صفحه 20 از 23 نخستنخست ... 101617181920212223 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 230

موضوع: دیوان عرفی شیرازی

  1. #191
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آه ازین دل کز گریبان غمی سر بر نزد

    صد مصیبت رفت و دست شیونی بر سر نزد


    با وجود آن که زهر بی غمی نوشیده ام

    زهر خندی بر مزاج عافیت پرور نزد


    با چنین غوغا که در این بزم شورانگیز بود

    شیشه ای نشکست و سنگی بر سر ساغر نزد


    در چنین بزمی که یک پروانه دارد صد چراغ

    با همه پروانگی گرد چراغی پر نزد


    وقت عرفی خوش که چون نگشودند در بر رخش

    بر در نگشوده ساکن شد، در دیگر نزد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #192
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گره در کام دل از بخت زبون نگشاید

    گره از رشتهٔ ما سحر و فسون نگشاید


    سینه بر تیغ مزن، یک نگه از دوست طلب

    که ز هر موی تو صد چشمهٔ خون نگشاید


    آن که می کفت منم کار فروبسته گشای

    اینک آورده ام عقده، کنون نگشاید


    چشم بر ناوک آنیم که آهوی حرم

    به کمان آید و بر صید زبون نگشاید


    جای آن است که گر صبر کنم با این درد

    که به طعنم لب ارباب سکون نگشاید


    نوحه در سینه نمی گنجد و لب ها بسته

    لب این طایفه از زمزمه چون نگشاید


    آشکارا اگرم تیغ زند غیرت عشق

    از برون پرده نبندد، ز درون نگشاید


    بنمایم به تو دل های ملامت در بند

    هرگز این سلسهٔ غالیه گون نگشاید


    عرفی آمد دگر ای همنفسان، کز غم و درد

    بر دل ما در آشوب و جنون نگشاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #193
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن دل که به هجر تو ز آرام برآید

    زودش به مصیبت زدگی نام برآید


    پر زهر دهد ساغر و شیرین نکند لب

    آن حوصله ام گو که به این جام برآید


    آتش به غم جان بگرفته است که از تن

    تا حشر اجل گر کند ابرام برآید


    گر زلف تو در صومعه زنار فشاند

    آوازهٔ کفر از دل اسلام برآید


    مشکل که شود نغمه گشا در چمن خلد

    مرغی که به پژمردگی دام برآید


    ما را که برد نام به بزم که از ما

    در مجمع ماتم زدگان نام برآید


    آن سوختگانیم که گر آتش دوزخ

    سنجند به داغ دل ما خام برآید


    زان با تو بگوِییم به عرفی که مبادا

    نامش به زبان تو به دشنام برآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #194
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟

    زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند


    گلرخان محنت نایافت بیابند مگر

    یک نفس چاک ببینند گریبانی چند


    آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه

    کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند


    کبرای تو، بر آنم، که نیارد به نظر

    مستی آلوده به آلایش دامانی چند


    عرفی افسانهٔ ما گوش کنان حلقه زدند

    خوان بیارآی، که جمع آمده مهمانی چند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #195
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ز بوی باده دلم آب و رنگ می گیرد

    ز نام توبه آیینه ام زنگ می گیرد


    ز محتسب مکن اندیشه ، زود باده بیار

    که او گناه بر اهل درنگ می گیرد


    دلم ز کوی خرابات دور کرده، هنوز

    خبر ز کوچهٔ ناموس وننگ می گیرد


    به ملک هستی ما رو نهاد سلطانی

    که ما به صلح دهیم او به جنگ می گیرد


    به لاک جوهر شمشیر، ناز خوبانیم

    که تار زخم جدا گشته رنگ می گیرد


    هجوم عشوهٔ یار است بر دل عرفی

    سپاه کیست که شهر فرنگ می گیرد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #196
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا کی از لب-گهرِ آن مست تکلم ریزد

    این نمک چند به ریش دل مردم ریزد


    طرفه حالی است که دارد اثر زهر ستم

    جرعهٔ لطف که در جام ترحم ریزد


    مُردم از دُرد-سر و صاف نشد، کو ساقی

    کز من این جرعه بگیرد به سر خم ریزد


    همه ماتم زدگانیم و برین هست گواه

    مشت خاکی که صبا بر سر مردم ریزد


    وای بر من که غیوری ز کف من دل بربود

    که گرش دست دهد خون به تبسم ریزد


    عرفی این غمزه بلاییست که در روز جزا

    نشتری بر در ارباب تظلم ریزد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #197
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد

    خون ترحم از دم شمشیر او چکد


    دارم گمان که نامهٔ عصیان شود سفید

    ده قطره اشک از پی شست و شو چکد


    احباب گلفشان به لب جویبار و من

    خونم ز دیده جوشد و بر طرف جو چکد


    من تلخی از ملامت دشمن نمی کشم

    این شربت از دماغ، مرا، در گلو چکد


    گر سر دهیم گریه، ببینی که اشک ما

    تنها نه از مژه که ز تار هر مو چکد


    عشق از چنین شکنجه کند خون کاینات

    آن مایه نیست کز دل موری فرو چکد


    عرفی به کاوش آمده، یا رب مهل که من

    آن ها که از دلم چکد، از گفت و گو چکد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #198
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دل خستگان که بستهٔ تدبیر می شوند

    وارسته از کمند به زنجیر می شوند


    برگی ز بوستان خرابی نچیده اند

    جمعی که سایه گستر و تعمیر می شوند


    این ناوک از کمان که آید که هر طرف

    صید افکنان نشانهٔ این تیر می شوند


    این فتنه از کجاست که مستان شیرگیر

    گردن نهند و بستهٔ زنجیر می شوند


    این شاهباز کیست که در صیدگاه او

    مرغان بال بسته هواگیر می شوند


    عرفی چه حالت است که در شهر بخت ما

    نازاده کودکان به رحم پیر می شوند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #199
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دگر خلوت به عشرت خانهٔ خمّار می باید

    ز وجد صوفیان صد حقه بازار می باید


    چنان با عشرت ده روزهٔ بلبل حسد داری

    که پنداری در این گلشن گل پر بار می باید


    خزان جور زلف او دراز افسانه ای دارد

    همین گویم کزین گلشن به بلبل خار می باید


    نماند یک نفس از دوستان دشمنم در دل

    ولی از دوست گر خاری خلد بسیار می باید


    کسی گر بهر طاعت ماند اندر کعبه یک ساعت

    اگر داند حساب مطلب از صد کار می باید


    تمام عمر با اسلام در داد و ستد بودم

    کنون می میرم و با من بت و زنار می باید


    ندامت رنگ حرفی بر زبان می آورد عرفی

    به دستان نفاق آلوده استغفار می باید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #200
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اهل معنی سر به صحرای درونم داده اند

    جلوهٔ شیرین نشان قد چونم داده اند


    دیگران در انتعاش از نغمه و من در ملال

    وه چه ذوقی از نوای ارغنونم داده اند


    بسته ام صد رخنه از دین بهر تعمیر حرم

    خشتی از بهر الصنم بهتر ز کونم داده اند


    از تماشای درون بزم زارم بی نصیب

    رخصت نظاره گاهی از برونم داده اند


    تاب زخم ناوک صیدافکنانش حیف نیست

    کز شکارستان دل صیدی زبونم داده اند


    مژدهٔ افسون ز هاروتم پریشان تر کند

    من که باطل نامهٔ سحر و فسونم داده اند


    گر بنوشم آب حیوان، عیب گیرند و رواست

    من که در طفلی به جای شیر، خونم داده اند


    جاودان ماند به گرداب محبت تا ابد

    این بشارت عرفی از بخت زبونم داده اند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 20 از 23 نخستنخست ... 101617181920212223 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/