(59) نشانه هاى رسالت و امامت در تولد نور ابو بصير مى گويد:
در آن سالى كه موسى بن جعفر چشم به جهان گشود، من همراه امام صادق عليه السلام براى انجام مراسم حج به سوى مكه حركت كرديم ، به ابواء كه رسيديم امام صادق عليه السلام براى ما صبحانه آورد، هنگامى كه آن حضرت به اصحابش غذا مى داد هميشه سفره اى عالى و غذاى فراوان تهيه مى كرد. ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده (همسر امام صادق ) آمد و گفت : حميده مى گويد:
حالت زايمان به من رخ داده و شما فرموده ايد هنگام تولد اين فرزندم . بدون اطلاع من كارى انجام نده (اينك جريان را به اطلاع مى رسانم ).
امام صادق عليه السلام بى درنگ از جا برخاست و همراه فرستاده حميده رفت ، طولى نكشيد حضرت برگشت .
اصحاب گفتند:
خدا تو را خوشحال كند و ما را فدايت نمايد، قضيه حميده چه شد؟
امام فرمود:
خداوند حميده را سلامت نگه داشت و به من فرزندى عنايت فرمود، كه بهترين مخلوق روى زمين است ، و حميده درباره آن نوزاد جريانى را نقل نمود كه گمان مى كرد من آن را نمى دانم و حال آنكه من به آن از او آگاهتر بودم .
گفتم : فدايت شوم حميده چه گفت ؟
امام صادق عليه السلام فرمود: حميده گفت :
وقتى كه آن نوزاد به دنيا آمد دستهايش را بر زمين گذاشت و سر به سوى آسمان بلند كرد.
من به حميده گفتم :
اين كار نشانه پيامبر صلى الله عليه و آله و نشانه جانشين بعد از او است . (همه امامان هنگام تولد اين نشانه ها را دارند)....(71)

(60) خطر همكارى با ستمگران زياد بن ابى سلمه كه با دستگاه هارون الرشيد ارتباط داشت ، مى گويد:
روزى خدمت امام كاظم عليه السلام رسيدم ، فرمود:
زياد! شنيده ام تو براى سلطان (هارون الرشيد) كار مى كنى و با آنان همكارى دارى ؟
گفتم : آرى !
فرمود:چرا؟
گفتم :
من آدم آبرودار هستم و نيز عيالمند و تهى دست مى باشم . جهت تاءمين مخارج زندگى براى آنها كار مى كنم .
امام فرمود:
زياد! اگر من از بلندى بيفتم و قطعه قطعه شوم ، برايم بهتر از آن است كه عهده دار كارى از كارهاى آنها (ظالمان ) باشم و يا قدمى روى فرش آنها بگذارم . مگر در يك صورت ، مى دانى آن چه صورت است ؟
گفتم : فدايت شوم نمى دانم .
فرمود: با آنان همكارى نمى كنم ، مگر در چند مورد:
1. غم از دل مؤمنى بردارم .
2. يا ناراحتى او را برطرف كنم .
3. يا قرضش را ادا نمايم .
زياد! كمترين كارى كه خداوند با ياوران ستمگران انجام مى دهد، اين است كه آنها را در خيمه آتشين قرار مى دهد تا از حساب اهل محشر فارغ گردد.
اى زياد! هرگاه متصدى شغلى از شغلهاى آنها شدى به برادرانت نيكى كن ! تا جبران گناهانت را بكند...
وقتى كه خود را صاحب قدرت بر مردم مشاهده كردى بدان ! خداوند نيز فرداى قيامت بر تو قدرت دارد و توجه داشته باش نيكى هاى تو مى گذرد و ممكن است آنها نيكى هايت را فراموش كنند ولى براى فرداى قيامت تو، همان نيكى ها خواهد ماند.(72)

(61) راه شناخت امامان حميرى مى گويد:
روزى خدمت امام موسى كاظم عليه السلام رفتم ، گفتم :
فدايت شوم امام را چگونه مى توان شناخت ؟
فرمود:
با چند صفت :
1. پدر او مردم را به امامت او خبر دهد.
2. او را به مقام امامت نصب كند و معرفى كند مردم او را بشناسند و حجت بر آنان تمام شود، چنانچه پيغمبر صلى الله عليه و آله ، على عليه السلام را به امامت نصب كرد و او را به مردم معرفى نمود.
3. هر چه از او بپرسند جواب بگويد، عاجز نشود.
4. اگر نپرسند، خودش بيان كند.
5. مردم را از آينده خبر دهد.
6. همه زبانها را بداند و با هر زبانى بخواهد با مردم سخن بگويد.
سپس فرمود:
بنشين تا از علامت امامت خود به تو نشان دهم تا خاطر جمع شوى .
در اين حال مرد خراسانى وارد شد و به عربى از حضرت سؤالى كرد، حضرت به فارسى پاسخ سخنش را داد.
خراسانى گفت :
من خواسته ام را به فارسى نگفتم ، به گمانم تو نمى دانى !
فرمود:
سبحان الله ! اگر من نتوانم به زبان تو جواب دهم زيادتى بر تو خواهم داشت ؟
آنگاه به من فرمود:
زبان هيچ يك از مردم و زبان مرغان و حيوانات و هر صاحب روحى بر امام مخفى نيست ، همه را مى داند و با اين علامتها مى توان امام را شناخت ، چنانچه اين صفتها در او نباشد او امام نيست .(73)