صفحه 50 از 90 نخستنخست ... 4046474849505152535460 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 491 تا 500 , از مجموع 900

موضوع: دیوان اشعار سعدی

  1. #491
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شکست عهد مودت نگار دلبندم

    برید مهر و وفا یار سست پیوندم


    به خاک پای عزیزان که از محبت دوست

    دل از محبت دنیا و آخرت کندم


    تطاولی که تو کردی به دوستی با من

    من آن به دشمن خون خوار خویش نپسندم


    اگر چه مهر بریدی و عهد بشکستی

    هنوز بر سر پیمان و عهد و سوگندم


    بیار ساقی سرمست جام باده عشق

    بده به رغم مناصح که می‌دهد پندم


    من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا

    پدر بگوی که من بی‌حساب فرزندم


    به خاک پای تو سوگند و جان زنده دلان

    که من به پای تو در مردن آرزومندم


    بیا بیا صنما کز سر پریشانی

    نماند جز سر زلف تو هیچ پابندم


    به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز

    کجا روم که به زندان عشق دربندم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #492
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من با تو نه مرد پنجه بودم

    افکندم و مردی آزمودم


    دیدم دل خاص و عام بردی

    من نیز دلاوری نمودم


    در حلقه کارزارم انداخت

    آن نیزه که حلقه می‌ربودم


    انگشت نمای خلق بودم

    و انگشت به هیچ برنسودم


    عیب دگران نگویم این بار

    کاندر حق خویشتن شنودم


    گفتم که برآرم از تو فریاد

    فریاد که نشنوی چه سودم


    از چشم عنایتم مینداز

    کاول به تو چشم برگشودم


    گر سر برود فدای پایت

    مرگ آمدنیست دیر و زودم


    امروز چنانم از محبت

    کآتش به فلک رسید و دودم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #493
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

    تا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودم


    نه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاند

    که در اندیشه اوصاف تو حیران بودم


    بی تو در دامن گلزار نخفتم یک شب

    که نه در بادیه خار مغیلان بودم


    زنده می‌کرد مرا دم به دم امید وصال

    ور نه دور از نظرت کشته هجران بودم


    به تولای تو در آتش محنت چو خلیل

    گوییا در چمن لاله و ریحان بودم


    تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح

    همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم


    سعدی از جور فراقت همه روز این می‌گفت

    عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #494
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    عهد بشکستی و من بر سر پیمان بودم

    شاکر نعمت و پرورده احسان بودم


    چه کند بنده که بر جور تحمل نکند

    بار بر گردن و سر بر خط فرمان بودم


    خار عشقت نه چنان پای نشاط آبله کرد

    که سر سبزه و پروای گلستان بودم


    روز هجرانت بدانستم قدر شب وصل

    عجب ار قدر نبود آن شب و نادان بودم


    گر به عقبی درم از حاصل دنیا پرسند

    گویم آن روز که در صحبت جانان بودم


    که پسندد که فراموش کنی عهد قدیم

    به وصالت که نه مستوجب هجران بودم


    خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید

    آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #495
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دو هفته می‌گذرد کان مه دوهفته ندیدم

    به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم


    حریف عهد مودت شکست و من نشکستم

    خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم


    به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی

    به جای خود که چرا پند دوستان نشنیدم


    مرا به هیچ بدادی خلاف شرط محبت

    هنوز با همه عیبت به جان و دل بخریدم


    به خاک پای تو گفتم که تا تو دوست گرفتم

    ز دوستان مجازی چو دشمنان برمیدم


    قسم به روی تو گویم از آن زمان که برفتی

    که هیچ روی ندیدم که روی درنکشیدم


    تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم

    مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم


    میان خلق ندیدی که چون دویدمت از پی

    زهی خجالت مردم چرا به سر ندویدم


    شکر خوشست ولیکن حلاوتش تو ندانی

    من این معامله دانم که طعم صبر چشیدم


    مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت

    که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم


    بنال مطرب مجلس بگوی گفته سعدی

    شراب انس بیاور که من نه مرد نبیدم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #496
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من چون تو به دلبری ندیدم

    گلبرگ چنین طری ندیدم


    مانند تو آدمی در آفاق

    ممکن نبود پری ندیدم


    وین بوالعجبی و چشم بندی

    در صنعت سامری ندیدم


    با روی تو ماه آسمان را

    امکان برابری ندیدم


    لعلی چو لب شکرفشانت

    در کلبه جوهری ندیدم


    چون در دورسته دهانت

    نظم سخن دری ندیدم


    مه را که خرد که من به کرات

    مه دیدم و مشتری ندیدم


    وین پرده راز پارسایان

    چندان که تو می‌دری ندیدم


    دیدم همه دلبران آفاق

    چون تو به دلاوری ندیدم


    جوری که تو می‌کنی در اسلام

    در ملت کافری ندیدم


    سعدی غم عشق خوبرویان

    چندان که تو می‌خوری ندیدم


    دیدم همه صوفیان آفاق

    مثل تو قلندری ندیدم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #497
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

    خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم


    می‌روم بی‌دل و بی یار و یقین می‌دانم

    که من بی‌دل بی یار و نه مرد سفرم


    خاک من زنده به تأثیر هوای لب توست

    سازگاری نکند آب و هوای دگرم


    وه که گر بر سر کوی تو شبی روز کنم

    غلغل اندر ملکوت افتد از آه سحرم


    پای می‌پیچم و چون پای دلم می‌پیچد

    بار می‌بندم و از بار فروبسته‌ترم


    چه کنم دست ندارم به گریبان اجل

    تا به تن در ز غمت پیرهن جان بدرم


    آتش خشم تو برد آب من خاک آلود

    بعد از این باد به گوش تو رساند خبرم


    هر نوردی که ز طومار غمم باز کنی

    حرف‌ها بینی آلوده به خون جگرم


    نی مپندار که حرفی به زبان آرم اگر

    تا به سینه چون قلم بازشکافند سرم


    به هوای سر زلف تو درآویخته بود

    از سر شاخ زبان برگ سخن‌های ترم


    گر سخن گویم من بعد شکایت باشد

    ور شکایت کنم از دست تو پیش که برم


    خار سودای تو آویخته در دامن دل

    ننگم آید که به اطراف گلستان گذرم


    بصر روشنم از سرمه خاک در توست

    قیمت خاک تو من دانم کاهل بصرم


    گر چه در کلبه خلوت بودم نور حضور

    هم سفر به که نماندست مجال حضرم


    سرو بالای تو در باغ تصور برپای

    شرم دارم که به بالای صنوبر نگرم


    گر به تن بازکنم جای دگر باکی نیست

    که به دل غاشیه بر سر به رکاب تو درم


    گر به دوری سفر از تو جدا خواهم ماند

    شرم بادم که همان سعدی کوته نظرم


    به قدم رفتم و ناچار به سر بازآیم

    گر به دامن نرسد چنگ قضا و قدرم


    شوخ چشمی چو مگس کردم و برداشت عدو

    به مگسران ملامت ز کنار شکرم


    از قفا سیر نگشتم من بدبخت هنوز

    می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #498
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

    برفت در همه عالم به بی دلی خبرم


    نه بخت و دولت آنم که با تو بنشینم

    نه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرم


    من از تو روی نخواهم به دیگری آورد

    که زشت باشد هر روز قبله دگرم


    بلای عشق تو بر من چنان اثر کردست

    که پند عالم و عابد نمی‌کند اثرم


    قیامتم که به دیوان حشر پیش آرند

    میان آن همه تشویش در تو می‌نگرم


    به جان دوست که چون دوست در برم باشد

    هزار دشمن اگر بر سرند غم نخورم


    نشان پیکر خوبت نمی‌توانم داد

    که در تأمل او خیره می‌شود بصرم


    تو نیز اگر نشناسی مرا عجب نبود

    که هر چه در نظر آید از آن ضعیفترم


    به جان و سر که نگردانم از وصال تو روی

    و گر هزار ملامت رسد به جان و سرم


    مرا مگوی که سعدی چرا پریشانی

    خیال روی تو بر می‌کند به یک دگرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #499
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

    گرم چو عود بر آتش نهند غم نخورم


    چو التماس برآمد هلاک باکی نیست

    کجاست تیر بلا گو بیا که من سپرم


    ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح

    بر آفتاب که امشب خوشست با قمرم


    ندانم این شب قدرست یا ستاره روز

    تویی برابر من یا خیال در نظرم


    خوشا هوای گلستان و خواب در بستان

    اگر نبودی تشویش بلبل سحرم


    بدین دو دیده که امشب تو را همی‌بینم

    دریغ باشد فردا که دیگری نگرم


    روان تشنه برآساید از وجود فرات

    مرا فرات ز سر برگذشت و تشنه‌ترم


    چو می‌ندیدمت از شوق بی‌خبر بودم

    کنون که با تو نشستم ز ذوق بی‌خبرم


    سخن بگوی که بیگانه پیش ما کس نیست

    به غیر شمع و همین ساعتش زبان ببرم


    میان ما بجز این پیرهن نخواهد بود

    و گر حجاب شود تا به دامنش بدرم


    مگوی سعدی از این درد جان نخواهد برد

    بگو کجا برم آن جان که از غمت ببرم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #500
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    شب دراز به امید صبح بیدارم

    مگر که بوی تو آرد نسیم اسحارم


    عجب که بیخ محبت نمی‌دهد بارم

    که بر وی این همه باران شوق می‌بارم


    از آستانه خدمت نمی‌توانم رفت

    اگر به منزل قربت نمی‌دهی بارم


    به تیغ هجر بکشتی مرا و برگشتی

    بیا و زنده جاوید کن دگربارم


    چه روزها به شب آورده‌ام در این امید

    که با وجود عزیزت شبی به روز آرم


    چه جرم رفت که با ما سخن نمی‌گویی

    چه کرده‌ام که به هجران تو سزاوارم


    هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم

    هنوز با همه بی مهریت طلبکارم


    من از حکایت عشق تو بس کنم هیهات

    مگر اجل که ببندد زبان گفتارم


    هنوز قصه هجران و داستان فراق

    به سر نرفت و به پایان رسید طومارم


    اگر تو عمر در این ماجرا کنی سعدی

    حدیث عشق به پایان رسد نپندارم


    حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

    یکی تمام بود مطلع بر اسرارم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 50 از 90 نخستنخست ... 4046474849505152535460 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/