((3)) رضايت مادر رسول خدا صلى الله عليه و آله در كنار بستر جوانى حاضر شدند كه در حال جان دادن بود. به او فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان چند بار خواست بگويد، اما زبانش بند آمد و نتوانست . زنى در كنار بستر او نشسته بود. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از او پرسيدند: اين جوان مادر دارد؟
زن پاسخ داد: آرى ! من مادر او هستم .
فرمود: تو از اين جوان ناراضى هستى ؟
گفت : آرى ! شش سال است كه با او قهرم و سخن نگفته ام !
فرمود: از او بگذر!
زن گفت : خدا از او بگذرد، به خاطر خوشنودى شما اى رسول خدا!
سپس پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به جوان فرمود: بگو ((لا اله الا الله )).
جوان گفت : ((لا اله الا الله ))
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چه مى بينى ؟
- مرد سياه و بد قيافه اى را در كنار خود مى بينم كه لباس چركين به تن دارد و بدبوست . گلويم را گرفته و خفه ام مى كند!
حضرت فرمود: بگو اى خدايى كه اندك را مى پذيرى و از گناهان بسيار مى گذرى ، اندك را از من بپذير و تقصيرات زيادم را ببخش ! تو خداى بخشنده و مهربان هستى . (2)
جوان هم گفت .
حضرت فرمود اكنون نگاه كن . ببين چه مى بينى ؟
- حالا مردى سفيدرو و خوش قيافه و خوشبو را مى بينم . لباس زيبا به تن دارد. در كنار من است و آن مرد سياه چهره از من دور مى شود!
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: دوباره آن دعا را بخوان .
جوان بار ديگر دعا را خواند.
حضرت فرمود حالا چه مى بينى ؟
- مرد سياه را ديگر نمى بينم و فقط مرد سفيد در كنار من است . اين جمله را گفت و از دنيا رفت . (3)
((4)) فقيرى در كنار ثروتمند يكى از مسلمانان ثروتمند با لباس تميز و فاخر محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد و در كنار حضرت نشست ، سپس فقيرى ژنده پوش با لباس -- كهنه وارد شد و در كنار آن مرد ثروتمند قرار گرفت .
مرد ثروتمند يكباره لباس خود را جمع كرد و خويش را به كنارى كشيد تا از فقير فاصله بگيرد. پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از اين رفتار متكبرانه سخت ناراحت شد و به او رو كرد و فرمود:
آيا ترسيدى چيزى از فقر او به تو سرايت كند؟
مرد ثروتمند گفت : خير! يا رسول الله .
پيامبر صلى الله عليه و آله : آيا ترسيدى از ثروت تو چيزى به او برسد؟
ثروتمند: خير! يا رسول الله .
پيامبر صلى الله عليه و آله : پس چرا از او فاصله گرفتى و خودت را كنار كشيدى ؟
ثروتمند: من همدمى (شيطان يا نفس اماره ) دارم كه فريبم مى دهد و نمى گذارد واقعيتها را ببينم ، هر كار زشتى را زيبا جلوه مى دهد و هر زيبايى را زشت نشان مى دهد. اين عمل زشت كه از من سر زد، يكى از فريبهاى اوست . من اعتراف مى كنم كه اشتباه كردم . اكنون حاضرم براى جبران اين رفتار ناپسندم نصف سرمايه خود را رايگان به اين فقير مسلمان بدهم .
پيامبر صلى الله عليه و آله به مرد فقير فرمود: آيا اين بخشش را مى پذيرى ؟
فقير: نه ! يا رسول الله .
ثروتمند: چرا؟!
فقير:((زيرا مى ترسم من نيز مانند تو متكبر و خودپسند باشم و رفتارم مانند تو نادرست و دور از عقل و منطق گردد)).(4)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)