صفحه 63 از 90 نخستنخست ... 135359606162636465666773 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 621 تا 630 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #621
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    همه چشمیم تا برون آیی

    همه گوشیم تا چه فرمایی


    تو نه آن صورتی که بی رویت

    متصور شود شکیبایی


    من ز دست تو خویشتن بکشم

    تا تو دستم به خون نیالایی


    گفته بودی قیامتم بینند

    این گروهی محب سودایی


    وین چنین روی دلستان که تو راست

    خود قیامت بود که بنمایی


    ما تماشاکنان کوته دست

    تو درخت بلندبالایی


    سر ما و آستان خدمت تو

    گر برانی و گر ببخشایی


    جان به شکرانه دادن از من خواه

    گر به انصاف با میان آیی


    عقل باید که با صلابت عشق

    نکند پنجه توانایی


    تو چه دانی که بر تو نگذشته‌ست

    شب هجران و روز تنهایی


    روشنت گردد این حدیث چو روز

    گر چو سعدی شبی بپیمایی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #622
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای ولوله عشق تو بر هر سر کویی

    روی تو ببرد از دل ما هر غم رویی


    آخر سر مویی به ترحم نگر آن را

    کاهی بودش تعبیه بر هر بن مویی


    کم می‌نشود تشنگی دیده شوخم

    با آن که روان کرده‌ام از هر مژه جویی


    ای هر تنی از مهر تو افتاده به کنجی

    وی هر دلی از شوق تو آواره به سویی


    ما یک دل و تو شرم نداری که برآیی

    هر لحظه به دستانی و هر روز به خویی


    در کان نبود چون تن زیبای تو سیمی

    وز سنگ نخیزد چو دل سخت تو رویی


    بر هم نزند دست خزان بزم ریاحین

    گر باد به بستان برد از زلف تو بویی


    با این همه میدان لطافت که تو داری

    سعدی چه بود در خم چوگان تو گویی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #623
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای خسته دلم در خم چوگان تو گویی

    بی فایده‌ام پیش تو چون بیهده گویی


    ای تیر غم عشق تو هر جا که رسیده

    افتاده به زخمش چو کمان پشت دوتویی


    هم طرفه ندارم اگرم بازنوازی

    زیرا که عجب نیست نکویی ز نکویی


    سعدی غمش از دست مده گر ندهد دست

    کی دست دهد در همه آفاق چنویی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #624
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

    جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی


    تو از نبات گرو برده‌ای به شیرینی

    به اتفاق ولیکن نبات خودرویی


    هزار جان به ارادت تو را همی‌جویند

    تو سنگ دل به لطافت دلی نمی‌جویی


    ولیک با همه عیب از تو صبر نتوان کرد

    بیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکویی


    تو بد مگوی و گر نیز خاطرت باشد

    بگوی از آن لب شیرین که نیک می‌گویی


    گلم نباید و سروم به چشم درناید

    مرا وصال تو باید که سرو گلبویی


    هزار جامه سپر ساختیم و هم بگذشت

    خدنگ غمزه خوبان ز دلق نه تویی


    به دست جهد نشاید گرفت دامن کام

    اگر نخواهدت ای نفس خیره می‌پویی


    درست شد که به یک دل دو دوست نتوان داشت

    به ترک خویش بگوی ای که طالب اویی


    همین که پای نهادی بر آستانه عشق

    به دست باش که دست از جهان فروشویی


    درازنای شب از چشم دردمندان پرس

    تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی


    ز خاک سعدی بیچاره بوی عشق آید

    هزار سال پس از مرگش ار به ینبویی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #625
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کدام کس به تو ماند که گویمت که چنویی

    ز هر که در نظر آید گذشته‌ای به نکویی


    لطیف جوهر و جانی غریب قامت و شکلی

    نظیف جامه و جسمی بدیع صورت و خویی


    هزار دیده چو پروانه بر جمال تو عاشق

    غلام مجلس آنم که شمع مجلس اویی


    ندیدم آبی و خاکی بدین لطافت و پاکی

    تو آب چشمه حیوان و خاک غالیه بویی


    تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت

    تو حال تشنه ندانی که بر کناره جویی


    صبای روضه رضوان ندانمت که چه بادی

    نسیم وعده جانان ندانمت که چه بویی


    اگر من از دل یک تو برآورم دم عشقی

    عجب مدار که آتش درافتدم به دوتویی


    به کس مگوی که پایم به سنگ عشق برآمد

    که عیب گیرد و گوید چرا به فرق نپویی


    دلی دو دست نگیرد دو مهر دل نپذیرد

    اگر موافق اویی به ترک خویش بگویی


    کنونم آب حیاتی به حلق تشنه فروکن

    نه آنگهی که بمیرم به آب دیده بشویی


    به اختیار تو سعدی چه التماس برآید

    گر او مراد نبخشد تو کیستی که بجویی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #626
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

    شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی


    از بوی تو در تاب شود آهوی مشکین

    گر باز کنند از شکن زلف تو تابی


    بر دیده صاحب نظران خواب ببستی

    ترسی که ببینند خیال تو به خوابی


    از خنده شیرین نمکدان دهانت

    خون می‌رود از دل چو نمک خورده کبابی


    تا عذر زلیخا بنهد منکر عشاق

    یوسف صفت از چهره برانداز نقابی


    بی روی توام جنت فردوس نباید

    کاین تشنگی از من نبرد هیچ شرابی


    مشغول تو را گر بگذارند به دوزخ

    با یاد تو دردش نکند هیچ عذابی


    باری به طریق کرمم بنده خود خوان

    تا بشنوی از هر بن موییم جوابی


    در من منگر تا دگران چشم ندارند

    کز دست گدایان نتوان کرد ثوابی


    آب سخنم می‌رود از طبع چو آتش

    چون آتش رویت که از او می‌چکد آبی


    یاران همه با یار و من خسته طلبکار

    هر کس به سر آبی و سعدی به سرابی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #627
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تو خون خلق بریزی و روی درتابی

    ندانمت چه مکافات این گنه یابی


    تصد عنی فی الجور و النوی لکن

    الیک قلبی یا غایه المنی صاب


    چو عندلیب چه فریادها که می‌دارم

    تو از غرور جوانی همیشه در خوابی


    الی العداه وصلتم و تصحبونهم

    و فی ودادکم قد هجرت احبابی


    نه هر که صاحب حسنست جور پیشه کند

    تو را چه شد که خود اندر کمین اصحابی


    احبتی امرونی بترک ذکراه

    لقد اطعت ولکن حبه آبی


    غمت چگونه بپوشم که دیده بر رویت

    همی گواهی بر من دهد به کذابی


    مرا تو بر سر آتش نشانده‌ای عجب آنک

    منم در آتش و از حال من تو درتابی


    من از تو سیر نگردم که صاحب استسقا

    نه ممکنست که هرگز رسد به سیرابی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #628
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی

    چه خیال‌ها گذر کرد و گذر نکرد خوابی


    به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد

    بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی


    نفس خروس بگرفت که نوبتی بخواند

    همه بلبلان بمردند و نماند جز غرابی


    نفحات صبح دانی ز چه روی دوست دارم

    که به روی دوست ماند که برافکند نقابی


    سرم از خدای خواهد که به پایش اندرافتد

    که در آب مرده بهتر که در آرزوی آبی


    دل من نه مرد آنست که با غمش برآید

    مگسی کجا تواند که بیفکند عقابی


    نه چنان گناهکارم که به دشمنم سپاری

    تو به دست خویش فرمای اگرم کنی عذابی


    دل همچو سنگت ای دوست به آب چشم سعدی

    عجبست اگر نگردد که بگردد آسیابی


    برو ای گدای مسکین و دری دگر طلب کن

    که هزار بار گفتی و نیامدت جوابی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #629
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    که دست تشنه می‌گیرد به آبی

    خداوندان فضل آخر ثوابی


    توقع دارم از شیرین زبانت

    اگر تلخست و گر شیرین جوابی


    تو خود نایی و گر آیی بر من

    بدان ماند که گنجی در خرابی


    به چشمانت که گر زهرم فرستی

    چنان نوشم که شیرینتر شرابی


    اگر سروی به بالای تو باشد

    نباشد بر سر سرو آفتابی


    پری روی از نظر غایب نگردد

    اگر صد بار بربندد نقابی


    بدان تا یک نفس رویت ببینم

    شب و روز آرزومندم به خوابی


    امیدم هست اگر عطشان نمیرد

    که بازآید به جوی رفته آبی


    هلاک خویشتن می‌خواهد آن مور

    که خواهد پنجه کردن با عقابی


    شبی دانم که در زندان هجران

    سحرگاهم به گوش آید خطابی


    که سعدی چون فراق ما کشیدی

    نخواهی دید در دوزخ عذابی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #630
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سل المصانع رکبا تهیم فی الفلوات

    تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی


    شبم به روی تو روزست و دیده‌ها به تو روشن

    و ان هجرت سواء عشیتی غداتی


    اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم

    مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی


    من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم

    اگر گلی به حقیقت عجین آب حیاتی


    شبان تیره امیدم به صبح روی تو باشد

    و قد تفتش عین الحیوه فی الظلمات


    فکم تمرر عیشی و انت حامل شهد

    جواب تلخ بدیعست از آن دهان نباتی


    نه پنج روزه عمرست عشق روی تو ما را

    وجدت رائحه الود ان شممت رفاتی


    وصفت کل ملیح کما یحب و یرضی

    محامد تو چه گویم که ماورای صفاتی


    اخاف منک و ارجوا و استغیث و ادنو

    که هم کمند بلایی و هم کلید نجاتی


    ز چشم دوست فتادم به کامه دل دشمن

    احبتی هجرونی کما تشاء عداتی


    فراقنامه سعدی عجب که در تو نگیرد

    و ان شکوت الی الطیر نحن فی الوکنات

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 63 از 90 نخستنخست ... 135359606162636465666773 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/