گل ها
سرزمین امروزی فرانسه پیشتر سرزمین گل نام داشت.گلها از تبار سلتی بودند و دارای نظام طایفهای بودند. اینان تمرکزی نداشتند و تنها زمانی که با رومیان رو در رو شدند با هم به اتحاد دست یافتند. ولی سرانجام در سده یکم (پیش از میلاد) به روم پیوستند. از سدهٔ یکم تا پنجم میلادی سرزمین گل بخشی از امپراتوری روم به شمار میآمد.
فرانکها
فرانکها در سده پنجم (میلادی) به فرانسه کنونی دست یازیدند. دستهای از آنان به نام فرانکهای سالی توانستند در فرانسه و بخشهایی از اروپا نخستین دودمان پادشاهی را برپا سازند. این دودمان مروونژی نام داشت.
مروونژیها
مروونژیها نخستین دودمان پادشاهی فرانکها در فرانسه بودند. این دودمان نام خود را زا مرووش پادشاه خود گرفته بود. نخستین پادشاه بزرگ این دودمان کلوویس یکم بود. مروونژیها مرزهای خود را به دو بخش اوسترازیا و نوستریا بخش کرده بودند و هر بخش به دست شاهی گردانده میشد،ولی گاه همه سرزمین فرانکها زیر درفش یک شاه جای میگرفت. رفته رفته از توان شاهان مروونژی کاسته شد و آنها گرداندن کشور را به خوانسالاران یا شهرداران کاخها سپردند. سرانجام نیز واپسین شاه مروونژی شیلدریک سوم به دست اینان برکنار شد و دودمانی دیگر از فرانکها که پیشتر جایگاه شهرداری کاخها را داشت به نام کارولنژیها به پادشاهی رسید.
کارولنژیها
پدران کارولنژیها شهرداران کاخها بودند که گرداندن کشور را بر دوش داشتند. در سالهای پایانی پادشاهی مروونژیها،این شهرداران کاخها همه قدرت را به دست گرفته بودند. کارولنژیها نام خود را وامدار شارل مارتل بودند که یکی از این شهرداران کاخها بود که نیروی بسیاری داشت و کسی بود که توانست جلوی پیشروی عربها را در اروپا بگیرد. سرانجام پسر شارل مارتل که پپن کهتر نام داشت با همکاری پاپ زمان شیلدریک سوم واپسین شاه مروونژی را کنار زد و خود به پادشاهی رسید. بزرگترین پادشاه این دودمان شارلمانی نام داشت که همزمان با هارون الرشید خلیفه عباسی بود. پس از مرگ لویی پارسا پسر شارلمانی و پس از یک رشته جنگ درونی و پس از پذیرفتن پیمان وردون کشور فرانکها به سه بخش شد و هر بخش به یکی از شاهزادگان کارولنژی رسید. این بخشبندی پایه پیدایش کشورهای آلمان و فرانسه در آینده گردید.
پادشاهان کارولنژی فرانک غربی
پس از پیمان وردون بخش فرانک غربی به یکی از پسران لویی پارسا به نام شارل کچل رسید. از آن پس فرزندان شارل بر این سرزمین که در آینده فرانسه خوانده شد پادشاهی کردند. اینان گاه با عموزادگانشان که پادشاهی فرانک شرقی را داشتند به جنگ میپرداختند و گاه از در آشتی در میآمدند. در روزگار پادشاهی اینان فرانسه واپسین رشتههای پیوند خود را با اسپانیا -که درگیر جنگ با بازماندگان اموی بود- گُسست. واپسین پادشاه این خاندان لویی پنجم بود که پس از یک سال پادشاهی در بیستسالگی مرد. چند ماه پس از او یکی از بزرگان نیرومند کشور به نام هوگو کاپه با پشتیبانی دینیاران مسیحی توانست خود را شاه بخواند و دودمانی تازه را به نام کاپتیها بر سر کار بیاورد. لویی پنجم واپسین تن از تبار شارلمانی بود که بر فرانسه فرمان داد و پس از مرگ او دودمان کارولنژی برافتاد.
کاپتیها
کاپتیها دستهای از شاهان فرانسه بودند که از سال ۹۸۷ بر فرانسه فرمان راندند. هر چند شاخه اصلی این خاندان در ۱۳۲۸ کنار گذاشته شد ولی شاخههای فرعی این خاندان تا زمان انقلاب بزرگ فرانسه بر این کشور فرمان میراندند.
نخستین مرد نیرومند این خاندان هوگوی بزرگ بزرگ بود که در روزگار فرسودگی کارولنژیها به نیرو و اعتبار سرشاری دست یافت. هوگو کاپه فرزند او سرانجام با یاری امپراتور آلمان و چند دیناور مسیحی توانست بر تخت پادشاهی فرانسه بنشیند و پادشاهی را به خاندان خود درآورد. هرچند در آغاز کلیسای کاتولیک پادشاهی اینان را به رسمیت نپذیرفت ولی با گذشت زمان همانگونه که به مرزهای کاپتیها افزوده میگردید،پاپ نیز پادشاهی اینان را مجاز دانست.
نخستین جنگ صلیبی در روزگار پادشاهی کاپتی برپا گشت و برخی پادشاهان این دودمان نه تنها برای این جنگ بزرگ نیرو فرستادند که خود نیز در آن همراهی جستند،آنچنانکه لویی نهم پادشاه کاپتی فرانسه به پاس دلاوری در این جنگها پس از مرگ لقب قدیس یافت.
کاپتیها در پایان کار خود دچار مشکل جانشینی و نداشتن فرزند پسر در میان واپسین پادشاهان خود شدند. سرانجام تاج و تخت فرانسه به شاخهای فرعی از این دودمان به نام والواها سپرده شد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)