صفحه 52 از 90 نخستنخست ... 24248495051525354555662 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 511 تا 520 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #511
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نظر از مدعیان بر تو نمی‌اندازم

    تا نگویند که من با تو نظر می‌بازم


    آرزو می‌کندم در همه عالم صیدی

    که نباشند رفیقان حسود انبازم


    درد پنهان فراقم ز تحمل بگذشت

    ور نه از دل نرسیدی به زبان آوازم


    چون کبوتر بگرفتیم به دام سر زلف

    دیده بردوختی از خلق جهان چون بازم


    به سرانگشت بخواهی دل مسکینان برد

    دست واپوش که من پنجه نمی‌اندازم


    مطرب آهنگ بگردان که دگر هیچ نماند

    که از این پرده که گفتی به درافتد رازم


    کس ننالید در این عهد چو من در غم دوست

    که به آفاق نظر می‌رود از شیرازم


    چند گفتند که سعدی نفسی باز خود آی

    گفتم از دوست نشاید که به خود پردازم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #512
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    وه که در عشق چنان می‌سوزم

    که به یک شعله جهان می‌سوزم


    شمع وش پیش رخ شاهد یار

    دم به دم شعله زنان می‌سوزم


    سوختم گر چه نمی‌یارم گفت

    که من از عشق فلان می‌سوزم


    رحمتی کن که به سر می‌گردم

    شفقتی بر که به جان می‌سوزم


    با تو یاران همه در ناز و نعیم

    من گنه کارم از آن می‌سوزم


    سعدیا ناله مکن گر نکنم

    کس نداند که نهان می‌سوزم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #513
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

    زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم


    گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر

    ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم


    بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد

    من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم


    سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد

    خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم


    در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد

    تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم


    مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر

    فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم


    گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز

    فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم


    گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم

    ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم


    با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد

    چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #514
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم

    حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم


    تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری

    که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم


    خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم

    که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم


    هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد

    که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم


    هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی

    مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم


    گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت

    مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم


    گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد

    گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم


    مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان

    چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم


    من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم

    مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم


    گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم

    تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم


    نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی

    همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم


    خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی

    که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #515
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

    بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم


    به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

    به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم


    به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم

    نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم


    به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم

    ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم


    حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم

    جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم


    می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان

    مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم


    هزار بادیه سهلست با وجود تو رفتن

    و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #516
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    غم زمانه خورم یا فراق یار کشم

    به طاقتی که ندارم کدام بار کشم


    نه قوتی که توانم کناره جستن از او

    نه قدرتی که به شوخیش در کنار کشم


    نه دست صبر که در آستین عقل برم

    نه پای عقل که در دامن قرار کشم


    ز دوستان به جفا سیرگشت مردی نیست

    جفای دوست زنم گر نه مردوار کشم


    چو می‌توان به صبوری کشید جور عدو

    چرا صبور نباشم که جور یار کشم


    شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل

    ضرورتست که درد سر خمار کشم


    گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید

    کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #517
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

    نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم


    به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم

    شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم


    حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد

    دگر نصیحت مردم حکایتست به گوشم


    مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی

    که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم


    من رمیده دل آن به که در سماع نیایم

    که گر به پای درآیم به دربرند به دوشم


    بیا به صلح من امروز در کنار من امشب

    که دیده خواب نکردست از انتظار تو دوشم


    مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم

    که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم


    به زخم خورده حکایت کنم ز دست جراحت

    که تندرست ملامت کند چو من بخروشم


    مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن

    سخن چه فایده گفتن چو پند می‌ننیوشم


    به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل

    و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #518
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    بار فراق دوستان بس که نشست بر دلم

    می‌روم و نمی‌رود ناقه به زیر محملم


    بار بیفکند شتر چون برسد به منزلی

    بار دلست همچنان ور به هزار منزلم


    ای که مهار می‌کشی صبر کن و سبک مرو

    کز طرفی تو می‌کشی وز طرفی سلاسلم


    بارکشیده جفا پرده دریده هوا

    راه ز پیش و دل ز پس واقعه‌ایست مشکلم


    معرفت قدیم را بعد حجاب کی شود

    گر چه به شخص غایبی در نظری مقابلم


    آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزو

    تا نرسم ز دامنت دست امید نگسلم


    ذکر تو از زبان من فکر تو از جنان من

    چون برود که رفته‌ای در رگ و در مفاصلم


    مشتغل توام چنان کز همه چیز غایبم

    مفتکر توام چنان کز همه خلق غافلم


    گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق

    ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم


    سنت عشق سعدیا ترک نمی‌دهی بلی

    کی ز دلم به دررود خوی سرشته در گلم


    داروی درد شوق را با همه علم عاجزم

    چاره کار عشق را با همه عقل جاهلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #519
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    تا تو به خاطر منی کس نگذشت بر دلم

    مثل تو کیست در جهان تا ز تو مهر بگسلم


    من چو به آخرت روم رفته به داغ دوستی

    داروی دوستی بود هر چه بروید از گلم


    میرم و همچنان رود نام تو بر زبان من

    ریزم و همچنان بود مهر تو در مفاصلم


    حاصل عمر صرف شد در طلب وصال تو

    با همه سعی اگر به خود ره ندهی چه حاصلم


    باد به دست آرزو در طلب هوای دل

    گر نکند معاونت دور زمان مقبلم


    لایق بندگی نیم بی هنری و قیمتی

    ور تو قبول می‌کنی با همه نقص فاضلم


    مثل تو را به خون من ور بکشی به باطلم

    کس نکند مطالبت زان که غلام قاتلم


    کشتی من که در میان آب گرفت و غرق شد

    گر بود استخوان برد باد صبا به ساحلم


    سرو برفت و بوستان از نظرم به جملگی

    می‌نرود صنوبری بیخ گرفته در دلم


    فکرت من کجا رسد در طلب وصال تو

    این همه یاد می‌رود وز تو هنوز غافلم


    لشکر عشق سعدیا غارت عقل می‌کند

    تا تو دگر به خویشتن ظن نبری که عاقلم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #520
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    امروز مبارکست فالم

    کافتاد نظر بر آن جمالم


    الحمد خدای آسمان را

    کاختر به درآمد از وبالم


    خوابست مگر که می‌نماید

    یا عشوه همی‌دهد خیالم


    کاین بخت نبود هیچ روزم

    وین گل نشکفت هیچ سالم


    امروز بدیدم آن چه دل خواست

    دید آن چه نخواست بدسگالم


    اکنون که تو روی باز کردی

    رو باز به خیر کرد حالم


    دیگر چه توقعست از ایام

    چون بدر تمام شد هلالم


    بازآی کز اشتیاق رویت

    بگرفت ز خویشتن ملالم


    آزرده‌ام از فراق چونانک

    دل باز نمی‌دهد وصالم


    وز غایت تشنگی که بردم

    در حلق نمی‌رود زلالم


    بیچاره به رویت آمدم باز

    چون چاره نماند و احتیالم


    از جور تو هم در تو گیرم

    وز دست تو هم بر تو نالم


    چون دوست موافقست سعدی

    سهلست جفای خلق عالم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 52 از 90 نخستنخست ... 24248495051525354555662 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/