و خدایی که در این نزدیکیست...
سهراب گر چه عارف نام نگرفت اما شیوه اش کم از عرفان نداشت و نوای اشعارش
گرچه غزل نبود کم از غزل نداشت
و کنون در این روزگار که "نفس آدم ها سر به سر افسردست و هر نشاطی مردست"
یادمان هست که در ظلمت سوزان غم خود کافیست بگوییم
" چترها را باید بست زیر باران باید رفت "
یادمان هست اگر رفت دلی از برمان بدانیم که " مرگ پایان کبوتر نیست "
ویادمان باشد که از چشمان او :
"عشق پیدا بود ... موج پیدا بود"
"برف پیدا بود ... دوستی پیدا بود "
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)