صفحه 1 از 23 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 230

موضوع: دیوان عرفی شیرازی

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    دیوان عرفی شیرازی

    امید عیش کجا و دل خراب کجا

    هوای باغ کجا، طایر کباب کجا


    به می نشاط جوانی به دست نتوان کرد

    سرور باده کجا، نشأ شباب کجا


    به ذوق کلبه ی رندان کجاست خلوت شیخ

    حریم کعبه ی خلوت کجا، شراب کجا


    بلای دیده و دل را ز پی شتابانم

    کسی نگویدم ای خان و مان خراب کجا


    بلند همتی ذره داع می کندم

    وگر نه ذره کجا، مهر آفتاب کجا


    نوای عشق ابد می سرود عرفی دوش

    کجاست مطرب و آهنگ این رباب کجا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کوی عشق است و همه دانه و دام است این جا

    جلوه ی مردم آزاده حرام است این جا


    هر که بگذشت در این کوی به بند افتادست

    طایر بی قفس و دام کدام است این جا


    آن که هر گام بلغزید در این کوی برفت

    صنعت راه روان لغزش گام است این جا


    عشرت بزم تو زآن ست که محنت بر ماست

    صبح آن ناحیه وقتی است که شام است این جا


    برو از عشق مچین معرکه ای شیخ حرم

    طفل را شیوه ی بازیچه حرام است این جا


    شوق موسی چه که آن مه چو بر آید بر بام

    مشعل طور کمندافکن بام است این جا


    در حرم ذکر بتی دیر نشین خاص من است

    لله الحمد که این زمزمه عام است این جا


    عشق بنشست ز پا در ره ی جویایی قرب

    زاغ اندیشه همان کبک خرام است این جا


    سر تقدیر در آن نشأ رسد شحنه به گوش

    سر این مسأله نگشای که خام است این جا


    عرفی از هر دو جهان می رمد الا در دوست

    همه جا وحشی از آن است که رام است این جا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود این جا

    از آن جا آن که می جویی به می خواران نمود این جا


    به جان رنگی که این جا در دل اسلامییان بینی

    مغان را نیز بود اما صفای می زدود این جا


    محبت شمع بزم قدس و ما پروانه ی بیرون

    چه حال است این نمی دانم چراغ آن جا و دود این جا


    بیا در زمره ی رندان به بی باکی و می در کش

    که بد مستی نمی داند به جز فریاد عود این جا


    به هر سو می روم بوی چراغ کشته می آید

    مگر وقتی مزار کشتگان عشق بود این جا


    نوای نغمه ی منصور ، عرفی، نغز می دانی

    ولی تن زن که خاموشند ارباب شهود این جا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را

    که جان ز شرم نماید ز آستین ما را


    نظر به حال دل آن پر غرود نگشاید

    که سیر دیده نبیند متاع یغما را


    امید مغفرتت بس مرا که هم امروز

    که می کشد غمت انتقام فردا را


    به این جمال چو آیی برون به معجز عشق

    ز کام خلق برم لذت تماشا را


    لبت به خنده مرا می کشد، چه بد بختم

    که داده خوی اجل، بخت من مسیحا را


    چو یوسفم گذرد در بهشت بر صف حور

    نشان دهم به تو هر گام صد زلیخا را


    اگر اجازت عرفی اشاره فرماید

    تهی کنم ز گهر گنج رمز ایما را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را

    میکده ی کرشمه کن، گوشه ی چشم مست را


    آمده فوج تازه ای ، جمله شهادت آرزو

    خیز و شراب و دشنه ده ،غمزه ی تیز مست را


    خیز و سماع شوق کن، چند به حکم عافیت

    در شکنی به گوش دل، زمزمه ی الست را


    زلف شکن فروش را ، بر دل من متاع کش

    یاد زمانه ده ز نو، قاعده ی شکست را


    گرم زیارت حرم، گشت ز بیخودی ، ولی

    یا صنم است بر زبان، عرفی بت پرست را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در نو بهار باده ننوشد کسی چرا

    می در پیاله زهد فروشد کسی چرا


    مرغان چنین به شوق و بهاران چنین به ذوق

    همراه بلبلان نخروشد کسی چرا


    سر رشته ی معامله در دست قسمت است

    با دشمنان به مهر بجوشد کسی چرا


    صد دشمنم به خون به حل و تشنه دوست هم

    این بی خمار باده ننوشد کسی چرا


    چون دمبدم عنایت توفیق ممکن است

    در تنگنای نزع نکوشد کسی چرا


    هم دوستی است عرفی و هم رفع دشمنی

    عیب غنیم دوست بپوشد کسی چرا

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خیز و به جلوه آب ده، سرو چمن تراز را

    آب و هوا ز باده کن، باغچه ی نیاز را


    صورت حال چون شود، بر تو عیان که همچو سرو

    ناز تو جنبش از قلم ، چهره گشای راز را


    آه که طبل جنگ و آن گه به گاه آشتی

    چاشنی ستم دهد، لطف الم گداز را


    تا حرم فرشتگان از دل و دین تهی شود

    رخصت جلوه ای بده، **** نشین ناز را


    ای که گشود چشم جان ، در طلب حقیقتی

    طرف نقاب بر فکن ، پردگی حجاز را


    شربت ناز را کند، تلخ به کام دلبران

    عرفی اگر بیان کند، چاشنی نیاز را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گرفتم آن که در خواب کردم پاسبانش را

    ادب کی می گذارد تا ببوسم آستانش را


    صبا از کوی لیلی گر وزد بر تربت مجنون

    کند آتشفشان چون شمع، استخوانش را


    برآمد جان ز تن وان زلف می جوید جوان مرغی

    که از دامی شود آزاد و جوید آشیانش را


    ز غیرت پیچ و تاب افتاده در رگ های جان من

    همانا دست امید کسی دارد عنانش را


    ز سنگ آن قدم هرگز به روی آستان ننهد

    که ناگه شب نهان بوسیده باشم آستانش را


    دلم گم گشت و غمهای جهان، عرفی، طلب کارش

    به دنبال غم افتم تا مگر یابم نشانش را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    منم که یافته ام ذوق صحبت غم را

    به صبح عید دهم وعده ی شام ماتم را


    ز لاف صبر بسی نادمیم، طعنه مزن

    مروت که ملامت بلاست ملزم را


    به لذت ابد ار زنم او دلا مژده

    که داد بی اثری انفعال مرهم را


    هوای باغ محبت به غایتی گرم است

    که هیچ سبزه ندیده است روی شبنم را


    قبول عشق عنانم گرفت عرفی برد

    به خلوتی که تصور نبود محرم را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در باغ طبیعت بفشردیم قدم را

    چیدیم و گذشتیم،گل شادی و غم را


    نوبت به من افتاد، بگویید که دوران

    آرایشی از نو بکند مسند جم را


    در بحث دل و عشق تصرف نتوان کرد

    در خون کشد این مساله برهان حکم را


    الماس بود طعنه شنو از جگر ما

    بیهوده به زهرآب مده تیغ ستم را


    در روضه چو با این دهن تلخ بخندم

    بس غوطه که در زهر دهم باغ ارم را


    ما سجده بر سایه ی دیوار کنشتیم

    از بی ادبان پرس حرم گاه صنم را


    عرفی غم دل گر طلب جان کند از تو

    زنهار بر افشان و مرنجان دل غم را

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 23 1234511 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/