دلم گرفته از این روزها ، دلم تنگ است
میانِ ما و رسیدن ، هزار فرسنگ است
مرا گشایشِ چندین دریچه کافی نیست
هزار عرصه برای پریدنم تنگ است
اسیرِ خاکم و پرواز سرنوشتم بود
فروپریدن و در خاک بودنم ننگ است
چگونه سرکند اینجا ترانه ی خود را ؟
دلی که با تپشِ عشقِ او هماهنگ است
هزار چشمه ی فریاد در دلم جوشید
چگونه راه بجوید که رو به رو سنگ است
مرا به زاویه ی باغ عشق مهمان کن
در این هزاره فقط عشق ، پاک و بی رنگ است..........
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)