در نو بهار باده ننوشد کسی چرا

می در پیاله زهد فروشد کسی چرا


مرغان چنین به شوق و بهاران چنین به ذوق

همراه بلبلان نخروشد کسی چرا


سر رشته ی معامله در دست قسمت است

با دشمنان به مهر بجوشد کسی چرا


صد دشمنم به خون به حل و تشنه دوست هم

این بی خمار باده ننوشد کسی چرا


چون دمبدم عنایت توفیق ممکن است

در تنگنای نزع نکوشد کسی چرا


هم دوستی است عرفی و هم رفع دشمنی

عیب غنیم دوست بپوشد کسی چرا