صفحه 21 از 23 نخستنخست ... 1117181920212223 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 201 تا 210 , از مجموع 230

موضوع: دیوان عرفی شیرازی

  1. #201
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟

    که گرم روی بر اهل نیاز می گذرد


    دراین غمم که مبادا بگیرمش به ضمیر

    چو حرف اهل دل امتیاز می گذرد


    به دل گذشتی و با آن که عمرها بگذشت

    هنوز دل ز بر جان به ناز می گذرد


    به شهر عشق بنازم که ساکنانش را

    تمام عمر به عجز و نیاز می گذرد


    به غیرتم که ز ما غیر رنگ می یابند

    گهی که در دلم آن دلنواز می گذرد


    سزد ز غیرت اگر مانعم شوی، آن راز

    که در میان من و دل چه راز می گذرد


    خراب حالی دل ها ببین که آن مغرور

    به عهد حسن جوانی و ناز می گذرد


    عنان دل و دین من ز کف رود، عرفی

    که آن کرشمه به این ترکتاز می گذرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #202
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کسی که رو به حریم رضا نمی آرد

    نوید وصل به سویش صبا نمی آرد


    کسی به زمرهٔ ارباب دل ندارد راه

    که تحفه ای ز نعیم بلا نمی آرد


    به آب عشق بنازم که کشتی دل من

    کزو به چشمهٔ او بی صفا نمی آرد


    زهی شکیب که دست کرشمه بستن دوست

    هنوز حسن پری و حیا نمی آرد


    به عالمی کندم آفتاب فتنه کباب

    که کس پناه به ظل هما نمی آرد


    دل اجل شکند ور نه کو دمی کز دوست

    هزار قافلهٔ جان، صبا نمی آرد


    ازان به میکده برگشتم ازحرم، کانجا

    کسی کرشمهٔ زرق و ریا نمی آرد


    بگفته شکر تو عرفی ، نمی شود تسلیم

    بگو که رسم شهیدان به جا نمی آرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #203
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز بهر داغ که مستان علاج می طلبند

    که جام می شکنند و زجاج می طلبند


    فروغ مشعلهٔ شمع راه تیره دلان

    چراغ در دل شب های داج می طلبند


    شکوه تاج شکستند و تخت مرگ زدند

    ز هم نهان تخت و تاج می طلبند


    مباد لذت بیماری دل آنان را

    که اعتدال ز بهر مزاج می طلبند


    فغان ز جلوهٔ آن هست که اهل دین به دعا

    ز بهر طاعت ایزد، رواج می طلبند


    گذر به کوچهٔ همت مبادشان، عرفی

    که کام دل ز در احتیاج می طلبند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #204
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا بود سراسیمه دلم در به دری بود

    اندیشهٔ دل جامگی و دل سفری بود


    هرگاه که اندیشه عنان در کف من داشت

    کارم همه در کاسهٔ صاحب نظری بود


    با آن که نمی داد امان سیلی فقرم

    دایم سر من درهوس تاجوری بود


    هرگاه که مژگان مرا شوق تو برداشت

    گر قطره و گر دجله سرشکم جگری بود


    در بستهٔ اندیشه به جز خار ندیدم

    گل ها همه در خوابگه بی خبری بود


    نگسسته زهم جذبهٔ توفیق و گرنه

    شبگیر طلب بر اثر بی بصری بود


    جمعیت عرفی همه دانست که عمری

    سوداگر بازارچهٔ بی هنری بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #205
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا به کی عمر به افسوس و جهالت برود

    نشأ باده به تاراج ملامت برود


    بخت بد را خجل از پرسش باطل چه کنم

    بهتر آن است که عمرم به بطالت برود


    زاهد از کعبه عنان تافته می آید، لیک

    کاین طمع داشت که خضرش به دلالت برود


    ره رو کعبه که دیر است حوالتگاهش

    برود، لیک ز دنبال حوالت برود


    جای رحم است برآن جوهری لعل طراز

    کش همه عمر به آرایش آلت برود


    جانم ار مالک غم های محبت گردد

    من گدا گردم و نامش به دلالت برود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #206
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فغان کز سینه دائم آه بی تاثیر می زاید

    صباح عیدم از دل نالهٔ شبگیر می زاید


    جهان عشق را نازم که سلطان گدای او

    بسی دلشاد می میرد ولی دلگیر می زاید


    طلب کن دایهٔ کش زهر بیرون آید از پستان

    که طفلان هوس را تشنگی از شیر می زاید


    مصیبت بین که غافل مردم و فارغ در آن وادی

    که مجنون تنگ لیلی بستهٔ زنجیر می زاید


    به دلق و برد و تسبیح از ره مرو عرفی

    که از تقوای زاهد شیوهٔ تزویر می زاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #207
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد

    فرشته ای بشد و فتنه ای به شهر آمد


    کرشمه ای که دگر ناخنی رساند باز

    گشود گریهٔ تلخ و هزار نهر آمد


    قیاس کن که چه آبم رود به جوی حیات

    که گاه گریهٔ شادی ز دیده زهر آمد


    به شومی دل از عافیت رمیدهٔ من

    ز کوه و بادیهٔ آوارگی به شهر آمد


    مکو که بی خبر آمد به دهر عرفی و رفت

    هر آن که از عدم آمد، چنین به دهر آمد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #208
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مستان عشق خانه در آتش گرفته اند

    دائم قدح ز خوی تو آتش گرفته اند


    این هم عنایتی است که غم های روزگار

    دنبال بی کسان مشوش گرفته اند


    چون خم به ته، ز چاه بلا، دُرد سرکشند

    آنان که خو به بادهٔ بی غش گرفته اند


    اینک ره گریز، چه سود از گریختن

    سر تاسر زمانه در آتش گرفته اند


    عرفی مرید خلوتیان پیاده شو

    کاین قوم جلوه ز ابرش گرفته اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #209
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود

    گوشهٔ دامن ما وقف میان خواهد بود


    می نمودند ملایک به ازل عشق به هم

    کاین گهر دست زد بی بصران خواهد بود


    گر شود کون و مکان زیر و زبر در ره عشق

    صورت ناصیه بر خاک عیان خواهد بود


    جز به بازار قیامت ، دل پرخون، زنهار

    مفروشید که این جنس گران خواهد بود


    دیده بی نور شد ازگریه، خدایا به ازل

    گفته بودی که به جایی نگران خواهد بود


    دلم آخر به تماشاگه دیدار آورد

    تا کی این آئینه در آئینه دان خواهد بود


    دست فرسوده شود آخر و گمنام شوم

    من گرفتم هنرت نقد روان خواهد بود


    به سرانجام جم و کی چه نهم بیهده گوش

    کمترین بازی افلاک همان خواهد بود


    عرفی از پیر مغان دست نداری هر چند

    بر دلت بستن زنار گران خواهد بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #210
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کسی که دل به وفای تو عشوه کیش نهاد

    هزار داغ ندامت به جان خویش نهاد


    کسی به راه تو ارزد که پا ز دیده کند

    که گل به زیر قدم دید و پای پیش نهاد


    شهادتش چو مراد دو کون در قدم است

    کسی که پای طلب در ره تو پیش نهاد


    کرشمهٔ دهد امید عمر جاویدم

    که مرگ بهر شگون تیر او به کیش نهاد


    نه کافرم نه مسلمان، مرا که آتش زد

    که ننگ سوختن من به دین خویش نهاد


    ز مغز عرفی از آن خون خوش نسیم چکد

    که دستهٔ گل غم بر دماغ خویش نهاد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 21 از 23 نخستنخست ... 1117181920212223 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/