صفحه 40 از 65 نخستنخست ... 3036373839404142434450 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 391 تا 400 , از مجموع 645

موضوع: غزلیات خواجوی کرمانی

  1. #391
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست

    گر چه بر منظرش ادارک نظر قادر نیست


    ایکه از ذکر بمذکور نمی‌پردازی

    حاصل از ذکر زبان چیست چو دل ذاکر نیست


    نسبت ما مکن ای زاهد نادان به فجور

    زانکه سرمست می عشق بتان فاجر نیست


    گر چه خلقی شده‌اند از غم لیلی مجنون

    هیچکس برصفت قیس بنی عامر نیست


    هر دل خسته که او صدرنشین غم تست

    غمش از وارد و اندیشه‌اش از صادر نیست


    زآتش عشق تو آن سوز که در باطن ماست

    ظاهر آنست که بر اهل خرد ظاهر نیست


    گر ز سودای تو ای نادرهٔ دور زمان

    خبر از دور زمانم نبود نادر نیست


    چون توانم که بپایان برم این دفتر ازآنک

    قصهٔ عشق من و حسن ترا آخر نیست


    من بغیرتو اگر کافرم انکار مکن

    کانکه دین در سر آن کار کند کافر نیست


    به صبوری نتوان جستن ازین درد خلاص

    زانکه نافع نبود صبر چو دل صابر نیست


    ای عزیزان اگر آن یوسف کنعانی ماست

    هر که او را به دو عالم بخرد خاسر نیست


    قاصرست از خرد آنکس متصور باشد

    که ز اوصاف تو ادراک خرد قاصر نیست


    گر چه خواجو ز تو یک لحظه نگردد غائب

    آندمم با تو حضورست که او حاضر نیست


    نه من دلشده دارم سر پیوندت و بس

    کیست آنکش سر پیوند تو در خاطر نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #392
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست

    طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست


    کس نمی‌بینم که مست عشق را پندی دهد

    زانکه کس در دور چشم مست او مستور نیست


    دور شو کز شمع عشق آتش بنزدیکان رسد

    وانکه او نزدیک باشد گر بسوزد دور نیست


    من به مهر دل به پایان می‌رسانم روز را

    زانکه بی آتش درون تیره‌ام را نور نیست


    ملک دل را تا بکی بینم چنین ویران ولیک

    تا نمی‌گردد خراب آن مملکت معمور نیست


    بزم بی شاهد نمی‌خواهم که پیش اهل دل

    دوزخی باشد هر آن جنت که در وی حور نیست


    رهروان عشق را جز دل نمی‌شاید دلیل

    وانکه این ره نسپرد نزد خرد معذور نیست


    تا نپنداری که ما با او نظر داریم و بس

    هیچ ناظر را نمی‌بینم که او منظور نیست


    چشم میگونش نگر سرمست و خواجو در خمار

    شوخ چشم آن مست کورا رحم بر مخمور نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #393
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اینجا نماز زنده‌دلان جز نیاز نیست

    وآنرا که در نیاز نبینی نماز نیست


    مشتاق را بقطع منازل چه حاجتست

    کاین ره بپای اهل طریقت دراز نیست


    رهبانت ار بدیر مغان راه می‌دهد

    آنجا مقام کن که در کعبه باز نیست


    گر زانکه راه سوختگان می‌زنی رواست

    چیزی بگو بسوز که حاجت بساز نیست


    بازار قتل ما که چو نیکو نظر کنی

    صیاد صعوه جز نظر شاهباز نیست


    دردیکشان جام فنا را ز بی نیاز

    جز نیستی بهیچ عطائی نیاز نیست


    محمود را رسد که زند کوس سلطنت

    کز سلطنت مراد دلش جز ایاز نیست


    عشق مجاز در ره معنی حقیقتست

    عشق ار چه پیش اهل حقیقت مجاز نیست


    آن یار نازنین اگرت تیغ می‌زند

    خواجو متاب روی که حاجت بناز نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #394
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روضهٔ خلد برین بستانسرائی بیش نیست

    طوطی خوش خوان جان دستانسرائی بیش نیست


    گنبد گردندهٔ پیروزه یعنی آسمان

    در جهان آفرینش آسیائی بیش نیست


    بگذر از کیوان که آن هندوی پیر سالخورد

    با علو قدر وتمکین بز بهائی بیش نیست


    قاضی دیوان اعلی را که خوانی مشتری

    در حقیقت چون ببینی پارسائی بیش نیست


    صفدر خیل کواکب گر چه ترکی پردلست

    نام آخر خونی مبر کو بد لقائی بیش نیست


    قیصر قصر ز برجد را که شاه انجمست

    گر بدانی روشن او هم بی‌حیائی بیش نیست


    مطرب بربط نواز مجلس سیارگان

    در گلستان فلک بلبل نوائی بیش نیست


    اصف ثانی چرا خوانی دبیر چرخ را

    زانکه او در کوی دانش کدخدائی بیش نیست


    شهره شهرست مه در راه‌پیمائی ولیک

    بر سر میدان قدرت بادپائی بیش نیست


    حاجت از حق جوی خواجو زانکه ملک هردو کون

    با وجود جود او حاجت روائی بیش نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #395
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حذر کن ز یاری که یاریش نیست

    بشودست از آنکو نگاریش نیست


    چه ذوقش بود بلبل ار در چمن

    گلی دارد و گلعذاریش نیست


    خرد راستی را نهالی خوشست

    ولیکن بجز صبر باریش نیست


    مبر نام مستی که شرب مدام

    بود کار آنکس که کاریش نیست


    مده دل بدنیا که در باغ عمر

    گلی کس نبیند که خاریش نیست


    نیابی بجز بادهٔ نیستی

    شرابی که رنج خماریش نیست


    مرا رحمت آید بر آنکو چو من

    غمی دارد و غمگساریش نیست


    بدینسان که کافور او در خطت

    عجب گر زعنبرغباریش نیست


    به بازار او نقد قلبم درست

    روانست لیکن عیاریش نیست


    کجا اوفتم زین میان بر کنار

    که بحر مودت کناریش نیست


    اگر زانکه خواجو بری شد ز خویش

    چه شد حسرت خویش باریش نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #396
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ورطهٔ پر خطر عشق ترا ساحل نیست

    راه پر آفت سودای ترا منزل نیست


    گر شوم کشته بدانید که در مذهب عشق

    خونبهای من دلسوخته بر قاتل نیست


    نشود فرقت صوری سبب منع وصال

    زانکه در عالم معنی دو جهان حائل نیست


    میل خوبان نه من بی سر و پا دارم و بس

    کیست آنکو برخ سرو قدان مایل نیست


    هیچ سائل ز درت باز نگردد محروم

    گرچه در کوی تو جز خون جگر سائل نیست


    چه دهم شرح جمال تو که در معنی حسن

    آیتی نیست که در شان رخت نازل نیست


    بنده از بندگیت خلعت شاهی یابد

    که غلامی که قبولت نبود مقبل نیست


    هیچ کامی ز دهان تو نکردم حاصل

    چکنم کز تو مرا یک سر مو حاصل نیست


    چه نصیحت کنی ای غافل نادان که مرا

    پند عاقل نکند سود چو دل قابل نیست


    اگرت عقل بود منکر مجنون نشوی

    کانکه دیوانه لیلی نشود عاقل نیست


    غم دل با که تواند که بگوید خواجو

    مگر آنکس که غمی دارد و او را دل نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #397
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    آن نگینی که منش می‌طلبم با جم نیست

    وان مسیحی که منش دیده‌ام از مریم نیست


    آنکه از خاک رهش آدم خاکی گردیست

    ظاهرآنست که از نسل بنی آدم نیست


    گر چه غم دارم و غمخوار ندارم لیکن

    شاد از آنم که مرا از غم عشقش غم نیست


    دوش رفتم بدر دیر و مرا مغبچگان

    چون سگ از پیش براندند که این محرم نیست


    چه غم از دشمن اگر دست دهد صحبت دوست

    مهره گر زانکه بدستست غم از ارقم نیست


    در چنین وقت که دیوان همه دیوان دارند

    کی دهد ملک جمت دست اگر خاتم نیست


    در نیاری بکف ار زانکه ز دریا ترسی

    لیکن آن در که توئی طالب آن در یم نیست


    مده از دست و غنیمت شمر این یکدم را

    که جهان یکدم و آندم بجز از این دم نیست


    کژ مرو تا چو کمان پی نکنندت خواجو

    روش تیر از آنست که در وی خم نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #398
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اگر ترا غم امثال ما بود غم نیست

    که درد را چو امید دوا بود غم نیست


    دوا پذیر نباشد مریض علت شوق

    ولی چو روی مرض در شفا بود غم نیست


    کنون که کشتی ما در میان موج افتاد

    اگر چنانکه مجال شنا بود غم نیست


    صفا ز بادهٔ صافی طلب که صوفی را

    بجای جامه صوف ار صفا بود غم نیست


    براستان که گدایان آستان توایم

    وگر ترا غم کار گدا بود غم نیست


    غمت چو ساغر اگر خون دل بجوش آرد

    چو همدم تو می جانفزا بود غم نیست


    گرت فراق بزخم قفای غم بکشد

    مدار غم که چو وصل از قفا بود غم نیست


    بغربتم چو کسی آشنا نمی‌باشد

    بشهر خویشم اگر آشنا بود غم نیست


    چنین که مرغ دلم در غمش هوا بگرفت

    بسوی ما اگر او را هوا بود غم نیست


    چو اقتضای قضا محنتست و غم خواجو

    اگر بحکم قضایت رضا بود غم نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #399
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    اهل دل را از لب شیرین جانان چاره نیست

    طوطی خوش نغمه را از شکرستان چاره نیست


    گر دلم نشکیبد از دیدار مه رویان رواست

    ذره را از طلعت خورشید رخشان چاره نیست


    صبحدم چون گل بشکر خنده بگشاید دهن

    از خروش و نالهٔ مرغ سحرخوان چاره نیست


    تا تودر چشمی مرا از گریه خالی نیست چشم

    ماه چون در برج آبی شد ز باران چاره نیست


    رشتهٔ دندانت از چشمم نمی‌گردد جدا

    لؤلؤ شهوار را از بحر عمان چاره نیست


    از دل تنگم کجا بیرون توانی رفت از آنک

    گنج لطفی گنج را در کنج ویران چاره نیست


    دور گردون چون مخالف می‌شود عشاق را

    در عراق ار راست گوئی از سپاهان چاره نیست


    مردم از اندوه از کرمان نمی‌یابم خلاص

    ای عزیزان هر که مرد او را ز کرمان چاره نیست


    خواجو ار درظلمت شب باده نوشد گو بنوش

    خضر را در تیرگی از آب حیوان چاره نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #400
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    کدام دل که گرفتار و پای بند تو نیست

    کدام صید که در آرزوی بند تو نیست


    نه من به بند کمند تو پای بندم و بس

    کسی بشهر نیامد که شهر بند تو نیست


    ترا بقید چه حاجت که صید وحشی را

    بهیچ روی خلاص از خم کمند تو نیست


    ضرورتست که پیش تو پنجه نگشایم

    مرا که قوت بازوی زورمند تو نیست


    گرم گزند رسانی بضرب تیغ فراق

    مکن که بیشم از این طاقت گزند تو نیست


    چو سروم از دو جهان گر چه دست کوتاهست

    ولی شکیبم از آن قامت بلند تو نیست


    دلم برآتش عشقت بسوخت همچو سپند

    بیا که صبرم از آنخال چون سپند تو نیست


    عجب ز عقل تو دارم که می‌دهی پندم

    خموش باش که این لحظه وقت پند تو نیست


    ز شور بختی خواجوست اینکه چون فرهاد

    نصیبش از لب شیرین همچو قند تو نیست

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 40 از 65 نخستنخست ... 3036373839404142434450 ... آخرینآخرین

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/