مشتاقی و صبوری از حد گذشت یار
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
من بی تو زندگانی خود را نمیپسندم
کآسایشی نباشد بی دوستان بقا را
سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)