دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد


دادگرا تو را فلک جرعه کش پیاله باد
دشمن دل سیاه تو غرقه به خون چو لاله باد
ذروه‌ی کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع
راهروان وهم را راه هزار ساله باد
ای مه برج منزلت چشم و چراغ عالمی
باده‌ی صاف دایمت در قدح و پیاله باد
چون به هوای مدحتت زهره شود ترانه‌ساز
حاسدت از سماع آن محروم آه و ناله باد
نه طبق سپهر و آن قرصه‌ی ماه و خور که هست
بر لب خوان قسمتت سهلترین نواله باد
دختر فکر بکر من محرم مدحت تو شد
مهر چنان عروس را هم به کفت حواله باد