بیدادگری روی تو اندازه ی راز است

این رشته به انگشت نپیچی که دراز است


عشق آفت سلطان بود، آرایش بنده

این مسأله در نسخه ی محمود و ایاز است


یا رب تو نگهدار دل خلوتیان را

کان مغبچه مست است و در صومعه باز است


خونابه ی حسرت چکد از هز مژه هر گاه

بینم که خداوند کسی بنده نواز است


این قهقهه ی عیش که با کبک دل ماست

باور نتوان کرد که در چنگل باز است


هر چند که عرفی پی تحقیق شتاب است

مشتاب به دنبال، که او بیهده تاز است