صفحه 10 از 23 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 230

موضوع: دیوان عرفی شیرازی

  1. #91
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    وه که از دوختن، این چاک گریبان رفته است

    این شکافی است که تا دامن ایمان رفته است


    به حوالی تن از شرم نیاید فردا

    جان آن کس که ز هجران تو آسان رفته است


    لذتی یافته کام دلم از ناوک او

    کز گلوی هوسم چاشنی جان رفته است


    رفت آن آفت دین از برم ای هوش بیا

    تا ببینم که چه ها بر سر ایمان رفته است


    همت آن بود که لب تشنه بمیرد عرفی

    ور نه صد بار به سر چشمه ی حیوان رفته است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #92
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است

    صنم تراش من از کفر غافل افتاده است


    مرا معامله در کوچه ایست با مرهم

    که صد مسیح به یک زخم بسمل افتاده است


    به دیر می رود ای کعبه رو رهت ، فریاد

    که مست خوابی و آتش به محمل افتاده است


    طواف کعبه مبادا که نا امید شوم

    مدد کنید که جمازه در گل افتاده است


    من از فریب عمارت گدا شدم ور نه

    هزار گنج به ویرانه ی دل افتاده است


    چگونه گریه بجوشد که چشم حیرانم

    به آفتاب قیامت مقابل افتاده است


    ز بار درد سبک مایه دان شهیدان را

    که در محیط محبت به ساحل افتاده است


    ز بحر جود کریمی که تشته در طلب است

    هزار پایه گداتر ز سایل افتاده است


    به آستان محبت شهید شد عرفی

    برهمنی به در کعبه بسمل افتاده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #93
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کسی که دیده به حسن تو آشنا کرده است

    هزار گنج صرف توتیا کرده است


    ببین چه آفت جانی که هر که دید تو را

    نه از برای تو، از بهر خود دعا کرده است


    بیار باده و آماده ساز مجلس عیش

    که شیخ صومعه با نفس خود صفا کرده است


    کسی که روی وی از قبله گشت در دم مرگ

    بدان که در ره دل روی در قفا کرده است


    کسی که بهر جفای تو خو کرد به ستم

    بر او مشور که بر خویشتن جفا کرده است


    اگر چه کشته ی لطفم، مساز معذورم

    که هر چه با مس من کرد، کیمیا کرده است


    چو دل شناخت سر رشته، گشت معلومش

    که دم به دم به کف آورده و رها کرده است


    گرت نحوست جغذ افکند به درویشی

    غمین مشو که ستم، سایه ی هما کرده است


    ز نور زاده مرا چشم و طلعت خورشید

    به کوی سرمه فروشان رها کرده است


    دلیل جوهر عرفی همین دقیقه بس است

    که اختراع سخن های آشنا کرده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #94
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خوش می تپم به خون دل و به تیرم چنین زده است

    باز این چه ناوک است که از عشق، از کمین زده است


    مشکل که مرگ روی به میدان ما نهد

    از بس که فتنه به یسار و یمین زده است


    نیشی است زهر داده ی معشوق کاوکاو

    مهری که عشق بر لب جان حزین زده است


    ناقوس عشق می زنم و رقص می کنم

    بوی کدام مغبچه بر مغز دین زده است


    عرفی نماند هیچ به درویشی اش سری

    از بس که باده با من خلوت نشین زده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #95
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هم صومعه را فیض به دستور نمانده است

    هم گوشه ی آتشکده را نور نمانده است


    بی نشأ ذوقی نبود خفته و بیدار

    در صومعه و میکده مخمور نمانده است


    بیمار تو کش زندگی از شدت درد است

    امید هلاکش به دم صور نمانده است


    باور نکنم گر چه اناالحق زده از عشق

    صد راز دگر در دل زنجور نمانده است


    نام تو، چه پست و چه بلندش، چه مراد است

    بس شهره ی آفاق که مشهور نمانده است


    عرفی ارنی گو شنوای است، نه موسی

    دیر است که این قاعده در طور نمانده است


    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #96
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است

    بلکه گوش تو همین زمزمه ها نشنیده است


    باورم نیست که همسایه ی حسن است و هنوز

    چستی و دل بردن آن غمزه حیا نشنیده است


    جذبه ی شوق نسیم تو رساند به مشام

    ور نه کس بوی تو از باد صبا نشنیده است


    غم دل آتش دل سوختگان است، فغان

    که طرب آمده، آوازه ی ما نشنیده است


    عزتم بین که بر آرنده ی حاجات هنوز

    از لبم نام تو هنگام دعا نشنیده است


    بد گمان گر شده باشم، مشو رنجه، که کسی

    مهربان، شوخ ستمکاره نما، نشنیده است


    برد از صومعه وز دیر مغان چون عرفی

    که در آن روضه کسی بوی وفا نشنیده است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #97
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا چشم عشوه ساز تو مهمان فتنه است

    شیرین تبسمت نمک خوان فتنه است


    یا رب چه فتنه ای که به عهد تو روزگار

    در گوشه ای نشسته و حیران فتنه است


    ناز آفت و کرشمه بلا، عشوه دل فریب

    یاران حذر کنید که توفان فتنه است


    از فتنه ی غمش به که نالیم، چون مدام

    دیوان شاه حسن در ایوان فتنه است


    گل گل فتاده پرتو رویت در انجمن

    این بزم عیش نیست، گلستان فتنه است


    اسباب دلبری همه حسنش به فتنه داد

    در عهد حسن او که به سامان فتنه است


    چون راز فتنه فاش نگردد که چشم او

    در خواب هم سرش به گریبان فتنه است


    عرفی چه گونه حفظ دل خود کند، که باز

    چشم کرشمه ساز تو دوران فتنه است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #98
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است

    که اهل هوش عوام اند و گفتگو عربی است


    قبول خاطر معشوق شرط دیدار است

    به حکم شوق تماشا مکن که بی ادبی است


    نکاح دختر رز بود دوش با عرفی

    هنوز قاضی شهرش در رطبی است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #99
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    غمگساری در لباس دشمنی محبوبی است

    خشم و ناز آرایش بیرون و بزم خوبی است


    گر به سختی درد من ظاهر شود کاین اضطراب

    هم ترازوی متاع طاقت ایوبی است


    از هوس آزادم اما آن چه دل را می گزد

    اشتیاق یوسفی و گریه ی یعقوبی است


    سدره ی آب و گلم پژمرده می گردد، ولی

    در نهادم شعله را نشو نمای طوبی است


    شرح درد ما نباشد گفتن، ای عرفی خموش

    زحمت قاصد مده کاین داستان مکتوبی است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #100
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حیرت ملازم گل رخسارهٔ کسی است

    دیوانه گی نتیجه نظارهٔ کسی است


    از جام کینه ام چو رود مست و خون چکان

    می بارد از رخش که ستمگارهٔ کسی است


    غمخوار نیست هر که بود غمگسارجوی

    بیچاره آن که منتظر چارهٔ کسی است


    از خاک گشتگان تو هر گل که می دمد

    معلوم می شود که دل پارهٔ کسی است


    فارغ ز خیرگی نگر در روی آفتاب

    این دیده آزمودهٔ نظارهٔ کسی است


    عرفی در آب و آتش اگر می رود روا است

    بازش میاورید که آوارهٔ کسی است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 10 از 23 نخستنخست ... 6789101112131420 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/