باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست

دشنام و طرب قفل گشای نفس ماست


جمازه ی ما تا به ره کعبه روان است

رقصان همه از ذوق نوای جرس ماست


آن چشمه ی شهدیم که در عین حلاوت

مرغ حرم و طایر قدسی مگس ماست


داغی که امان جوید از او سینه ی دوزخ

در باغ محبت ثمر نیم رس ماست


مرغان اجابت همه بریان و کباب اند

در باغ دعایی که نسیمش نفس ماست