بحث خشونت زنان علیه مردان ازجمله مباحث غیرملموس و مطرح نشده در جامعه است. شاید بتوان گفت در جامعه مردسالار اصولا مطرح کردن این بحث برای بسیاری از مردم بیشتر شبیه طنز است و اساسا بسیاری از افراد بعضا وجود چنین پدیده ای را در جامعه منکر می شوند و به عقیده آنان در جامعه بیشتر خشونت مردان علیه زنان وجود دارد و عکس آن مصداق خارجی ندارد.
اما واقعیت این است که اگرچه خشونت مردان علیه زنان بسیار بارز و از آمار نسبتا بالایی برخوردار است اما این دلیل نمی شود که خشونت زنان علیه مردان را که به شکلی پنهان در جامعه وجود دارد، منکر شد. در واقع در جهان امروز دغدغه اصلی جوامع بشری احقاق حقوق زنان در زیر لوای تشکل های فمنیستی است. کشورهای عضو سازمان ملل از سال ۱۹۷۵ میلادی هشتم مارس را به عنوان روز جهانی زن نامگذاری کردند و به رسمیت شناختند و هر سال در این روز مبارزات و فعالیت های تاریخی ملی و بین المللی زنان جهان گرامی داشته می شود و لزوم توجه به حق و حقوق زنان یادآوری می شود... این در حالی است که هیچ منبع و مرجع قابل استنادی درباره حقوق مردانی که در جامعه مدرن زندگی می کنند، وجود ندارد. در هر حال پرسشی در این بین مطرح است که ریشه خشونت زنان علیه مردان را در کجا باید جست وجو کرد؟ در این راستا دکتر امان الله قرائی مقدم، جامعه شناس در واکاوی این مسئله می گوید؛ وقتی در جامعه شرایط به گونه ای است که افراد به جای آنکه در رفتار خود با هم حسن سلوک را در پی گیرند، به خشونت روی می آورند.
خشونت زنان علیه مردان ازجمله موارد منتج از این شرایط خواهد بود. به عقیده وی وقتی زنان به خواسته های طبیعی خود نمی رسند، شروع به همسرآزاری می کند، ضمن اینکه وقتی برخی از زنان بر اثر فشار خانواده و اطرافیان تن به ازدواج می دهند و رابطه مناسب و خوبی با همسر خود برقرار نمی کنند، شروع به خشونت ورزی علیه شوهر خود می کنند. در همین حال دکتر سعید مدنی -آسیب شناس- نیز در این راستا می گوید؛ خشونت یک پدیده روانی- اجتماعی است که ممکن است مستقل از جنسیت در کل یک جامعه ظهور کند.
به عقیده وی نظریه های مختلفی راجع به خشونت و علل بروز آن وجود دارد. یکی از مهمترین این نظریه ها، مبتنی براساس محرومیت و ناکافی بودن است به این معنا که افراد در مواجهه با یک شرایط نامنتظر که از دستیابی به اهداف مورد نظر ایشان جلوگیری می کند، احساس ناکافی بودن می کنند و در تعادل این احساس ناکامی، واکنشی پرخاشگرانه از خود نشان می دهند.
دکتر مدنی برای خشونت علل ساختاری ذکر می کند؛ فاصله بین هدف و وسیله در نظام اجتماعی. به این معنا که وقتی افراد امکانات و منابع موردنیاز برای یک زندگی حداقلی برخوردار نیستند، واکنش پرخاشگرانه از خود نشان می دهند. به گفته این آسیب شناس، خشونت در درون جامعه ما اعم از خشونت مردان علیه زنان و عکس آن، ریشه در ناکارآمدی نظام اقتصادی و اجتماعی جامعه ما دارد.
● خشونت های روحی
مطابق آماری که از دکتر معتمدی، مدیر کل سابق دفتر آسیب های اجتماعی تهران ارائه شده بیش از پنج تا ۱۰ درصد آمار خشونت های خانگی در مورد مردان به بهزیستی گزارش شده است. به عقیده وی، به طور تجربی مشخص شده که زنان مردها را بیشتر در ابعاد روحی و روانی آزار می دهند. او به عنوان یک روان شناس، به طور تجربی دریافته است که مردها از سوی زنان بیشتر از جنبه های روحی یعنی تحقیر، زیاده خواهی های مادی، محرومیت های جنسی و ... مورد خشونت واقع می شوند، اما آمار دقیقی از لحاظ اینکه چند درصد مردها مورد خشونت زنان واقع شده اند در دسترس نیست.
در این راستا دکتر سعید قشونی زاده - روان پزشک نیز عقیده دارد از دیدگاه روان شناسی خشونت را می شود در قالب ها و زیرشاخه ها مختلفی تقسیم کرد.یک قسم خشونت فیزیکی و قسم دیگر خشونت کلامی است؛ یعنی یک نفر ممکن است اهل زدوخورد نباشد و با نیش و کنایه خود را از زدوخورد بی نیاز کند. به گفته وی، این پدیده در جنس زن بسیار شایع است. یعنی با اینکه زن از لحاظ جسمی از مرد ضعیف تر است، اما به لحاظ کلامی بسیار قوی تر از مرد است، از همین رو، از این استعداد خود به عنوان یک حربه در برابر مرد استفاده می کند.
به عقیده این روان پزشک، بخش دیگری از خشونت زنان علیه مردان ناشی از اختلالات عصبی و روانی است که ربطی به این موضوع ندارد و در حیطه روان پزشکی قابل بررسی است.
● ریشه های خانوادگی
علاوه بر موارد عنوان شده عده ای عقیده دارند ریشه خشونت زنان در مورد مردان در خانواده نهفته است. دکتر عباس آشتیانی زاده- حقوقدان عقیده دارد در خانواده ای که رابطه پدر و مادر بی هنجار نباشد و بستر تربیتی سالمی برای رشد فرزندان مهیا نشود، مسلما، فرزندان این خانواده هم پرخاشگر می شوند.وی عقیده دارد که به لحاظ قانونی نیز وقتی زنی در حق مردی خشونت می کند زن را نمی توان مقصر دانست.
چون علت در مرد نهفته است. با گفته این روانکاو، اگر مرد رفتارش به هنجار و مطابق الگوی سالم باشد، زن هرگز رفتار پرخاشگرانه از خود بروز نخواهد داد و اساسا محرک های خارجی، زنان را وادار می سازد که با مردان با خشونت برخورد کنند. به تعبیری، وقتی مردها زندگی را برای زنان تلخ می کنند، زنان نیز به طور ناخودآگاه علیه مردان با خشونت برخورد می کنند.
● خشونت امری نسبی است
آشتیانی زاده، خشونت را امری نسبی می داند و معتقد است که خشونت دارد. گاهی بعضی افراد اگر بلند با آنها صحبت کنی حس می کنند به آنها خشونت شده است و گاهی افراد تنها زد و خوردهای فیزیکی را خشونت تلقی می کنند. به باور وی خشونت اگر به درجه ای برسد که موجب لطمه جسمی یا حیثیتی به مرد شود، جرم تلقی می شود.وی نیز همچون دیگر کارشناسان عقیده دارد، خشونت زنان در حق مردان در جامعه ما بسیار کم است مگر اینکه مردان دارای قدرت مدیریت ضعیفی باشند در آن صورت از سوی زنان مورد خشونت واقع می شود.
در همین حال دکتر اقلیما - مددکار - معتقد است؛ خشونت مردان بیش از آنکه از سوی زنان صورت گیرد بیشتر از سوی هم جنس های آنان است و این مهم بیشتر در محل کار که ناشی از تبعیض های نارواست رخ می دهد.حال، به نظر می رسد باوجود اینکه خشونت زنان درمورد مردان در مقایسه با خشونت مردان علیه زنان در جامعه کمتر است، اما شایسته است به این واقعیت به چشم یک معضل اجتماعی نگاه جدی شود تا همانطوری که زنان از حمایت قانونی در برابر خشونت مردان برخوردارند مردان گرفتار خشونت های زنانه، نیز از حقوق قانونی بهره مند شوند.
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:آکاایران
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)