لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه بگوش
رحمت و لطف آدمی را بنده و مطیع ساخته و کم لطفی و بیمهری بنده را نافرمان و گریز پای میسازد.
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود ******** لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
از اینرو خداوند که همه را بنده و مطیع خود میخواهد از رحمت و مهر خود یاد میکند.
و این خود درسی است برای همه ما که اگر میخواهیم فرزندان، همسران، دوستان و شاگردان ما پا پای ما بیایند و همراهی و همدلی با ما کنند باید رحمت و محبت و لطف را از یاد نبرده بلکه آن را سر لوحه رفتار خود سازیم.
محبت و احسان چیزی است که حتی حیوانات هم حس میکنند.
اگر میبینید در سیرکها حیوانات درندهای مثل شیر مطیع و فرمانبردار میشوند از آنروست که از صاحب خود محبت دیدهاند.
یکی میگفت: خود دیدم که کسی قطعهای گوشت به حیوانی میداد و آنگاه دستی بر سر او میکشید و بعد هم با اشاره از او میخواست که معلق بزند، و میزد.
هر کسی که آبرو و عزت بیشتری میخواهد بسمالله
البته یادت باشد که رحمت خدا اندازه دارد، او هم مثل بزازها گز نکرده نمیبرد، با این فرق که مثل بزازها اندازه را از شما نمیخواهد، چون این شمایید که برای بزاز اندازه تعیین میکنید و میگویید: این اندازه را میخواهم و او هم میدهد و هر چه بیشتر بهتر.
ولی خیاطها کاری به زبان شما ندارند، اگر به آنها بگویید اندازه دور کمر شما 50 سانت بیشتر نیست او نمیپذیرد بلکه او به حجم اندام شما نگاه میکند.
خداوند هم دقیقاً همینطور است با اندازه کار میکند، یعنی رحمت و عزت و آبرو و رزق را به اندازه میدهد.
و ما ننزله الا بقدر معلوم
و اندازهها را هم از زبان شما نمیشنود بلکه نگاه به عمل و رفتار و کردار شما دارد:
سیری الله عملکم
بنابراین هر کس که عزت و آبروی بیشتری میخواهد بسمالله، یعنی به جای آنکه فقط دست به دعا شود باید به عمل روی آورد، و اعمال بزرگتر و قابل توجه تری از خود نشان بدهد.
همانطور که هر کس میخواهد لباس بزرگتری داشته باشد باید در حجم و بزرگی و فربهی اندام خود بکوشد، چون خیاط عاقل اندام را میبیند و گرنه اگر بخواهد به حرف مشتری گوش کند بازار خود را کساد و تخته کرده است.
و خدا حکیم است یعنی مطابق اندازهات رفتار میکند آنهم اندازهای که داری نه اندازهای که میگویی و یا میخواهی، یعنی تو اگر با نامزد خود در کنار کعبه و زیر ناودان طلا پیمان زنا شویی بسته و صیغه عقد را جاری کنی و آنگاه از خدا فرزند صالحی طلب کنی خدا میبیند اما این اندازه روی تو حساب باز نمیکند بلکه او میگذارد تا شب عروسی را ببیند و وقتی که تار و طنبورها را دید آنگاه براساس همان تصمیم میگیرد.
و یا او سجاده و سجاده نشینی تو را نمیبیند او رابطه تو را با خواهر خود که سالها پیش بر سر یک حرف پوچ به هم خورد و هنوز هم که هنوز است وقتی همدیگر را میبینید روی گردانده و هر کدام به راهی میروید میبیند و بر همین اساس تصمیم میگیرد.
و یا او نماز اول وقت در مسجد بازار را نمیبیند بلکه دعوا و نزاع تو را با صاحب مغازه بغل دستی میبیند که بر سرش فریاد کردی که چرا فلان جنس را ارزان فروخته و قیمت بازار را شکسته است، او این صحنه را میبیند و بر همین اساس تصمیم میگیرد.
--------------------------------------------------------------------------
تالیف: محمدرضا رنجبر
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)