52301475537484716535

به نام خدای گلهای صورتی



محیا فیروزفر

موضوع انشا جشن نیکوکاری می‌باشد. جشن نیکوکاری خیلی خوب می‌باشد. مادرم میگوید جشن نیکوکاری یعنی ما آن چیزی را که داریم با نیازمندان تقسیم کنیم. من میپرسم پس چرا هر چیزی که از خانه تکانی اضافه بیاید و کهنه باشد را کادو میکنیم و به نیازمندان میدهیم؟ برادرم میگوید خب بهتر از دور انداختن است که! من فکر میکنم جشن نیکوکاری خیلی مفید است چون کارگران شهرداری کمتر خسته میشوند.
دایی‌ام با جشن نیکوکاری مخالف است و میگوید گداپروری است. بابا میگوید این همان قطار تولید ثروت است که فقرا از بازمانده‌ی غذای ما باید بخورند و این همان تقسیم عادلانه ثروت است. دایی که شبیه عکسهای جبهه‌ی بابا هست میگوید این گداپروری است و باید برای فقرا زیرساخت تولید کنیم. من نمیدانم زیرساخت چیست، شاید شبیه همان زیرپله‌ای باشد که بابا برای اصغرآقا درست کرد. اصغرآقا سرایدار برج ماست و پدرم برایش در زیر پله یک اتاق ساخته است که آنجا راحت باشد. فکر کنم پدرم برایش زیرساخت تولید کرده است چون هم زیر پله است و هم ساخته شده است.
جشن نیکوکاری خوب است چون من این کفش قرمزهایم را دیگر دوست نداشتم و الان میتوانم بروم کفش نو بخرم. دایی میگوید سال اصلاح الگوی مصرف است اما ما نیکوکاری کردیم و کفش قرمز را دادیم به چادر کمیته امداد. بابا میگوید شاید یکی از همین مردم فقیر دختری داشته باشد و او کفش قرمز دوست داشته باشد. تازه کفش هم نو است و همین ماه پیش برایم کادوی تولد آورده بودند. بابا مرا بوس کرد که نیکوکاری یاد گرفته‌ام. من بابایم را خیلی دوست دارم.
مونا دخترخاله ام جشن نیکوکاری را دوست ندارد چون همیشه باعث دعوای مامان و بابایش می‌شود و خاله قهر میکند و میرود خانه بابابزرگ. بابا میگوید که این جشن اصلا آنقدرها هم مهم نیست و همیشه یک چک با چند تا صفر امضا میکند و میدهد به مامان تا نیکوکاری کند. پدرم خیلی خوب است و شبها نماز شب میخواند. دایی ام همیشه میگوید خدا در قرآنش گفته که کافران هم نیکوکاری میکنند، نیکوکاری کافی نیست. بابا چند بار با دایی دعوا کرده اما با گریه‌های مامان دعوا تمام شده و دایی با زن‌دایی پا شده‌اند رفته‌اند خانه‌‌شان. من یک بار یواشکی دیدم دایی‌ داشت به یکی نیکوکاری می‌کرد اما نمی‌دانم چرا با جشن نیکوکاری مخالف است. فکر کنم از لج بابا باشد.
نتیجه می‌گیریم که جشن نیکوکاری خیلی خوب است و همان عدالت است. فقط من ناراحتم چرا هر سال فقط یک جشن نیکوکاری است؟ اگر زیادترش کنند ما زود به زود میتوانیم لباسهای نو بخریم و مبلهایمان را عوض کنیم و مادرم هم مهمانی های قشنگ قشنگ بگیرد. بابا هم مثل همیشه سلام رساندند.
22816011009991553088