که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا
□
که ره نمود ندانم قبای تنگ ترا
که در کشید به بر سرو لاله رنگ تر چه گویمت که دل تنگ من کرا ماند
اگر تو خورده نگیری دهان تنگ ترا □
از پی نقل مجلست هست بر آتشم جگر
چاشنیی نمیکنی گوشهی این کباب را
دلبرا عمریست تا من دوست میدارم ترا
در غمت میسوزم و گفتن نمییارم ترا
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)