![]()
" زینب " ،
" تو ، از كجاوه ی بلند ماه ، والاتری "
و از " ترجمه ی عمیق عشق ، برتر . "
با كدامین لغزش قلم می توان تفسیرت كرد . " ای بلندای نورانی " .
و ما غرق در دردهایی كه همیشه می سوزاندمان ،
تو را در لحظه هایمان می كاویم .
"ای همیشه نام تو بر جهان تابان " ،
صدای زنگ " كاروان " توست ، كه می لرزاندمان .
دست به استغاثه برداشته ایم و می شنویم ،
صدای گام های خودمانی تری را ، كه از روحمان ، به خودمان ، آشناتر است .
و" پرستار " همان ترجمه عشق ، هجای نور و تندیس الفت و انس .
كه روحی پرستاره دارد و دلی سر ریز از باران ستاره .
همیشه با غربت و غریبی نا آشناست .
چون همیشه زینب ( س) را دارد .
و تو
همیشه بر پلكانی از نور ،
در فراسوی افق ، پرستار را نظاره می كنی . تا ابد .
تا آنجا كه همیشه نور است و روشنی
.
« بتول جعفری »
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)