    گریبانم مگیر ای محتسب چون می پرستم من
    کزین دامان تو بوی شراب ناب می آید



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  9. #78
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    زمستان می رود ایام شادی پیش می‌آید


    زمستان می رود ایام شادی پیش می‌آید
    ز باد صبح ما را بوی آن بد کیش می آید



    من امروز از طریق اشک خون آلود خود دیدم
    که بنیاد دل پر خون من برکنده می آید
    تو خود دانی که نتوان زیست بی تو لیک حیرانم
    که ترک دوستان مهربان از دوست چون آید؟



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  10. #79
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    که می آید چنین یارب مگر مه بر زمین آمد


    که می آید چنین یارب مگر مه بر زمین آمد
    چه گرد است اینکه می‌خیزد که جانان هم‌نشین آمد
    که میراند جنیبت را که میدان عنبر آگین شد
    کدامین باد می جنبد که بوی یا سیمین آمد
    صبوری را دلم در خاک من جوید نمی‌یاید
    غبار کیست این یارب که در جان حزین آمد
    بتی و آفت تقوی و دین آخر نمی‌دانی
    که در شهر مسلمانان نباید این چنین آمد



    الا ای باد شبگیری به گلبرگ بنا گوشش
    مجنبان زلف زنجیرش که من دیوانه خواهم شد
    چو دیدم خال و خط آن پری رو را بدل گفتم
    گرفتار او شوم در دام او زین دانه خواهم شد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  11. #80
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    سخن می گفتم از لبهایش در کام زبان گم شد


    سخن می گفتم از لبهایش در کام زبان گم شد
    گرفتم ناگهان نامش حدیثم در دهان گم شد
    دل گم گشته را درهر خم زلفش همی جستم
    که ناگه چشم بد خویش سوی جان رفت و جان گم شد
    در مقصود برعشاق مسکین بازکی گردد ؟
    چو در خاک در خوبان کلید بختشان گم شد


    بلایی گشت حسنت بر زمین و هم‌چو تو ماهی
    اگر برآسمان باشد بلای آسمان باشد
    ببوسی می‌فروشم جان به شرط آنکه اندر وی
    اگر جز مهر خود بینی مراجان رایگان باشد
    دل خود را به زلف چون خودی بربند تادانی
    که جان چون منی اندر دل شب بر چسان باشد



    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






صفحه 8 از 19 نخستنخست ... 45678910111218 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/