صفحه 61 از 65 نخستنخست ... 1151575859606162636465 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 601 تا 610 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #601
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر دو چشم تو مست مدام خواهد بود

    خروش و مستی ما بر دوام خواهد بود


    ز جام بادهٔ عشقت خمار ممکن نیست

    که شراب اهل مودت مدام خواهد بود


    گمان برند کسانی که خام طبعانند

    که کار ما ز می پخته خام خواهد بود


    شراب وطلعت حور از بهشت مطلوبست

    وگرنه خلد ز بهر عوام خواهد بود


    بکنج میکده آن به که معتکف باشد

    کسی که ساکن بیت الحرام خواهد بود


    حلال زاده نیم گر بروی شاهد ما

    شراب و نغمهٔ مطرب حرام خواهد بود


    بمجلسی که تو باشی ندیم خلوت خاص

    دریغ باشد اگر بار عام خواهد بود


    مرا که نام برآمد کنون ببدنامی

    گمان مبر که غم از ننگ و نام خواهد بود


    کجا ز دست دهم جام می چو می‌دانم

    که دستگیر من خسته جام خواهد بود


    بیا که گر نبود شمع در شب دیجور

    رخ چو ماه تو ما را تمام خواهد بود


    چو سرو میل چمن کن که صبحدم در باغ

    سماع بلبل شیرین کلام خواهد بود


    ورای قطع تعلق ز دوستان قدیم

    عذاب روز قیامت کدام خواهد بود


    چه غم ز حربه و حرب عرب چو مجنون را

    مقیم بر در لیلی مقام خواهد بود


    چنین که سر به غلامی نهاده‌ئی خواجو

    برآستان تو سلطان غلام خواهد بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #602
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تا ترا برگ ما نخواهد بود

    کار ما را نوا نخواهد بود


    از دهانت چنین که می‌بینیم

    کام جانم روا نخواهد بود


    چین زلف ترا اگر بمثل

    مشک خوانم خطا نخواهد بود


    سر پیوند آرزومندان

    خواهدت بود یا نخواهد بود


    می صافی بده که صوفی را

    هسچ بی می صفا نخواهد بود


    آنکه بیگانه دارد از خویشم

    با کسی آشنا نخواهد بود


    چند را نیم اشک در عقبش

    کالتفاتش بما نخواهد بود


    سخن یار اگر بود دشنام

    ورد ما جز دعا نخواهد بود


    ماجرائی که اشک می‌راند

    به از آن ماجرا نخواهد بود


    خیز خواجو که هیچ سلطانرا

    غم کار گدا نخواهد بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #603
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ترک من گوئی که بازش خاطر نخجیر بود

    کابرویش چاچی کمان و نوک مژگان تیر بود


    گه ز چین زلف او صد شور در چین میفتاد

    گه ز چشم جادوش صد فتنه در کشمیر بود


    دوش ترکی تیغ زن را مست می‌دیدیم بخواب

    چون بدیدم چشم شوخ دلبرم تعبیر بود


    غنچه در مهد زمرد در تبسم بود و باز

    بلبل شب خیز کارش نالهٔ شبگیر بود


    چنگ در زنجیر زلفش چون زدم دیوانه‌وار

    زیر هر مویش دلی دیوانه در زنجیر بود


    نقش می‌بستم کزو یکباره دامن در کشم

    لیکن از شوقم سرشک دیده دامنگیر بود


    پیر دیرم دوش می‌گفت ای جوانان بنگرید

    کاین جوان خسته خاطر در محبت پیر بود


    گفتم از قیدش بدانائی برون آیم ولیک

    آنچنان تدبیر کردم وینچنین تقدیر بود


    بامدادان چون برآمد ماه بی مهرم ببام

    زیر بامش کار خواجو ناله‌های زیر بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #604
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوشم بشمع روی چو ماهت نیاز بود

    جانم چو شمع از آتش دل در گداز بود


    در انتظارصید تذرو وصال تو

    چشمم ز شام تا بگه صبح باز بود


    از من مپرس حال شب دیر پای هجر

    از بهرآنکه قصه آن شب دراز بود


    من در نیاز بودم و اصحاب در نماز

    لیکن نیاز من همه عین نماز بود


    می‌ساختم چو بربط و می‌سوختم چو عود

    زیرا که چارهٔ دل من سوز و ساز بود


    در اصل چون تعلق جانی حقیقتست

    مشنو که عشق لیلی و مجنون مجاز بود


    ترک مراد چون ز کمال محبتست

    جم را گمان مبر که به خاتم نیاز بود


    پیوسته با خیال حبیب حرم نشین

    جان اویس بلبل بستان راز بود


    خواجو کدام سلطنت از ملک هر دو کون

    محمود را ورای وصال ایاز بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #605
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یاد باد آن شب که در مجلس خروش چنگ بود

    مطربانرا عود بر ساز و دف اندر چنگ بود


    شاهدان در رقص بودند و حریفان در سماع

    وانکه او بر خفتگان گلبانک می‌زد چنگ بود


    دستگیر خستگان جام می گلرنگ شد

    مشرب آتش عذاران آب آتش رنگ بود


    گوش جانم بر سماع بلبلان صبح خیز

    چشم عقلم بر جمال گلرخان شنگ بود


    گر چه صیقل می‌برد آثار زنگ از آینه

    صیقل آئینهٔ جانم می چون زنگ بود


    آنزمان کانماه رخشان خورآئین رخ نمود

    باغ پر گلچهر گشت و کاخ پر اورنگ بود


    برمن بیدل نبخشود و دلم را صید کرد

    گوئیان در شهر دلهای پریشان تنگ بود


    پیش شیرین قصهٔ فرهاد مسکین کس نگفت

    یا دل آن خسرو خوبان خلخ سنگ بود


    مطربان از گفتهٔ خواجو سرودی می‌زدند

    لیکن آن گلروی را از نام خواجو ننگ بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #606
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دوشم وطن بجز در دیر مغان نبود

    قوت روان من ز شراب مغانه بود


    بود از خروش مرغ صراحی سماع من

    وز سوز سینه هر نفسم جز فغان نبود


    دل را که بود بی خبر از جام سرمدی

    جز لعل جانفزای بتان کام جان نبود


    طاوس جلوه ساز گلستان عشق را

    بیرون ز صحن روضهٔ قدس آشیان نبود


    کس در جهان نبود مگر یار من ولیک

    گرد جهان بگشتم و او در جهان نبود


    بر هر طرف ز عارض آن ماه دلستان

    دیدم گلی شکفته که در گلستان نبود


    همچون کمر بگرد میانش درآمدم

    او را میان ندیدم و او درمیان نبود


    جز خون دل که آب رخم را بباد داد

    در جویبار چشم من آب روان نبود


    گفتم کرانه بگیرم از آشوب عشق او

    وین بحر را چو نیک بدیدم کران بود


    کون ومکان بگشتم و در ملک هر دو کون

    او را مکان ندیدم و بی او مکان نبود


    خواجو گهی بنور یقین راه باز یافت

    کز خویشتن برون شد و اینم گمان نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #607
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بی گلبن وصلت بگلستان نتوان بود

    بی شمع جمالت بشبستان نتوان بود


    ای یار عزیز ار نبود طلعت یوسف

    با مملکت مصر به زندان نتوان بود


    در ظلمت اگر صحبت خضرت ندهد دست

    موقوف لب چشمهٔ حیوان نتوان بود


    دریاب که سیلاب سرشکم بشد از سر

    پیوسته چنین غرقهٔ طوفان نتوان بود


    بی رایحهٔ زلف تودر فصل بهاران

    از باد هوا خادم ریحان نتوان بود


    ور در سرآن زلف پریشان رودم دل

    از بهر دل خسته پریشان نتوان بود


    خاموش نشاید شدن از نالهٔ شبگیر

    زیرا که کم از مرغ خوش الحان نتوان بود


    صوفی اگر از می نشکیبد چه توان کرد

    با ساغر می منکر مستان نتوان بود


    تا خرقه بخون دل پیمانه نشوئی

    با پیر مغان بر سر پیمان نتوان بود


    خواجو چه نشینی که گر ایوب صبوری

    چندین همه در محنت کرمان نتوان بود


    رو ساز سفر ساز که از آرزوی گنج

    بی برگ درین منزل ویران نتوان بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #608
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دیشب همه منزل من کوی مغان بود

    وز نالهٔ من مرغ صراحی بفغان بود


    همچون قدحم تا سحر از آتش سودا

    خون جگر از دیدهٔ گرینده روان بود


    با طلعت آن نادرهٔ دور زمانم

    مشنو که غم از حادثهٔ دور زمان بود


    بی شهد شکر ریز وی از فرط حرارت

    چون شمع شبستان دل من در خفقان بود


    باز از فلک پیر باومید وصالش

    پیرانه سرم آرزوی بخت جوان بود


    از جرعهٔ می بزمگه باده گساران

    چون چشم من از خون جگر لاله ستان بود


    ناگاه ز میخانه برون آمد و بنشست

    آن فتنه که آرام دل و مونس جان بود


    در داد شرابی ز لب لعل و مرا گفت

    در مجلس ما بی می نوشین نتوان بود


    چون دید که از دست شدم گفت که خواجو

    هشدار که پایت بشد از جای و چنان بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #609
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بی رخ حور بجنت نفسی نتوان بود

    بر سر آتش سوزنده بسی نتوان بود


    من نه آنم که بود با دگری پیوندم

    زانکه هر لحظه گرفتار کسی نتوان بود


    با توام گر چه بگیسوی تو دستم نرسد

    با تو هر چند که بی دسترسی نتوان بود


    یکدمم مرغ دل از خال تو خالی نبود

    لیکن از شور شکر با مگسی نتوان بود


    تا بود یکنفس از همنفسی دور مباش

    گر چه بی همنفسی خود نفسی نتوان بود


    در چنین وقت که مرغان همه در پروازند

    بی پر و بال اسیر قفسی نتوان بود


    خیز خواجو سر آبی طلب و پای گلی

    که درین فصل کم از خار و خسی نتوان بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #610
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن زمان کز من دلسوخته آثار نبود

    بجز از ورزش عشق تو مرا کار نبود


    کوس بدنامی ما بر سر بازار زدند

    گر چه بی روی تو ما را سر بازار نبود


    هر که با صورت خوب تو نیامد در کار

    چون بدیدیم بجز صورت دیوار نبود


    هیچ خسرو نشنیدیم که همچون فرهاد

    بستهٔ پستهٔ شیرین شکر بار نبود


    هرگز از گلبن ایام که چیدست گلی

    که از آن پس سر و کارش همه با خار نبود


    از سر دار میندیش که در لشکر عشق

    علم نصرت منصور بجز دار نبود


    خواجو انفاس تو این نکهت مشکین ز چه یافت

    که چنین غالیه در طلبهٔ عطار نبود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 61 از 65 نخستنخست ... 1151575859606162636465 آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/