ويژه نامه ولادت با سعادت حضرت زينب
سلام الله عليها و گراميداشت روز پرستار
ويژه نامه ولادت با سعادت حضرت زينب
سلام الله عليها و گراميداشت روز پرستار
عطر آسمانی فرشتگان در فضا منتشر است.
آسمان، ستاره باران عشق است.
شب، لبریز از جرعههای ناب مناجات، سرود بیقراری را
در دست افشانی عرش و فرش میسراید.
زمین، سوره آفرینش معرفت و ایمان را
در روح زمان تلاوت میکند
و تبسم شادمانه ماه، زمین و آسمان را
آیه آیه نور کرده است.
نبض ثانیهها بیقراری میکند
و ساعت مضطرب زمان
نفسش به شماره افتاده است.
صدای هلهله فرشتگان و زمزمه عرشیان
و ترانه زلال اذان، شهر را پر کرده است
و شراره اشتیاق در کوچه های مهتابی مدینه زبانه می کشد.
مدینه، بهار در بهار است
و لبریز شوق انتظار و غرق تمنای دیدار.
همه در انتظار تولد خورشید
و طلوع با شکوه صبح و خنده طلایی آفتابند
و بی تابانه، لحظه تولد بانوی صبر و عشق را
به شوق نشستهاند.
فاطمه علیهاالسلام در حالی که در آغوش سحرگاه،
بر سجاده عشق، ترانه نیایش و حمد میسراید،
عطر حضور خدا را در قنوت نمازش، نفس میکشد
و لحظههای چشم انتظاری را
با طراوت مناجات و اشک، سپری میکند.
لحظه موعود، فرا میرسد
و غنچه قداست علی و زهرا علیهاالسلام
به شکوفه مینشیند.
دردی خوش که وجود نازنین
بانوی آب و آفتاب را در برگرفته است،
با شهد شیرین گریهی هدیهای الهی تسکین مییابد
و فصل سبز زندگی اسوه صبر و نجابت
در گهواره سبز زمین،
با بهار خندهاش آغاز میشود.
شوقی در رگهای خاک میدود
و خندهای بر لبهای تاریخ شکوفا میشود.
نوری پیچیده در حریر سبز نجابت و عصمت،
دست به دست آسمانیان، میچرخد
و وقتی پلک میگشاید،
بزم شادمانه ملائک به اوج میرسد.
خانه زهرا و علی علیهما السلام ،
فانوس باران اشک شادی میشود.
پیامبر خدا شادمان است.
پیام آور عشق محمدی، در گوش طفل،
اذان و در قلبش ترانه محبت زمزمه میکند.
پیکی آسمانی، نام او را از عرش میآورد
و او «زینب» میشود؛
نخستین سراینده غزل صبر و بردباری،
زینت و مونس تنهایی پدر
و سنگ صبور غربت زهرا،
همنوا با مظلومیت حسن
و خطبه خوان رشادت حسین
و شهامت عباس؛
همدم لحظههای بیکسی
و مرهم زخمهای دلواپسی
کبوتران پر و بال شکسته کربلا.
زینب است
و بانوی همیشه نجیب تاریخ.
میلاد فرخند ميوه باغ وصل
حضرت علي(ع) وفاطمه زهرا(س)
اخت آقا ابي عبدالله (ع)، پرستار کربلا ،
ميرات دار خون شهدا ،حضرت زينب کبري
سلام الله عليها و گراميداشت مقام پرستار
بر دوستداران خاندان عصمت و طهارت
عليهم السلام و پرستاران متخلق به اخلاق
بزرگ پرستارتاريخ اسلام مبارک باد
درّة البيضاي درياي وجود
زينب كبري مهين مشكات نور
عالمي روشن ز نورش همچو طور
دختر زهرا كه ماه آسمان
سجده آرد نزد او بر آستان
ملتمس از جوي فيضش مريم است
عيسي از انفاس وي فرّخ دم است
در عوالم هر چه انوار رب است
بينم از مشكات ذات زينب است
زن، كه ديده صاحب حكم و قضا؟
جز وليّه حق و دخت مرتضي
گرچه زن گفتن بود از ما خطا
لافتي را زاده آمد لافتي
زينب كبري گرش داني تو زن
جاهلي جاهل ز دانش دم مزن
بحر را فرزند، درّ و گوهر است
ماه اگر فرزند آرد اختر است
گر در آيينه بتابد مهر و ماه
ماه اگر خوانيش نبود اشتباه
الغرض فرزند، مرآت اَب است
دختر شير خدا هم زينب است
اوست دنياي من و عقباي من
توشه امروز و هم فرداي من
هم حيات و هم ممات من بدوست
هم پناهم از زمانه فتنه جوست
اتكالّم در همه عالم بر اوست
مرمرا خاك در او آبروست
ني مرا اوتاد را، ابدال را
ني مرا، جبريل را، ميكال را
ني مرا شاهان هفت اقليم را
صاحبان افسر و ديهيم را
مدحت او چون توان تقرير كرد؟
وحي بتواند بشر تقسير كرد؟
نور وي مصباح بينش آمده
آفتاب آفرينش آمده
درّة البيضاي درياي وجود
بلكه خود درياي علم و فيض و جود
الغرض مستغني از مدح من است
مدح او چون مدح صبح روشن است
هفت كوكب از جمالش خوشه چين
هشت جنّت راست بانوي مهين
خود بهشت اندر جوار كوي اوست
نهر كوثر رشحهاي از خوي اوست
لطف او را سايه ناپيداستي
در عبارت سدره و طوبي استي
اوست دين و مذهب و ايمان من
روشن است از پرتو او جان من
غير درگاهش مرا نبود پناه
هر چه دارم دارم از اين بارگاه
عاصيان را اي كه باب رحمتي
بر من از رحمت ولي ّ نعمتي
آن چه از دستم بر آيد اي بتول
باشد اين خدمت گر افتد در قبول
آورم بر آستانت مور وش
اين مقامات حسيني پيشكش
تحفهاي بهتر ازين نبود مرا
كاورم بر آن در دولتسرا
هشت جنّت را تو بانو بودهاي
از ازل بانوي مينو بودهاي
بر جهاني هم تويي فرمانروا
دردمندان را تو ميبخشي دوا
ميلاد اسوه صبر
ثمره ازدواج مبارك علي عليه السلام و فاطمه زهرا عليها السلام
پنج فرزند به نام هاي حسن، حسين، زينب، ام كلثوم و محسن است
بنابر آنچه كه از امام صادق عليه السلام رسيده است «محسن» كه آخرين
فرزند زهرا بود، بر اثر تجاوز و هجوم دشمنان اسلام به خانه آن حضرت،
در شكم مادر جان داد و به دنبال اين حادثه دردناك و صدماتي كه بر
جسم فاطمه عليها السلام وارد آمد، آن حضرت بيماري شديد پيدا كرد
و به شهادت رسيد.
زينب، سومين فرزند مهد ولايت است كه به احتمال قوي
در سال ششم هجرتدر مدينه چشم به جهان گشود.
نامي آسماني
هنگام ولايت زينب كبري، چون رسول خدا در سفر بود،
فاطمه از همسرش علي درخواست كرد
كه نامي براي فرزندشان انتخاب كند.
علي عليه السلام در جواب فرمود:
من بر پدرت سبقت نميگيرم،
صبر ميكنيم تا پيامبر از سفر برگردد.
چون پيامبر بازگشت و خبر ولادت نوزاد زهرا را
از زبان علي عليه السلام شنيد فرمود:
فرزندان فاطمه فرزندان منند
ولي خداوند در باره آنان تصميم ميگيرد.
بعد از آن جبرئيل نازل شد و پيام آورد
كه خداوند سلام ميرساند و ميفرمايد:
نام اين دختر را زينب بگذاريد
كه اين نام را در لوح محفوظ نوشتهام.
آن گاه رسول خدا زينب را گرفت
و بوسيد و فرمود:
توصيه ميكنم كه همه اين دختر را احترام كنند،
كه او مانند خديجه كبري است.
يعني همان گونه كه فداكاري هاي خديجه
در پيشبرد اهداف پيامبر و اسلام بسيار ثمربخش بود،
ايثار، صبر و استقامت زينب در راه خدا نيز
در بقا و جاودانگي اسلام از اهميت ويژهاي برخوردار است.
حضرت زينب سلام الله عليها در محيط خانه
بدون شك در دورانهاي مهم تربيت انسان و شكلگيري شخصيت او دوران كودكي است. تأثير پذيري انسان از محيط و اطرافيان خود در اين دوره، به مراتب بيشتر و عميقتر از دورههاي ديگر زندگي است. اعمال، رفتار، برخوردها و به طور كلي شيوه معاشرت پدر و مادر در خانه و كيفيت ارتباط آنان با يكديگر و ديگر افراد، در روح و خلق و خوي فرزند اثري مستقيم خواهد گذاشت، روح حساس و لطيف فرزند را تحت تأثير خود قرار خواهد داد.
اصولاً پدر و مادر ميتوانند، زشتي و زيبايي رفتار وسلوك خود را در آينه شفاف و زلال كودك خود بنگرند و حركات، روحيات و خصلت هاي كودكشان را نمونهاي از روحيات و صفات خود بدانند.
به خاطر اين روح الگو خواهي و تربيت پذيري ،پيرامون تربيت كودكان و پرورش فكري، اعتقادي و اخلاقي آنان در روايات توصيه هاي فراواني شده است. تأثير اين تربيتها، به قدري است كه علي(ع) قلب كودك و مركز دريافت هاي او را همانند زمين خالي و بدون كشتي ميداند كه هر بذري را پذيراست.
بنابراين ميتوان شخصيت و آينده كودك را مرهون تربيتها و پرورشهاي عملي پدر و مادر دانست كه فرزند به صورت الگو از آنان كسب كرده است.
اما زينب، در خانه اي تربيت و رشد يافت، كه عالي ترين نمونه زندگي خانوادگي است و در طول تاريخ بشر خانوادهاي به اين بزرگي و عظمت نيامده است و نخواهد آمد. شخصيت زينب در خانه اي شكل گرفت كه نور ايمان در آن مي درخشيد و سرشار از صفا و صميميت و آكنده از معنويت و عشق به خدا بود. خانه اي كه پدري چون علي دارد و مادري چون فاطمه، پدر و مادر معصومي كه تمايلات نفساني و هوي و هوس در آنان راه نداشت و انگيزه حركتها و فعاليتهايشان فقط انجام وظيفه الهي بود. آنان جز به رضاي خدا به چيزي ديگر نمي انديشيدند و جز براي پيشرفت اسلام و نجات بشريت گام برنميداشتند.
زينب در اين محيط و تحت تربيت چنين پدر و مادري رشد مييابد و در چنين مدرسه اي معارف الهي و آداب اسلامي را فرا ميگيرد و به تربيت ديني و فضائل اخلاقي دست مييابد و به كمال ميرسد.
و بدين گونه مهمترين و اساسيترين كلاس آموزش خانهداري، شوهرداري، تربيت فرزند، اداره زندگي و به طور كلي آداب معاشرت زينب، دوراني بود كه در كنار مادرش حضور داشت و از رفتار و شيوه زندگي او الگو ميگرفت تا زماني او نيز همچون مادرش ـ كه زيباترين و خداييترين زندگي را گذراند ـ در خانه شوهر انجام وظيفه كند.
او شاهد بود كه چگونه مادرش براي ايجاد كانوني آرامبخش و انباشته از صفا و صميميت و روح و معنويت تلاش ميكرد. او اين سخن پدرش را شنيده بود كه ميفرمود: وقتي به خانه مي آمدم و به زهرا نگاه ميكردم،تمام غم و غصه هايم برطرف ميشد و او هيچ گاه مرا خشمگين نكرد.
زينب نمونه باشكوه صميميت، همدلي و همراهي را در كانون پرمهر پدر و مادر خويش مشاهده كرده بود، و لذت آن را از ياد نمي برد. او شاهد تلاشهاي مادرش در خانه بود و دستهاي تاول زده مادر و زحمتهاي خانهداري را ديده بودو اجر و پاداش كار در خانه را باور داشت.
او تعاون و همكاري در خانه را از پدر و مادرش آموخته بود و ميديد كه پدر هيزم و آب خانه را تهيه ميكرد و مادر آسيا ميكرد، خمير مي ساخت و نان مي پخت.
زينب، مهر و محبت مادر را نسبت به فرزندان از ياد نمي برد و عطوفت هاي مادر از شيرين ترين خاطرههاي او بود. او سخنراني مادرش در مسجد ـ در رفاع از كيان اسلام و ولايت ـ را فراموش نميكرد و از آن درس دينداري و حراست از دستاوردهاي جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم را فرا ميگرفت و حمايت از دين خدا را براي خود فرض و لازم مي دانست.
و بالاخره شخصت والايي چون زينب كبري كه در كانون ولايت رشد يافته و در سايه اين تربيتها بزرگ شده است، دريايي است از معرفت و فضيلتهاي انساني و تجربه هاي اخلاقي و تربيتي كه از پدر و مادرش فرا گرفته است. او اكنون به خانه شوهر ميرود و كانون زندگي را تشكيل ميدهد و به عنوان مربي بزرگ و نمونهاي در سنگر مقدس خانه انجام وظيفه ميكند و براي اسلام فرزندان برومندي را تربيت ميكند كه نتايج درخشان آن را در آينده تاريخ زندگاني زينب ملاحظه خواهيم كرد.
زينب سلام الله عليها شاگرد مكتب پدر
بانوي بزرگ اسلام زينب كبري حدود سي و پنج سال داشت كه پدرش علي به شهادت رسيد. او بدون ترديد از دوران حيات پدر بزرگوارش آگاهيها و بهرههاي فكري و معنوي فراواني گرفته است و خاطرات زيادي از دوران پدر دارد. خاطرات تلخ و شيريني كه هر كدام در شكلگيري شخصيت زينب و سازندگي او تأثير عميقي داشته است.
او روزها و سالهاي مظلوميت پدر را خوب به ياد داشت و شاهد بود كه بعد از رحلت پيابمر اسلام، ولايت پدرش را كه بزرگترين شخصيت جهان اسلام بعد از پيامبر بود، ناديده گرفتند و بر جايگاهي كه پيامبر بعد از خود براي علي(ع) تعين كرده بود و كراراً آن را گوشزد ميكرد و مسلمانان را به آن توصيه ميفرمود عاصبانه تكيه زدند و حق او را ضايع ساختند. بر كرسي هوسها نشستند و خود را جانشين و خليفه پيامبر خواندند. و اميرالمؤمنين كه جز به حفظ اسلام و مصالح مسلمين نمي انديشيد همچنان صبر پيشه كردو رضايت خدا را بر هر چيز مقدم داشت و بيست و پنج سال سكوت اختيار كرد.
زينب در اين دوران، حوادث را به دقت پيگيري ميكرد و بر بينش و آگاهيهاي خود مي افزود. هواپرستي و دنيا طلبي بسياري را ميديد، دوست و دشمن را به خوبي از يكديگر تميز ميداد و شاهد كينهتوزيهاي ابوسفيانها و معاويه ها بود. دشمنان نقابداري كه در ظاهر، لباس اسلام بر تن كرده بودند و سنگ اسلام به سينه ميزدند و در باطن و حقيقت براي نابودي آن نقشه مي كشيدند و حقايق را وارونه جلوه مي دادند.
زينب، همه اين دشمنيها را ميديد و عظمت صبر پدر را درمييافت. هم او كه فرمود:
«صبرت و في العين قديً و في الحلق شجاً» شكيبايي ورزيدم همچون كسي كه خاشاك چشمش را پر كرده و استخوان راه گلويش را گرفته است.
زينب از صبر او الهام ميگرفت و درس فداكاري مي آموخت. مي آموخت كه چگونه بايد تمام مشكلات و رنجهاي راه خدا را تحمل كرد، محروميتها را پذيرا شد و مصالح فردي را فداي مصلحت اسلام كرد.
حضرت زينب سلام الله عليها در مکتب مادر
مادر زینب یعنی فاطمه زهرا (علیهاالسلام) نیز الگوی فضایل و در تربیت فرزندانش بسیار كوشا بود. تمام كارهای خانه را خود انجام میداد. گندم آرد میكرد و آرد را خمیر مینمود و نان میپخت و لباس وصله میزد.
شبهای جمعه تا صبح در حالت ركوع و سجده به سر میبرد و جز برای دیگران برای خود هیچ دعا نمیكرد. در اثر كار زیاد بدنش رنجور شد، تا آنجا كه علی(علیهالسلام) فرمود: در پی آب كشیدن از چاه اثر آن بر سینه زهرا باقی ماند و در اثر آرد كردن با آسیاب، دستهایش پینه بست و در اثر نظافت و پخت و پز لباسش پیوسته گردآلود بود.
در سخن گفتن از راستگوترین افراد بود.
این خانواده بهترین الگو برای احترام متقابل نسبت به یكدیگر است، احترام به همسر یكی از اصول زندگی خانه آنهاست، علی(علیهالسلام) میفرماید:
«به خدا قسم من هیچ زمان فاطمه را خشمناك نكردم و او را بر كاری اجبار ننمودم تا این كه از دنیا رحلت كرد و همچنین هیچگاه فاطمه مرا خشمناك نكرد و از من نافرمانی ننمود و هر وقتبه او نگاه میكردم غمها از وجودم رخت برمیبست.»
انفاق این خانواده سرمشق زندگی همگان است، زیرا پناهگاه یتیمان، فقیران و بردگان بوده و از كوچك تا بزرگ ایشان حتی غذای خود را برای خدا از خویش دریغ میداشتند و به نیازمند میدادند. (آیات 7 تا 11 سوره «هل اتی» بیان كننده روحیه جود و بخشش این خانواده است.)
فرزندان این خانواده كه از جمله آنها «زینب» است، از مكارم اخلاق این پدر و مادر بهرهها گرفتهاند؛ در دانش، زهد، صبر، عفت، حضور در صحنههای سیاسی.
از روایات و اخبار استفاده میشود كه بخشی از علوم بانو زینب سلام الله علیها از جانب پروردگار به او افاضه شده بود.
زینب در چنین خانواده و محیطی بزرگ شد. او نزد بهترین آموزگاران بشریت تربیت یافت.
فاطمه بعد از پدر گرامي خويش چند ماهي بيش در اين دنيا نماند. بنابراين زينب از محبتهاي مادري چون صديقه كبري بيش از چند ماهي بهره نجست. اين دوران كوتاه چند ساله، پر است از فراز و نشيبها و خاطرههاي تلخ و شيريني كه زينب را براي ادامه حركت و مجاهدت در راه خدا و استقبال از مشكلات و مصائب زندگي آماده مي ساخت.
زينب مادرش فاطمه را بعد از رحلت رسول خدا خندان و متبسم نمي ديد. فاطمه در غم از دست دادن پدري چون رسول خدا و حمايتهاي او چندان گريست كه نام او را در شمار گريه كنندگان معروف تاريخ چون آدم، يعقوب، يوسف و امام سجاد آوردهاند.
زينب در تمامي اين دوران با مادر در كنار او بود و صحنههاي مصيبتبار رحلت پيامبر خدا و اندوه بيكران مادر و ظلم و جنايت دشمنان*
در حق اهلبيت پيامبر را نظاره ميكرد و همه اين ناملايمات بر قلب كوچكش فرود ميآمد و او براي خدا صبر ميكرد و پايداري در راه خدا را پيشه خود ميساخت، تا زمينهاي باشد براي تحمل مصيبتها و رنجهاي بزرگتريكه در انتظار او بود.
زينب در مجلس سخنراني مادرش فاطمه در مسجد رسول خدا در دفاع از حقوق اهلبيت و فدك حاضر بود و خطبه و سخنان مادرش را در آن مجلس به ياد داشت؛ به طوري كه خود يكي از راويان آن خطبه به شمار ميآيد.
او از مادرش آموخت كه چگونه بايد در مقابل دشمنان ايستادگي كرد و آنان را رسوا ساخت. او آماده ميشد كه با سخنان خود در بازار كوفه و كاخ ابن زياد و يزيد، ظلم و جنايت آنان را برملا سازد و از اسلام و ولايت دفاع كند.
بانوي کربلا در محضر خداي سبحان
چنانكه نوشتهاند آن بانوی پاك در همه عمر هیچگاه نمازهای نافله را ترك نكرده است. امام سجاد علیهالسلام فرمود: «عمهام زینب در مسیر كوفه تا شام نمازهای واجب و مستحب را به جا میآورد و در بعضی جاها به علت گرسنگی و تشنگی زیاد نمازش را نشسته میخواند.»
از آنجا كه امام حسین(علیهالسلام)، از عبادتهای خواهرش زینب كاملا مطلع بود میدانست كه او نزد پروردگار خود مقام استجابت دعا دارد در آخرین وداع به وی میفرماید:
«یا اختاهُ لا تَنسینی فِی نافلةِ اللیل»؛
ای خواهرم! مرا در نمازهای شبت فراموش نكن.
مراتب عرفانی حضرت زینب علیهاالسلام با مقام امامت چندان فاصلهای ندارد. او مانند مادرش زهرا چنان در عبادت كوشا بود كه پاهای مباركش متورم شد.
نشان داد كه تفاوتی بین زن و مرد برای رسیدن به عبودیت پروردگار نیست و ملاك و امتیاز انسان نزد خداوند مذكر و مؤنث بودن نیست.
قرآن میفرماید:
« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُواْ یَعْمَلُونَ»(نحل/97)؛
هر كس عمل صالحی انجام دهد - مرد باشد یا زن - در صورتی كه ایمان داشته باشد ما حتما به او زندگی پاكیزه روزی گردانیم و بهتر از آنچه عمل كردهاند به آنها پاداش میدهیم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)