نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 39

موضوع: داستانهاى بحارالانوار جلد 5

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #8
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2045
    Array

    پیش فرض

    (19) امام على عليه السلام در بالين حارث همدانى حارث همدانى يكى از دوستان و ارادتمندان مخلص حضرت على بود، و مقام ارجمندى در نزد امام داشت حارث مريض شد، حضرت على عليه السلام به عيادت او رفت و پس از احوالپرسى به او فرمود:
    اى حارث ! به تو بشارت مى دهم كه در وقت مرگ و هنگام عبور از پل صراط، و در كنار حوض كوثر، و موقع (مقاسمه ) مرا مى بينى و مى شناسى .
    حارث عرض كرد:
    مقاسمه چيست ؟
    حضرت فرمود:
    مقاسمه ، با آتش انجام مى گيرد. روز قيامت من با آتش جهنم مردم را تقسيم مى كنم ، به آتش مى گويم :
    اى آتش ! اين دوست من است او را رها كن ! و اين دشمن من است او را بگير!
    آنگاه حضرت دست حارث را گرفت و فرمود:
    اى حارث ! همين طور كه دست تو را گرفته ام ، پيامبر صلى الله عليه و آله دست مرا گرفته بود، در آن وقت من از حسد قريش و منافقين به آن حضرت شكايت نمودم ، به من فرمود:
    هنگامى كه روز قيامت برپا مى شود من ريسمان محكم خدا را مى گيرم ، و تو اى على ! دامن مرا مى گيرى و شيعيان دامن تو را مى گيرند...
    سپس سه بار فرمود:
    اى حارث تو با آن كسى كه دوستش دارى خواهى بود و همراه كردارت مى باشى .
    حارث برخاست و از شدت خوشحالى عباى خود را مى كشانيد و مى گفت : بعد از اين ، باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم ، يا مرگ به سوى من آيد.
    همين حديث را شاعر اهلبيت (سيد حميرى ) چنين به شعر در آورده است :(22)
    اى حارث همدانى هر كس كه بميرد مرا رخ به رخ خواهد ديد مؤمن باشد يا منافق . چشمان او به من مى نگرد و من او را با تمام صفات و نام و عمل مى شناسم .
    و تو، اى حارث ! روى پل صراط مرا خواهى ديد و خواهى شناخت . بنابراين از لغزش و لرزش نترس . من آب خنك در آن تشنگى سوزان آنجا به تو مى نوشانم ، كه از شدت شيرينى پندارى كه عسل است .
    در اين هنگام كه تو را در مقام عرض و حساب متوقف سازند، من به آتش . مى گويم : او را رها كن و به اين مرد نزديك نشو!
    او را رها كن و ابدا كنار او نيا! و به او نزديك نشو! زيرا دست او به ريسمان محكم است كه از آن ريسمان به ريسمان ولايت وصى رسول خدا صلى الله عليه و آله (يعنى على عليه السلام ) پيوند دارد.(23)

    (20) نان جوى سبوسدار و كاسه شير ترشيده سويدة پسر غفله مى گويد:
    روزى بعد از ظهر محضر على عليه السلام رسيدم ، ديدم حضرت در كنار سفره نشسته و كاسه شير ترشيده كه بويش به مشام مى رسيد، در سفره گذاشته و نان خشكى در دست آن حضرت است كه سبوسهاى جو در آن نمايان مى باشد.
    على عليه السلام گاهى با دست و گاهى نيز به كمك زانو از آن مى شكند و توى كاسه شير مى ريزد. به من فرمود:
    تو نيز بيا از اين غذا ميل كن !
    گفتم : من روزه هستم .
    فرمود: از رسول خدا شنيده ام كه مى فرمود:
    هر كس به خاطر روزه از غذاى مورد علاقه اش خود دارى كند و نخورد، بر خداوند حق است او را از خوردنيهاى بهشتى بخوراند و از آشاميدنيهاى آن بنوشاند.
    سويدة مى گويد:
    به فضه ، خدمتگزار آن حضرت ، كه با كمى فاصله در كنار حضرت ايستاده بود، گفتم :
    واى بر تو! چرا درباره اين پير مرد از خدا نمى ترسيد و مراعات حال او را نمى كنيد، نان از آرد الك نكرده به او مى دهيد؟
    فضه گفت :
    سويدة ! تقصير ما نيست ، خود آن حضرت دستور داده كه نانش از آرد الك نكرده باشد.
    سويدة به حضور على عليه السلام برگشت و گفتگوى خود را با فضه به عرض امام رساند.
    حضرت فرمود:
    پدر و مادرم فداى پيشواى بزرگ اسلام باد، كه نانش از آرد الك نكرده بود و تا هنگام مرگ سه روز مرتب از نان گندم سير نشد.(24)
    معلوم شد كه على عليه السلام در طعام خوردن نيز پيرو رسول خدا صلى الله عليه و آله بوده است .


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/