صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 24 , از مجموع 24

موضوع: ۞۩★★۩۞ ویژه نامه روز احسان و نیکوکاری ۞۩★★۩۞

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    42540908839308438414

    احسان و نیکو کاری در کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)



    مبادا آثار نیکان در تو نمودار باشد و نیک نباشی که در این صورت با ریاکاران محشور خواهی شد.
    (نهج الفصاحه ، حدیث 92)
    وقتی حکم می کنید به عدل رفتار کنید و وقتی سخن می گویید نیک گویید زیرا خدا نیک است و نیکوکاران را دوست دارد.
    (نهج الفصاحه ، حدیث 200)
    بهترین صدقه زبان , شفاعتی است که بوسیله آن اسیر را آزاد سازی و از ریختن خون او جلوگیری کنی و نیکی و احسان را به سوی برادر خویش بکشانی و بدی را از او دفع کنی.
    (نهج الفصاحه ، حدیث 402)
    نیکی آن است که خدا را چنان پرستش کنی که گویی او را می بینی اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند.
    (نهج الفصاحه ، حدیث 1049)
    خدا نیکوکار است ؛ شما نیز نیکویی کنید.
    (نهج الفصاحه ، حدیث 731)
    42540908839308438414



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    42540908839308438414
    بهترین عمل
    نويسنده:عبدالکریم پاک نیا

    احسان و انفاق صفاتی فراگیر هستند که فقط در بذل اموال خلاصه نمی‌شوند بلکه شامل گذشتن از تمام مواهب و نعمت‌های مادی و معنوی است.
    قرآن به انسان‌ها می‌آموزد که از تمام هستی خود، اعم از علم و عقل و اندیشه و نیروهای جسمانی و معنوی و موقعیت‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی خود باید انفاق کنند و بالاتر از آن از هرچه که دوست دارند و محبوب‌ترین موجودی آنان است در راه خدا، برای دیگران ببخشند.
    این صفت پسندیده برکات و آثار مثبت فراوان فردی و اجتماعی برای مسلمانان دارد.در این مقاله موضوع احسان را در آینه آیات قرآن کریم و روایات وارده از اهل بیت(ع)بررسی می‌کنیم.
    ابان بن تغلب، از یاران نزدیک امام صادق(علیه السلام) ، می‌گوید: با امام صادق (علیه السلام) در مکه بودم. همراه آن حضرت، مشغول طواف کعبه شدیم. در این وقت، یکی از شیعیان از من تقاضا کرد که همراه او برای بر آوردن حاجتی که داشت برویم.
    من به طواف ادامه دادم، او اشاره کرد، ولی من به او توجه نکردم؛ زیرا دوست داشتم امام صادق (علیه السلام) را تنها نگذارم. او بار دیگر اشاره کرد، امام متوجه اشاره او شد، به من فرمود: او با تو کاری دارد؟ گفتم؛ آری. فرمود: او کیست؟ گفتم: از دوستان ما‌ست، شیعه است.
    امام که متوجه شده بود او کار لازمی دارد و نیازمند به احسان و نیکوکاری من است، فرمود: نزد او برو. عرض کردم: طواف را قطع کنم؟ فرمود: آری برو، گرچه طواف واجب باشد.
    ● عواقب ترک احسان

    ترویج فرهنگ احسان و توجه به منبع درآمد و مورد مصرف آن و ترغیب و تشویق مسلمانان به این امر حیاتی، ره آوردهای بسیار مثبتی برای جامعه ما دارد که راهکارهای صحیح و اصولی و اهتمام ویژه متمکنان را می‌طلبد.
    امام باقر(علیه السلام) به حسین بن ایمن در مورد انفاق که یکی از مصادیق بارز احسان است، فرمود: «ای حسین! انفاق کن و به عوضی که خدا می‌دهد یقین نما که هیچ مرد و زنی نیست که از انفاق مال در راهی که خدا را خشنود می‌کند سر باز ‌زند مگر آن که چند برابر آن رادر راهی که خدا را به خشم می‌آورد هزینه خواهد کرد.»
    حضرت علی(علیه السلام) نیز فرمود: «من هرگز ثروت انباشته‌ای را در دست کسی ندیدم مگر اینکه در کنار آن حقوق تضییع شده‌ای بود.» بنابراین احسان علاج بسیاری از مشکلات جامعه است و با فرهنگ‌سازی‌ در مورد آن می‌توان به یکی از اهداف آسمانی قرآن دست یافت.
    ● آداب احسان

    در سیره اهل بیت(علیه السلام) درباره احسان و اطعام نکات ظریفی وجود دارد که دقت بیشتر مؤمنین را می‌طلبد. در این جا به مواردی اشاره می‌کنیم:
    الف) احسان قبل از در خواست

    احسان و هدیه دادن علاوه بر احساس لذت، عشق و محبت هدیه‌شونده را به انسان زیاد می‌کند و موجب، استحکام ارتباط قلبی می‌شود. از این‌رو نشانه احترام به شخصیت طرف مقابل است و کسی که مورد احسان قرار گرفته از اینکه مورد توجه و عنایت بوده لذت می‌برد و به این وسیله عزت نفس و روحیه خود اتکایی در او تقویت می‌شود. امام مجتبی(علیه السلام) فرمود: «کرامت و بزرگواری آن است که قبل از در‌خواست به کسی هدیه دهی و احسان نمایی.»اساساً ارزش واقعی احسان هم در همین است که بدون درخواست انجام شود و‌گرنه بعد از درخواست ـ گر چه خوب است ـ امّا ارزش قبل از درخواست را ندارد.
    ب) احترام به شخصیت افراد

    توجه به شخصیت و حیثیت افراد در امر احسان و خدمت رسانی شایان توجه است؛ چرا که اگر در ضمن انجام اعمال خیر، نیکی و احسان، انفاق و امداد و کمک به ارباب رجوع به عزت نفس و آبروی افراد بی‌توجهی شود، نه تنها نتیجه مثبت نخواهد داد بلکه مایه انزجار و نفرت نیز خواهد بود.
    در این صورت شیرین‌ترین ثمره این عمل خیر به تلخ‌ترین خاطره‌ها تبدیل خواهد شد. به همین جهت حضرت سید الشهداء(علیه السلام)به این نکته لطیف توجه خاصی داشته و در مواجهه با نیازمندان این شیوه را رعایت می‌کرد. دو نمونه از رفتار آن حضرت را در این زمینه با هم می‌خوانیم:
    ۱) روزی شخصی از انصار برای حل مشکل خود به پیشگاه آن بزرگوار آمد. او هنوز لب به سخن نگشوده بود که امام حسین(علیه السلام) از قیافه نگران و سیمای گرفته او، دردها و رنج‌های
    درونی‌اش را دریافت و به وی فرمود: «ای برادر انصاری! خواسته ات را به صورت شفاهی مطرح نکن و برای حفظ آبرویت، خواسته خود را بنویس تا ان‌شاءالله من با انجام دادن آن موجبات خوشحالی تورا فراهم آورم. او نیز در نامه چنین نوشت: «یا اباعبدالله! من به فلانی پانصد دینار بدهکارم و او من را تحت فشار قرار داده، با او صحبت کن تا به من مهلت دهد.»
    امام نامه اش را مطالعه کرده و سپس به درون منزل رفت و کیسه‌ای حاوی هزار دینار آورد و به مرد انصاری داد و به او فرمود: «پانصد دینار آن را به طلبکار خودت پرداخت کن و با بقیه آن به زندگی ات سامان ده.» و در ادامه افزود: «ای برادر! اگر روزی گرفتار شدی، مشکل خود را جز به سه نفر اظهار نکن: افراد دین دار و جوانمرد
    ۲ ) انسان‌هایی که دارای شرافت خانودگی هستند. دیندار با حفظ دین خود به تو یاری می‌رساند. جوانمرد به خاطر وجدان و مردانگی خود به کارت رسیدگی می‌کند و افراد اصیل و شریف نیز می‌دانند که تو با رفتن نزد او از آبرویت مایه گذاشته‌ای و برای انجام خواسته‌ات می‌کوشند و آبرو و شخصیت تو را حفظ می‌کنند.»
    ج) گشاده رویی و رفتار دلپذیر

    اگر انسانِ نیکو منش، احسان و اطعام خود را با گشاده رویی و رفتاری دلپذیر همراه نسازد، احسان او چندان ارزشی نخواهد داشت؛ اما اگر او با اخلاق زیبا ظاهر شود، اثر عملش را چندین برابر خواهد کرد حتی اگر در ظاهر نتواند تقاضای نیازمندان را رفع کرده وبه آنها احسان نماید برخورد محبت آمیز وی احسانی معنوی و دلپذیر خواهد بود.
    اگر در مواردی انسان نتواند نیاز حاجتمندی را برآورده سازد، شایسته است که او را با زبان خوش و رفتاری دل انگیز راضی نماید. چرا که برای یک خدمتگزار وظیفه شناس همیشه دادرسی و جواب مثبت به درماندگان میسر نیست ولی او می‌تواند با رفتار دلپذیر خود مرهمی بر زخم دردمندان بگذارد.
    همچنان‌که رسول گرامی اسلام (ص)می‌فرماید: «شما هرگز نمی‌توانید همه مردم را با بذل مال راضی کرده و گشایشی در زندگی برایشان ایجاد کنید ولی با اخلاق خوش و رفتار پسندیده آنان را خشنود نمایید.»
    امام حسین(علیه السلام) گاهی که برایش رفع گرفتاری مستمندان مقدور نبود، با گشاده رویی و رفتاری خوشایند مراجعین را راضی می‌کرد. روایت زیر یکی از این موارد را نشان می‌دهد:
    روزی آن حضرت نشسته بود که فرد نیازمندی به آن بزرگوار مراجعه کرد و اظهار داشت:‌ای پسر رسول خدا! به دادم برس! فلان شخص از من طلبکار است و می‌خواهد من را زندانی کند. امام حسین(علیه السلام) فرمود: «به خدا قسم! الآن هیچ پولی ندارم که بدهی تو را پرداخت نمایم.» مرد بدهکار گفت: پس حد اقل با او گفت‌وگو کن شاید رأیش عوض شود.
    امام فرمود: «من هیچ گونه آشنایی با طلبکار تو ندارم، اما از پدرم امیرمؤمنان(علیه السلام) شنیدم که می‌گفت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: « هر کس در راه حل مشکل برادر ایمانی خود تلاش نماید چنان است که نه هزار سال خدا را عبادت کرده در حالی که روزها را روزه گرفته و شب‌ها را به عبادت گذرانیده باشد.» به همین جهت اگر نتوانیم خدمتی به نیازمندان بکنیم، حداقل رفتار خوشایند ما می‌تواند تا حدودی از آلام درونی افراد دردمند کاسته و موجب آسایش خاطر آنان باشد.
    د) راهنمایی و زمینه‌سازی‌

    احسان به نیازمندان همیشه با کمک‌های مادی موقت اثربخش نیست؛ بلکه باید در جاهای مناسب نیازمندان را راهنمایی و برای رشد دائمی و پایدار آنان زمینه‌سازی‌ کرد تا فرد نیازمند شخصا و با تلاش‌های خود به جایی برسد و نیازهایش را برای همیشه بر طرف کند. سیره رسول خدا در این زمینه روشنگر راه ماست.
    حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) با استفاده از فرصت‌های مناسب برای شکوفایی نیروهای درونی و استعدادهای نهفته افراد، زمینه‌سازی‌ می‌کرد و از این طریق، در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت ونیاز هایشان را بر طرف می‌کرد. روایت زیر، نشانگر این روش رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است:
    مردی از اصحاب در تنگنای زندگی قرار گرفت. وی که دارای شغل مناسبی نبود و بسیاری اوقات از بیکاری رنج می‌برد، خانه نشین شد. روزی همسرش به وی گفت:‌ای کاش به محضر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رفتی و از او درخواست کمک می‌کردی! مرد با پیشنهاد همسرش و به امید احسان نبوی به حضور رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: «هرکس از ما کمک بخواهد، ما به او یاری می‌کنیم؛ ولی اگر بی‌نیازی بورزد و دست حاجت پیش مخلوقی دراز نکند، خداوند او را بی‌نیاز می‌کند.»
    او پیش خود فکر کرد که مقصود پیامبر(ص)، من هستم و بدون این که سخنی بگوید، به خانه برگشت و ماجرا را برای همسرش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از حال تو خبر ندارد.[ او را از وضع زندگی نکبت بار و پر‌مشقت خود آگاه کن.]
    مرد ناچار برای بار دوم به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت اما قبل از این که حرفی بزند، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همان سخن قبلی را تکرار کرد بازهم بدون اظهار حاجت، به خانه برگشت. ولی چون خود را همچنان در چنگال فقر و بیکاری، ضعیف و ناتوان می‌دید، برای سومین بار با همان نیت به مجلس رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رفت. باز هم لب‌های رسول‌الله(صلی الله علیه و آله و سلم) به حرکت در آمد و با همان آهنگ که به دل، قوت و به روح، اطمینان می‌بخشید همان جمله را تکرار کرد.
    سائل این بار اطمینان بیشتری در قلب خود احساس نمود؛ حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتی که خارج شد، با قدم‌های مطمئن تری راه می‌رفت. با خود فکر می‌کرد که دیگر به‌دنبال کمک خواستن از بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه می‌کنم و از نیرو و استعدادی که دارم بهره می‌گیرم و از او می‌خواهم که من را در کارهایم موفق گرداند و از دیگران بی‌نیاز سازد.
    با این نیت، تیشه‌ای عاریه گرفت و به جانب صحرا رفت. آن روز مقداری هیزم جمع کرد و فروخت و لذت حاصل از دسترنج خویش را چشید. روزهای دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از حاصل درآمد خویش، ابزار کار را فراهم نماید. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و شتر و غلامانی شد.
    وی در اثر تلاش و کوشش شبانه روزی، یکی از افراد ثروتمند گردید. روزی به محضر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و وضعیت خود را به آن حضرت گزارش داد که چگونه در آن روز فلاکت بار به محضر حضرت آمد و چگونه سخن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وی را به تحرک و کار واداشت. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «من که به تو گفتم؛ هرکس از ما کمکی بخواهد، ما به او کمک می‌کنیم؛ ولی اگر بی‌نیازی بورزد، خدایش او را کمک خواهدکرد.»
    منبع:سایت آفتاب
    42540908839308438414


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    42540908839308438414



    آثار احسان به ديگران

    نويسنده:كريم باقرزاده
    منبع:روزنامه کیهان


    در مقاله حاضر نويسنده با تشريح مفهوم احسان به ذكر مصاديقي از احسان خداوند به بندگان پرداخته است. وي همچنين از بزرگترين مصاديق احسان به ديگران يعني احسان به پدر و مادر سخن گفته و اهميت و نقش آن رامورد بررسي قرار داده است با هم آن را از نظر مي گذرانيم.

    معنا و مفهوم احسان

    احسان ونيكوكاري از اموري است كه در حوزه عمل اجتماعي و هنجارهاي پسنديده قرار مي گيرد و يكي از فضيلت هاي اخلاقي نيز به شمار مي رود و هر كسي كه از فطرت سالم برخوردار باشد زبان به ستايش و تحسين اهل احسان و نيكوكاران مي گشايد.
    در آموزه هاي قرآني براي احسان معاني سه گانه اي بيان شده است كه يكي از معاني آن ارتباط تنگاتنگي با مساله ايمان و ارتباط انسان با خدا دارد و در حقيقت در حوزه هاي شناختي و بينشي و نگرشي معنا و مفهوم مي يابد. اين معنا از احسان به نوعي در حوزه عرفان اسلامي نيز قرار مي گيرد. از اين رو عارفان برجسته اسلامي، فصلي مهم را به آن اختصاص داده اند و حتي فناري در كتاب مصباح الانس، بخش مهم و نخستين آن را به بيان مقام احسان و ارزش و مكانت آن اختصاص داده و بدان پرداخته است. اين معنا را مي توان در حوزه خاص قرار داد و از آن به عنوان مقامات عرفاني ياد كرد.
    به نظر مي رسد تفكيك وجدايي ميان مفاهيم احسان به سختي امكان پذير است و نمي توان مرزهاي روشني براي هر يك از معاني آن ترسيم كرد؛ زيرا ميان هر يك از آنها چنان پيوستگي وجود دارد كه تفكيك و جدايي تنها به شكل مفهومي و تجريدي انجام مي شود و در عمل به دور از حقيقت و واقعيت است. به اين معنا كه ميان بينش و نگرش وگرايش انساني پيوندي استوار وجود دارد؛ چنان كه ميان احسان به معناي انجام كارهاي نيك و يا به معناي نيكي به ديگران و يا به معناي انجام كامل و شايسته كاري، ارتباط تنگاتنگي وجود دارد.
    بنابراين اگر گفته شود كه شخصي كارهاي نيك و پسنديده اي انجام مي دهد و آن را تنها مرتبط به امور عرفاني بدانيم در حقيقت نيكي به ديگران را ناديده گرفته ايم چنان كه انجام كامل و شايسته كاري را نيز به دست فراموشي سپرده ايم. به سخن ديگر شخصي كه كاري نيك انجام مي دهد در همان حال مي تواند اين نيكي و احسان را در حق ديگري به شكل شايسته و كامل انجام دهد. به عنوان نمونه اگر شخصي نسبت به ديگري خدمتي شايسته انجام دهد و در آن تنها رضا و خشنودي خدا را بجويد، او به هر سه معناي احسان عمل كرده است. بلكه مي توان گفت كسي كه نيكي كند و مصداق احسان باشد نمي تواند انساني غير مومن باشد و اين عمل وي نمي شود به دور از تاثيرگذاري در زندگي ديگران و به طور ناقص انجام پذيرد؛ زيرا احسان به معناي نيكوكاري و انجام عمل نيك به طور شايسته و پسنديده و بي هيچ گونه منت و تقاضا و خواهشي است. از اين رو همه حوزه بينشي و نگرشي و گرايشي انسان را دربر مي گيرد.
    قرآن محسنان را كساني دانسته است كه ايمان به خدا، رسول، قرآن و آخرت دارند و در كنار رسول در اين راه تلاش مي كنند و به ديگران نيكي مي كنند و اين نيكي آنان به گونه اي شايسته و كامل انجام مي گيرد. از اين رو گفته مي شود احسان در مفهوم قرآني آن با آن كه به نظر مي رسد داراي معاني ومصاديق سه گانه اي است ولي همه اين معاني و مصاديق در حقيقت بازتاب معناي واحدي است.
    برخي بر اين باورند كه احسان به معناي نيكي به ديگران با احسان به معناي انجام دادن كارهاي نيك متمايز است و در آيات قرآني نيز كاربردي متمايز از هم دارد؛ زيرا از آن جا كه در پاره اي از مصاديق آن، فوايد احسان، بيش از فرد نيكوكار متوجه افرادي است كه نيكي به آن ها به سبب وضع خاصي كه دارند، سفارش شده است و در مواردي نيز هيچ منفعتي براي نيكي كننده و نيكوكار نداشته و نيازي از وي را برطرف نمي كند، چنان كه اين معنا در ارتباط خدا با انسان و انسان با ديگران به چشم مي خورد.
    هرچند نيكي در ارتباط خدا با انسان و يا ديگر موجودات هستي، منفعتي را متوجه خدا نمي سازد ولي اين بدان معنا نيست كه تفاوت معنايي وجود دارد؛ زيرا احسان در اصل به معناي نيكي بدون چشم داشت منفعت و سود است. به اين معنا كه احسان به معناي انجام دادن كارهاي نيك و پسنديده به طور كامل و شايسته و بي هيچ چشم داشتي از سوي شخص است. بنابراين اگر كاري پسنديده و شايسته همراه با نقص و يا منت و منفعت جويي انجام پذيرد به عنوان مصداق احسان قرار نمي گيرد. احسان زماني تحقق مي يابد كه شخص بي هيچ چشم داشتي كاري نيك را به طور كامل و شايسته انجام دهد. بنابراين كارهايي كه خداوند نسبت به انسان و يا هر موجود ديگري انجام مي دهد به عنوان مصداق احسان بشمار مي رود.

    مصاديق احسان خداوند

    در آيات قرآن، نيكي خداوند به بندگان چه در دنيا و آخرت و چه در زمينه نيازهاي روحي و رواني يا در حوزه امور مادي به عنوان مصداق احسان شمرده شده است. از اين رو قرآن از زبان حضرت يوسف تبيين مي كند كه رهايي وي از زندان و بازگشت خانواده به سوي او از مصاديق احسان خداوند به آن حضرت بوده است. آن حضرت(ع) مي فرمايد: قد اخرجني من السجن و جاءبكم من البدو من بعد ان نزع الشيطان بيني و بين اخوتي (يوسف آيه 100) در اين آيه آمدن خاندان يعقوب(ع) به سبب جاي گزيني زندگي به مصر به جاي باديه نشيني، رهايي آنان از خشك سالي و نيز قحطي به دنبال مرگ احشام، هم چنين پايان دادن به جدايي يوسف(ع) و خانواده اش نيكي خدا به وي خوانده شده است. (مجمع البيان ج5 ص406 و الميزان ج11 ص 247)
    قرآن ثروت و دارايي را نيز مصداقي از نيكي خدا برمي شمارد (قصص آيه 76) و گنج قارون را از زبان بني اسرائيل احسان خدا به وي مي داند. (قصص آيه 76)
    بنابراين هرگونه نعمتي كه خداوند به انسان مي بخشد به جهت آن كه كار نيك كامل و شايسته و بي هيچ چشم داشت و منتي است، به عنوان مصداق احسان مي باشد. اين گونه است كه مي توان گفت احسان معنايي واحد دارد و تفاوت هاي بيان شده از سوي برخي نمي تواند چندان مهم و تأثيرگذار ارزيابي شود و تفاوت هاي مفهومي آن به گونه اي نيست كه بتوان روي آن تأكيد كرد به ويژه آن كه از جهت مصاديق داراي گستره يك سان مي باشد.
    ناگفته نماند كه مصاديق احسان گاه با مفاهيم پردامنه ديگري چون تقوا و ايمان و عمل صالح يگانه مي شود و در كاربردهاي قرآني تفاوتي ميان احسان و آن ها گذاشته نمي شود. (آل عمران آيات 133 و 134 و نيز كهف آيه 30 و يوسف آيه 90 و نيز زمر آيه 33 و 34)

    احسان به پدر و مادر سرآمد همأ نيكي ها
    انسان مي بايست به عنوان جانشين خداوند رفتاري مبتني بر احساس را در پيش گيرد تا خلافت الهي خويش را بنماياند.
    احسان و نيكوكاري حوزه اي خاص را دربرنمي گيرد بلكه همه حوزه هاي زندگي از عواطف، گفتار و رفتار را شامل مي شود. قرآن نيكي را نسبت به برخي از افراد جامعه كه توجه بيش تري را مي طلبند مورد تأكيد قرار داده است. از جمله كساني كه احسان در حق آنان مورد تأكيد و ترغيب قرار گرفته، احسان و نيكي به والدين است. در قرآن بيش از ده بار و به طور معمول پس از توحيد و اعتقاد به وحدانيت خداوند از مردم خواسته شده كه در حق پدر و مادر احسان كنند.
    در بينش و نگرش قرآني نقش پدر و مادر در زندگي هر كسي در حد ايمان به وحدانيت خداوند است. كسي كه به خدا ايمان دارد مي بايست به احسان به پدر و مادر بينديشد و در اين راه كوتاهي نكند. قراردادن احسان به والدين در كنار توحيد به معناي آن است كه در بينش قرآني نمي توان از ايمان و توحيد به خدا سخن گفت درحالي كه در حق پدر و مادر نيكي نكرد.

    ملازمه يكتاپرستي و احسان به پدر و مادر

    پدر و مادر در طول توحيد قرار دارند و پس از خداوند تنها كساني كه مي بايست مورد توجه و اهتمام قرار گيرند ايشان هستند. كسي كه به گمان خويش به خداوند و توحيد باور دارد ولي از احسان به پدر و مادر خودداري مي ورزد نمي تواند مدعي توحيد واقعي باشد؛ زيرا هر بينش و نگرشي مي بايست در رفتار و برخوردهاي انساني بروز كند. كسي كه در حق پدر و مادر نيكي نمي كند بايد در ايمان و توحيد خود ترديد كند؛ زيرا قرآن ميان توحيد شخص و احسان به پدر و مادر نوعي ملازمه قرار داده است.
    بنابراين باورمندان به توحيد در حوزه هاي عاطفي و گفتاري و رفتاري بايد در حق پدر و مادر احسان كنند و نيكوكاري در حق ايشان را اصل نخست و بديهي برشمارند. (بقره آيه 38 و نيز نساء آيه 63 و نيز انعام آيه 115 و آيات ديگري كه توحيد و احسان به والدين را در كنار يك ديگر مطرح مي سازد.)
    خداوند با تأكيد بر احسان به پدر و مادر مي كوشد تا جايگاه ويژه اي براي آنان پديد آورد و حق ايشان را به درستي بشناساند. گفتار نرم و نيكو و سنجيده و در نهايت فروتني و از سر مهر و محبت و شفقت از نمونه هاي مصداقي احسان است كه خداوند به آن اشاره مي كند. كمك مالي و تأمين نفقه و هزينه هاي ايشان نيز بخشي ديگر از مصاديق احسان شمرده شده است.
    بايد دانست كه خودداري از برخوردهاي اهانت آميز و يا دستور به بازداري مردم از اين گونه رفتارها در حكم احكام عادي شمرده مي شود؛ زيرا هر كسي از اين حق برخوردار است كه مورد اهانت و تعرض و تعريض قرار نگيرد و تفاوتي ميان پدر و مادر و ديگران در اين بخش نيست. پس اگر خداوند به مردم فرمان مي دهد كه نسبت به پدر و مادر اهانت نورزيد و يا اف به كار نبريد به معناي اين است كه اين، حكم عادي و پيش پاافتاده اي است كه مي بايست در حق همگان انجام شود.
    افرادي كه در يك محيط با هم ديگر به سر مي برند پس از مدتي با يك ديگر الفت گرفته و رفتارهاي ايشان از حالت ادب اجتماعي بيرون مي رود و به جهت اختلاف در برخي از سليقه ها و مسائل ممكن است متعرض هم شوند. اين گونه است كه از كساني كه با هم زندگي مي كنند خواسته شده است همواره ادب را رعايت كنند.
    درباره پدر و مادر انسان بايد فراتر از ادب اجتماعي عمل كند و در حق ايشان احسان روا دارد. به ويژه زماني كه با آنان در يك جا به سرمي برد و يا آنان در سن پيري قرار مي گيرند.
    اين زمان پدر و مادر به جهت كاهش توان رفتار اعتدالي و عدم كنترل رفتار و حركات ممكن است عصباني شوند از اين رو مي بايست شخص با توجه به اين وضعيت پيش آمده در حق پدر و مادر احسان بيش تري به عمل آورد.
    قرآن با آوردن واژه رحم و رحمت مي كوشد تا عواطف مردمان را نسبت به پدر و مادر تقويت كند. آنان كه در سن پيري و كهولت از ناتواني جسمي و حتي بياني و انديشه اي رنج مي برند نياز به چيزي دارند كه در اصطلاح رحمت ناميده مي شود. شخص مي بايست نسبت به پدر و مادر رحم بورزد و عواطف خويش را نسبت به آنان بروز دهد و با رحمت با آنان برخورد كند. (نگاه كنيد: اسراء آيه 32 و 42 و نيز نساء آيه 63)
    قرآن با يادآوري رنجي كه مادر در هنگام بارداري و شيرخوارگي و كودكي فرزند مي برد از او مي خواهد كه در حق ايشان احسان و رحمت را مراعات كند. آيه 51 سوره احقاف در حقيقت با بيان اين رنج ها و سختي ها سفارش بيش تري را نسبت به مادر به عمل مي آورد. در حقيقت با بيان اين مسايل مي كوشد تا انسان را تشويق كند كه در حق مادر محبت و احسان بيش تري بنمايد؛ به ويژه كه مادر از نظر عاطفي از حساسيت بيش تري برخوردار است و واكنش هاي وي بر اساس آن شكل مي گيرد.
    فرزند نمي بايست در برابر احسان خويش به پدر و مادر منتظر پاداشي باشد و اگر آنان حتي با وي خشونت و تندي نمودند از آنان برنجد.

    كمك به خويشاوندان

    از ديگر كساني كه قرآن احسان نسبت به آنان را مورد تشويق قرار داده، كمك مالي به خويشان و بستگان است. يتيمان و بيچارگان و همسايگان دور و نزديك و نيز دوستان بسيار نزديك و هم نشين و در راه ماندگان نيز از جمله كساني هستند كه مي بايست بي هيچ چشم داشتي به آنان احسان كرد. (نساء آيه 63 و 73)
    قرآن بيان مي كند كه احسان به ديگران در حقيقت احسان به خويشتن است چنانكه مي فرمايد: ان احسنتم احسنتم لانفسكم (اسراء آيه7)؛ زيرا شخص با احسان و نيكوكاري، شخصيت خود را كامل مي گرداند و در تحقق تكامل وجودي خويش مي كوشد. اگر انجام اعمال پسنديده و نيك، انسان را از خسران رهايي مي بخشد و مصداق انسان پيروز و فائز مي شود به اين معناست كه انسان در يك فرآيندي خود را از نقص به كمال مي رساند. به اين معنا كه انسان در اصل به جهت از دست دادن سرمايه وجودي خويش در زيان و خسران به سرمي برد و هيچ كسي از اين قانون مستثني نيست مگر آناني كه خود را شناخته و پس از شناخت خويش و حق در راستاي رهايي از نقص و خسران با كارهاي نيك تلاش مي كنند. از اين روست كه مي توان گفت احسان به ديگران به معناي احسان به خويشتن خويش است و كسي كه به ديگري احسان مي كند پيش از آن كه اين احسان و فوايد آن به ديگري برسد به خود وي رسيده است؛ زيرا با اين بينش و نگرش احساني خويش، توانسته است از زيان و خسران رهايي يابد و از بركت احسان، خود را به تكامل برساند و شخصيت و شاكله وجودي خويش را كامل گرداند.







    42540908839308438414


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    42540908839308438414

    انفاق در سيره حضرت زهرا

    نويسنده:مهدی رضوانی پور
    منبع: روزنامه کیهان
    يكي از معارف حيات بخش قرآن، مسئله انفاق است كه از يك سو راهكاري براي برطرف كردن فاصله طبقاتي و از بين بردن فقر از جامعه مي باشد و از سوي ديگر دستورالعملي براي خودسازي و تزكيه نفس در راه تكامل روح آدمي. در نوشتار حاضر، موضوع انفاق از منظر قرآن كريم و در آيينه زندگاني سرور زنان عالم، فاطمه زهرا(س) بررسي مي شود كه خود فرمود: «از دنياي شما سه چيز محبوب من است: 1-تلاوت قرآن؛ 2-نگاه به چهره رسول خدا(ص)؛ 3-انفاق در راه خدا.»(1)
    انفاق و فاصله طبقاتياز مهم ترين و بزرگترين معضلات اجتماعي كه همواره دامنگير انسان بوده و امروزه با وجود پيشرفت هاي علمي و صنعتي، آدميان را بيشتر گرفتار خويش ساخته، مشكل فاصله طبقاتي و شكاف زياد بين فقير و غني است و بديهي است جامعه اي كه در آن، بخش عظيمي از ثروت در دست عده قليلي باشد و اكثريت از تهيه لوازم اوليه و ضروري زندگي ناتوان باشند، قابل دوام نخواهد بود و هرگز روي سعادت و خوشبختي را نخواهد ديد.با دقت در آيات قرآن معلوم مي شود كه يكي از اهداف اسلام، از بين بردن اختلافات غيرعادلانه اي است كه در ميان طبقه غني و ضعيف وجود دارد و بدين منظور برنامه وسيعي را درنظر گرفته كه شامل: تحريم رباخواري، وجوب پرداخت ماليات هاي اسلامي همچون زكات و خمس، تشويق به وقف و قرض الحسنه، و نيز ترغيب به انفاق و صدقات و مانند آن است و چنانچه اين برنامه وسيع، به طور كامل و صحيح به مرحله اجرا درآيد، فقر و مسكنت از جامعه رخت برمي بندد.
    در اين ميان، انفاق از جمله راهكارهايي است كه علاوه بر تأمين هدف فوق، مي تواند در پرورش روح اخوت و برادري، ملكه سخاوت و بخشندگي، روح بي نيازي از ما سوي الله، و همچنين تزكيه و تطهير نفوس نقش داشته باشد؛ چرا كه با هزينه كردن مال در راه خدا بسياري از رذايل اخلاقي همچون دنياپرستي، بخل، خودخواهي، حرص و طمع از صفحه دل آدمي پاك مي گردد؛ چنان كه خداوند متعال خطاب به پيامبر اكرم(ص)، مي فرمايد:
    «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزكيهم؛ (توبه/ 103) از اموال آنها صدقه اي بگير تا به وسيله آن، ايشان را پاكسازي و پرورش دهي.»

    اهميت انفاق در قرآنو در فضيلت و اهميت انفاق همين بس كه قرآن كريم نه عمل انفاق، بلكه خود انفاق كنندگان را به دانه پر بركتي تشبيه مي كند كه در زمين مستعدي افشانده شود و از آن، هفت خوشه و از هر خوشه، يكصد دانه برويد.(بقره/ 261)
    تشبيه افراد انفاق كننده به دانه هاي پربركت، تشبيه عميقي است كه نشان مي دهد عمل هر كس پرتوي از وجود اوست و هر قدر عمل او توسعه پيدا كند، درواقع وجود خود او توسعه پيدا كرده است.

    مراتب انفاق و سيره فاطمياز ديدگاه اسلام و قرآن، انفاق داراي مراتبي است كه از لحاظ ارزش و اهميت متفاوت از يكديگرند و البته ارزش هر يك وابسته به پرهيز از منت گذاري و ريا و انجام خالصانه آن در راستاي جلب رضايت خداوند رحمان است. قرآن كريم در يك آيه، انفاقي را كه با منت و ريا همراه است، بخشش باطل معرفي مي نمايد و چنين انفاقي را به قشر نازكي از خاك كه روي تخته سنگي را پوشانده تشبيه مي كند كه باران شديد آن را مي شويد و از بين مي برد و از اين رو، كشاورز هيچ گونه بهره اي از آن نمي تواند ببرد.(بقره/ 264)
    و در آيه ديگر، انفاقي كه با اخلاص و به نيت كسب خشنودي خداوند انجام مي گيرد، به سرسبزي باغي در مكاني بلند تشبيه مي كند كه از طراوت باران و شبنم برخوردار گرديده و ثمرات پربركتي را به همراه آورده است.(بقره/ 265)
    آنچه در اين دو آيه، قابل تأمل است، اينكه انفاق كنندگان ريايي به تخته سنگ و انفاق كنندگان مخلص و به باغ پرثمر تشبيه شده اند كه نشان مي دهد عمل انفاق تأثير مستقيم بر ارض وجودي انسان و صفحه ضمير او دارد و چنانچه برخوردار از عنصر اخلاص باشد، سرسبزي بهشت را براي وجودش به ارمغان مي آورد.
    اينك مراتب انفاق را با توجه به رفتار خالصانه و جلوه هايي از زندگاني حضرت فاطمه زهرا(س) برمي شماريم:

    1- صدقاتاولين مرتبه انفاق، صدقه است كه افراد به دلخواه، بخشي از مال خود را به فقرا و مساكين و هر كس كه از آنها درخواست كمك نموده، مي بخشند. صدقه، هم موجب زياد شدن رزق و روزي است كه امير مؤمنان(ع) فرمود: «استنزلوا الرزق بالصدقه ؛(2) به وسيله صدقه، طلب نزول روزي كنيد!» و هم باعث حفظ ايمان مي باشد كه فرمود: «سوسوا ايمانكم بالصدقه ؛(3) ايمانتان را به وسيله صدقه، اداره و سرپرستي كنيد!» و هم سبب بخشايش گناهان است كه قرآن كريم اين اثر را براي هر كدام از انفاق هاي علني و پوشيده- به خاطر مصالحي كه هر يك دارند- ذكر نموده و فرموده است:
    «اگر صدقه ها را آشكارا بپردازيد ]كه ديگران را نيز به آن ترغيب كنيد[، نيكوست و اگر آنها را نهان داريد و به بينوايان بپردازيد ]از آن روي كه به خلوص نيت نزديك تر است[، براي شما بهتر است و ]در هر حال[ خداوند پاره اي از گناهانتان را از شما مي زدايد و خدا به آنچه مي كنيد، آگاه است.»(بقره 271)
    در اين خصوص، حضرت فاطمه(س) توجه ويژه اي به فقرا داشت و هيچ مستمند و نيازمندي را از در خانه اش دست خالي رد نمي فرمود؛ از جمله:

    انفاق لباس عروسينقل شده كه پيامبر اكرم(ص) در عروسي فاطمه زهرا(س) يك دست پيراهن نو به دخترش داده بود تا در شب عروسي بپوشد. هنگامي كه حضرت فاطمه(س) به خانه زفاف رفت و بر سجاده عبادت، در حال مناجات با پروردگار بود، زن مستمندي به در خانه آمد و اظهار نياز كرد و لباسي طلبيد. فاطمه(س) كه در آن وقت دو پيراهن داشت: يكي كهنه و ديگري نو، به مصداق آيه «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون؛ (آل عمران/92) هرگز به نيكي دست نمي يابيد و از نيكان نمي شويد، مگر اينكه از آنچه دوست مي داريد، انفاق كنيد.» پيراهن نو را به فقير بخشيد. فرداي آن شب، چون رسول خدا(ص) پيراهن كهنه را در تن او ديد و از علت آن پرسيد، حضرت زهرا(س) عرض كرد: «آن را به فقير دادم و اين روش را از شما آموخته ام.»(4)
    2- مواساتمواسات به معناي تقسيم و نصف كردن اموال با نيازمندان است و اين در صورتي است كه اموال شخص به اندازه كفاف خود او باشد و در همان مقدار كفاف ديگري را نيز شريك سازد و لكن اگر افزون بر اندازه، كفاف داشته باشد و از آن مقدار زيادي به كسي ببخشد، به آن مواسات نمي گويند(5) و در واقع مصداق صدقه مي باشد.در روايات معصومين(ع) مواسات بدين صورت تفسير شده كه انسان امكانات و دارايي هاي خود را طوري دراختيار برادران ديني نيازمند خود بگذارد كه آنان نيز بتوانند همانند مالك اصلي از آنها استفاده كنند؛ چنان كه در روايتي امام كاظم(ع) خطاب به يكي از اصحاب خود به نام عاصم فرمود: «اي عاصم! در زمينه دوستي و همدردي و مواسات با يكديگر چگونه هستيد؟» او در جواب، عرض كرد: در بهترين وضعي كه يك نفر مي تواند باشد. امام فرمود: «آيا چنين هست كه فردي از شما در هنگام تنگدستي به دكان يا منزل برادرش برود و دخل او را بيرون بكشد و آنچه احتياج دارد، بردارد و برادرش به او اعتراض نكند؟» عاصم گفت: خير، اين طور نيست. امام فرمود: «بنابراين، شماها با هم آن طور كه من دوست دارم، نيستيد.»(6)
    البته مواسات مطلوب اين است كه افراد شرايط زندگي خود را با وضعيت زندگي اقشار كم درآمد جامعه وفق دهند تا بدين ترتيب هم با آنان احساس همدردي كنند و هم در جهت رفع مشكل فقرشان به نوبه خود تلاش نمايند.
    زندگي مشترك فاطمه(س) و علي(ع) نيز در حالي شكل گرفته بود كه در جامعه نوپاي اسلامي، فقيران و مستمندان و گرسنگان زيادي به سر مي بردند و از اين رو، ايشان مي كوشيدند به پيروي از رسول خدا(ص) زندگي ساده و به دور از تجملات را براي خود تدارك ببينند و به مواسات اسلامي عمل كنند. نمونه ذيل از اين نوع است:

    (صدقه فاطمه(س) براي خشنودي پيامبر(صنقل شده كه چون حضرت رسول(ص) از سفري مراجعت مي فرمود، اول به خانه حضرت فاطمه(س) تشريف مي برد و مدتي مي ماند و بعد از آن به منزل خود مي رفت. در يكي از سفرهاي پيامبر(ص)، حضرت زهرا(س) براي خود دستبند و گلوبند و گوشواره از جنس نقره تهيه كرده و پرده اي بر در خانه خود آويخته بود. هنگامي كه رسول خدا(ص) از سفر مراجعت كرد و به خانه فاطمه زهرا(س) وارد شد، چون چشمش به زينت هاي مورد استفاده فاطمه(س) افتاد، با ناراحتي از خانه بيرون رفت و به مسجد وارد شد و در كنار منبر نشست. حضرت فاطمه(س) با فهميدن علت اين رفتار پدر، براي جلب خشنودي و رضايت رسول اكرم(ص) همه آن زينت ها را به نزد پدر فرستاد و پيغام داد كه دخترت سلام مي رساند و مي گويد: اينها را در راه خدا انفاق كنيد! و چون آنها را به نزد پيامبر(ص) آوردند، سه مرتبه فرمود: «آنچه را كه مي خواستم، فاطمه انجام داد. پدرش به فداي او باد!»(7)
    مواسات در روايات ائمه اطهار(ع) از نشانه هاي مؤمن حقيقي و از علايم شيعيان و پيروان راستين اهل بيت(ع) به شمار آمده است؛(8) اما با تمام ارزشي كه اين مرتبه از انفاق (مواسات) دارد، به پايه ارزش و اهميت «ايثار» كه مرتبه بعدي انفاق است، نمي رسد.
    در حديثي از امام صادق(ع) مي خوانيم كه آن حضرت در جواب ابان بن تغلب كه از حق مؤمن بر مؤمن سؤال كرده بود، فرمود: «اي ابان! مالت را با او نصف كن!» و وقتي ابان از اين سخن امام متعجب شد، فرمود: «اي ابان، آيا از آن آگاه نيستي كه خداي بزرگ درباره كساني كه ايثار و از خود گذشتگي مي كنند، چه فرموده است؟» ابان پاسخ داد چرا، آگاه هستم. آن گاه امام ادامه داد: «هنگامي كه مالت را با او نصف مي كني، ايثار نكرده اي؛ بلكه تو و او با يكديگر برابريد ]و به مواسات رفتار كرده ايد[. هنگامي ايثار كرده اي كه از نصف مال خود نيز به او ببخشي.»(9)

    3- ايثار و از خودگذشتگيبرترين و بالاترين مرتبه انفاق، ايثار است كه چنان كه اشاره شد، فرد نه تنها اموال خود را با مستمندان نصف مي كند، بلكه آنان را بر خود مقدم مي دارد و نصيب خويش را نيز به آنها تقديم مي نمايد و اين به بيان امير مؤمنان(ع) عالي ترين مصداق بزرگواري و جوانمردي است: «غايه المكارم الايثار»(10) و به راستي نمونه بارز ايثار و فداكاري، اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و خاصه حضرت فاطمه زهرا(س) هستند كه در ذيل به نمونه هايي اشاره مي كنيم:
    (ايثار و فداكاري فاطمه(سعرب تازه مسلماني در مسجد مدينه از مردم كمك خواست، پيامبر(ص) به اصحاب خود نگريست. سلمان فارسي برخاست تا نياز آن بي چاره را بر طرف سازد؛ هر جا رفت، با دست خالي برگشت. با نااميدي به طرف مسجد مي آمد كه چشمش به منزل حضرت زهرا(س) افتاد، با خود گفت: فاطمه(س) و منزل او سرچشمه نيكوكاري است. درب خانه آن حضرت را كوبيد و داستان عرب مستمند را شرح داد. حضرت زهرا(س) فرمود: «اي سلمان! سوگند به خداوندي كه حضرت محمد(ص) را به پيامبري برگزيد! سه روز است كه غذا نخورده ايم و فرزندانم حسن(ع) و حسين(ع) از شدت گرسنگي بي قراري مي كردند و خسته و مانده به خواب رفته اند؛ اما من، نيكي و نيكوكاري را كه درب منزل مرا كوبيده است، رد نمي كنم.»
    آن گاه پيراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه فروشنده اي گرو گذاشته، مقداري خرما و جو قرض بگيرد.
    سلمان فارسي مي گويد: پس از دريافت جو و خرما به طرف منزل فاطمه(س) آمدم و گفتم: اي دختر رسول خدا! مقداري از اين غذاها را براي فرزندان گرسنه ات بردار! پاسخ داد:
    «اي سلمان! اين كار را فقط براي خداي بزرگ انجام داديم و هرگز از آن بر نمي داريم.»(11)

    اطعام خالصانهابن عباس نقل نموده كه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) بيمار شدند. پيامبر(ص) با جمعي از ياران به عيادتشان آمدند و به علي(ع) گفتند: چه خوب است كه براي بهبودي فرزندانت نذري كني. علي(ع) و فاطمه(س) و فضه- كنيز آن دو- نذر كردند كه اگر كودكان بهبودي يافتند، سه روز روزه بدارند. بچه ها بهبودي يافتند و اثري از كسالت باقي نماند.
    حضرت علي(ع) سه من جو قرض گرفت و فاطمه(س) يك من آن را آرد كرده، از آن نان درست كرد و سهم هر كسي را جلويش گذاشت تا افطار كند. در همين حال سائلي به در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اهل بيت محمد(ص). من مسكينم، مرا طعام دهيد! خاندان پيامبر(ص) آن سائل را بر خود مقدم شمرده، افطار خود را به او دادند و آن شب چيزي جز آب نخوردند و با شكم گرسنه دوباره نيت روزه كردند.
    هنگام افطار روز دوم يتيمي بر در خانه آمد و غذا خواست و آنها غذاي شان را به او دادند. در شب سوم اسيري آمد و همان عمل را نسبت به او كردند. صبح روز چهارم علي(ع) دست امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را گرفت و نزد رسول خدا(ص) آمد. آن حضرت وقتي بچه ها را ديد كه از شدت گرسنگي ضعيف شده اند، گريه كرد. در اين هنگام جبرئيل با سوره دهر بر آن حضرت نازل شد. (12)
    بنابراين، آياتي كه در سوره انسان درباره ابرار نازل شده، در شان فاطمه(س) و خانواده اوست كه نشان مي دهد ارزش ايثار و اطعام آنان به خاطر نهايت اخلاص در راستاي كسب رضايت پروردگار مي باشد و لذا مي فرمايد: «و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا¤ انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزاء و لا شكورا؛ (انسان/9-8) و غذايي را كه ] از شدت احتياج[ دوست مي داشتند، به مسكين و يتيم و اسير عطا كردند و گفتند:شما را فقط براي خشنودي خدا اطعام مي كنيم؛ نه از شما عوضي مي خواهيم و نه انتظار سپاس و ثنايي داريم.»

    سخن آخرچنان كه بيان شد، انفاق چه به صورت صدقه و چه به صورت مواسات و يا ايثار، از مهم ترين اعمال خير و نيك اخلاقي است كه آثار متعدد فردي و اجتماعي در زمينه خودسازي و تزكيه نفس و رفع اختلافات طبقاتي دارد و هر چه از عنصر اخلاص بهره بيشتري ببرد، از ارزش معنوي والاتري برخوردار است و در تكامل ملكات نفساني تاثير بيشتري مي گذارد و در اين زمينه، سيره عملي دخت گرامي رسول اكرم(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، مي تواند بهترين اسوه اخلاقي براي زنان و مردان مومن باشد.
    پانوشتها:1-نهج الحياه (فرهنگ سخنان فاطمه) ص217، ح .164
    2-غررالحكم، ص 395، ح .9136
    3- همان، ح .9147
    4- رياحين الشريعه (بانوان دانشمند شيعه)، شيخ ذبيح الله محلاتي، ج1، صص 184-.185
    5- ر.ك. لسان العرب، ج 1، ص .148
    6- بحارالانوار، ج 71، ص .231
    7- ر.ك: منتهي الآمال (زندگاني چهارده معصوم(ع)، شيخ عباس قمي، صص 159-.160
    8- ميزان الحكمه ، ج 10، صص 456-.459
    9- اصول كافي، ج 4، ص .508
    10- غررالحكم، ص 396، ح .9171
    11- نهج الحياه ، صص 131-133، ح .62
    12- مجمع البيان، شيخ طبرسي، ج 10، ص .617



    42540908839308438414


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/