صفحه 16 از 23 نخستنخست ... 6121314151617181920 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 230

موضوع: دیوان عرفی شیرازی

  1. #151
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نازنده جهان از تو به آلایش آفت

    ای آفت آسایش و آسایش آفت


    تا دیده فلک شیوه ی آفت گری تو

    یک لحظه نپایید ز فرمایش آفت


    باید همه آفت شد اگر امت عشقی

    راضی نشود عشق یه آلایش آفت


    چندان که دلم آفت عشقت طلبد، نیست

    در حوصله ی عشق تو گنجایش آفت


    آراسته از آفت نازت دل عرفی

    ای ناز دل آرای تو آرایش آفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #152
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گر دل عنان فرصت از آغاز می گرفت

    کام ابد ز طالع ناساز می گرفت


    گر سایه ی همای سعادت نمی گذاشت

    کبک دری ز چنگل شهباز می گرفت


    گر در کمین وسوسه هشیاری کس است

    جاسوس طبع خانه برانداز می گرفت


    گر در فریب گاه سلامت نمی غنود

    صد دزد خانگی به در راز می گرفت


    پیمانه ی غرور لیالب نمی کشید

    گر ساغری ز مردم طناز می گرفت


    گر می گذاشت غمزه ی سافی به دست صبر

    از دست او پیاله به عهد ناز می گرفت


    یک جام بی تبسمی اکنون نمی دهد

    مشتی که زهر چشم ز من باز می گرفت


    عرفی ز پا فتاده همین بود در جهان

    مرعی که کام خویش ز پرواز می گرفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #153
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت

    غرض که مدت عمرم به بینوایی رفت


    ز ناز راندی و دانم ولی نیابم باز

    که این معامله با طبع روستایی رفت


    هزار رخنه به دام و مرا ز ساده دلی

    تمام عمر به اندیشه ی رهایی رفت


    نیافت عشق درّ شب چراغ در ظلمات

    اگر که چه شب به دنبال روشنایی رفت


    مقربان همه بیگانه اند از در دوست

    غرور بود که نامش به آشنایی رفت


    ز شیخ صومعه جستم نشان عرفی، گفت

    به آستان برهمن به چهره سایی رفت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #154
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت

    وین هم قبول کن که به جان دوست دارمت


    تاراج عافیت نبود کار دوستان

    وبن هم ز دوستی است که دشمن شمارمت


    صد ره شکسته ای دلم از جور، هیچ گاه

    نگشوده ای نقاب که معذور دارمت


    عرفی ز آه و ناله خموشی ، دگر بیا

    تا زخم های سینه به ناخن به کارمت

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #155
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گلچین عشق شو به خرد واگذار بحث

    تا باغ ذوق را نکند خار زار بحث


    انصاف ذوق را طرف بحث خویش دار

    از خلوت ضمیر به مجلس میار بحث


    زان قال را ز انجمن حال رانده اند

    کز روی خاموشی نشود شرمسار بحث


    در بحر علم گر چه سزاوار رهبری است

    کشتی شبهه را نبرد به کنار بحث


    سیلاب فتنه خانه ی دین را خراب کرد

    از بس که بر عقیده بود فتنه بار بحث


    بیم است که از مباحث عامی شود حکیم

    از بس که شبهه می نهدش در کنار بحث


    سعی غرور بین که به نزد مباحثان

    مطلب تمام گشت و همان برقرار بحث


    بگذر ز کسب علم که آلوده کرده اند

    هر مطلب تمام به چندین هزار بحث


    عرفی غریب تیز زبان نیست، هان فقیه

    بستان پیاله ای و مکن اندر خمار بحث

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #156
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    منصور و ان الحق ردن و دار و دگر هیچ

    ماییم و لبالب شدن از یار و دگر هیچ


    گر راه به مراسم کده ی عشق بیابی

    الماس بنه بر دل افگار و دگر هیچ


    بر لوح مزارم بنویسید پس از مرگ

    کای وای ز محرومی دیدار و دگر هیچ


    از کعبه گر این بار برون ام بگذارند

    ناقوس به دست آرم و زنار و دگر هیچ


    عرفی به غلط شهره به زرق است ببینید

    صد گل زده بر گوشه ی دستار و دگر هیچ

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #157
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    نزدیک لب رسانده شکستیم جام صلح

    دشمن غیور بود نبردیم نام صلح


    ناکرده صلح چشم نمودی و این سزاست

    آن را که اعتماد کند بر دوام صلح


    دیری است که از زیارت ما بهره مند نیست

    بت خانه ی عداوت و بیت الحرام صلح


    آنان که حسن و عشق موافق شناختند

    بر جنگ لایزال نهادند نام صلح


    از شوق می تپید و ز بیم تو عمرها

    مرغ دل رمیده نمی گشت رام صلح


    ای دور باش غمزه رهم ده که بهر شوق

    گیرم ز التفات نهانش پیام صلح


    عرفی تمام عمر ستم دید و صبر کرد

    هرگز نیافت مرغ تلافی به دام صلح

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #158
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    چنان غم تو به آزار جان ما گستاخ

    که با رخ تو کند خوی آشنا گستاخ


    قبای ناز چو پوشی بعد ازین یاد آر

    که می گشاد کسی بند این قبا گستاخ


    نهال قد تو را رشک شاخ گل گفتم

    به شاخ گل نوزد بعد ازین صبا گستاخ


    به عشق ساده رسد محرمی، نه عقل فضول

    کجاست قرب ادب پیشه و کجا گستاخ


    ادب ز من طلبد شوخ آشنا رویی

    که از تبسم او می شود حیا گستاخ


    از آن سبب در بیکانه کوفت حسن غیور

    که با کرشمه ی او هست آشنا گستاخ


    عطای دوست شرابی دهد که از آن آمد

    گناه پیشه به هنگامه ی جزا گستاخ


    در آن مقام که از ناز حسن دلگیر است

    از این مترس که بیگانه ای، در آ گستاخ


    نیافت ره به حریم یگانگی عرفی

    که همتش به ادب بود، مدعا گستاخ

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #159
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود

    آمدم در دیر، راهب بود و بیکاری نبود


    کفر و دین و کعبه و دیر از ازل بودند، لیک

    صلح و جنگی بر سر تسبیح و زناری نبود


    در سبک روحی مثل بودند طاعت پیشه گان

    از مصلای ریا بر دوش کس باری نبود


    سیر کوی زاهدان کردم، چه ها دیدم، مپرس

    هیچ سر بی کوبش سنگی و دیواری نبود


    باز کردم دیده را دزدیده بر باغ مجاز

    مشت زاغی آشنایان بود، جز خاری نبود


    در تماشاگاه حسن، اهل نظر بودند جمع

    دیده ها بگشوده و محروم دیداری نبود


    بر سر خم رفتم و زاهل خرابات مغان

    اولین جوش خم می بود و هشیاری نبود


    از لب هر ذره ام خون اناالحق می چکد

    طعنه ی نامحرم و اندیشه ی داری نبود


    عشق بود، اما دل خود می گزید و جان خویش

    بود بیماری ولی مجنون بیماری نبود


    عشق اگر غم داد، جان و دل ستد، عیبی مکن

    تیغ اول بود آشوب خریداری نبود


    همچو لذت در شدم در ریشه ی دل های ریش

    راست گویم خون دل بودست، خونخواری نبود


    داستان هستی عرفی و دعوی های او

    این زمان گویا برآمد، در ازل باری نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #160
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد

    ورنه چون موسی بسی آورد، بسیار آورد


    تا فریبد ابلهان را در متاع روی دوست

    آسمان پیش از تو یوسف را به بازار آورد


    بس که زخم غمزه خوردم زمین مشهدم

    خرمن خنجر به جای بوته ی خار آورد


    کافری دان عشق را کز شغل من گر وارهد

    گردن روح القدس در قید زنار آورد


    بگذر از دارالشفای عشق کز بهر علاج

    هر نفس آید مسیح آن جا و بیمار آورد


    مو به مویم دوست شد، ترسم که استیلای عشق

    یک انالحق گوی دیگر بر سر دار آورد


    ای که عرفی را مسلمان خوانده ای، او را بکاو

    تا ز کفرآباد دل، بت های پندار آورد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 16 از 23 نخستنخست ... 6121314151617181920 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/